بازگشت

كمال گرايي در نظام هاي حكومتي


نگرش نظام هاي سوسياليستي و ليبراليستي به اهداف مديريت

هـر نظام سياسي و حكومتي، اهداف و مقاصدي را در دستور كار خود دارد. روشن است اهداف هـر حـكـومـتـي مـبـتـنـي بر نگرش ها و بينش هاي كلي و كلان يك حكومت و طراحان و برنامه ريزان در آن حكومت است.

بر اين اساس، نظام هاي سوسياليستي و ليبراليستي، براساس نگرش و بينش خاص ‍خـودشـان، كـه عـمـدتـاً بـر نـگـرش مادي گرايي، انسان محوري و دنياگرايي صرف استوار است، نهايت هدفشان تأمين رفاه مادي و آزادي هاي جنسي و دوري گزيدن از دغدغه هـا و مـسـئوليـت پـذيـري هـاي رنـج دهـنـده و مـحـدود كـنـنـده مـي بـاشد و هرآنچه كه براي شـهـرونـدان خود خواستارند و درصدد تأمين آن برمي آيند در همين نان و آب و آزادي هاي مـربـوط بـه زنـدگي دنيوي و تمتعات مادي و جنسي است و بس؛ چون اين گونه مكاتب، اسـاسـاً مـعـنـويـت و اخلاق الهي و ديني را برنمي تابند و اگر هم از اخلاق و ارزش هاي اخـلاقـي و مـعـنـوي سـخـن مي گويند، اخلاقيات سكولاريزه شده و همراه با سود محوري و دنياطلبي است كه اصلاً مرزهاي ارزش هاي الهي و ديني را برنمي تابد و تماماً در خدمت اهـداف مادي و منافع دنيوي و لذت جويي هاي جنسي و نفساني است. نگرش اين نوع حكومت هـا (اخـلاق محوري) و به تعبير جامع تر (خدا محوري) نيست، بلكه (انسان محور) و به بيان دقيق تر (سودمحوري) يا (دنيا مداري) است.

بنابراين، اهداف حكومت و مديريت در نظام هاي سوسياليستي و ليبراليستي از اساس با اهـداف حـكـومـت و مـديـريـت در نـظـام هـاي مديريتي ـ الهي تفاوت مي كند. به اين بيان كه مـديران در حكومت هاي غير ديني و الهي، براي مديريت ارزش و اعتبار آرماني قائلند چون بـه چـيـزي غـيـر از تـأمـيـن خـواسـته هاي مادي و رسيدن به لذايذ جسماني و دنيوي معتقد نيستند و اگر هم اندك اعتقادي داشته باشند، هدف دوم و پايين تر آنهاست. اما در نظام هاي حكومتي ديني و الهي به ويژه در نظام حكومتي و مديريتي اسلام چنين نيست.