بازگشت

فعل معصوم


در واقع، آنچه كه به عنوان فعل معصوم معرّفي شده است، منطقاً نمي تواند تجويز كننده قمه زني باشد. از اين كه امام عليه السلام بر اثر گريستن چشمانش پر خون مي شد، حتّي با تكلّف بسيار نمي توان نتيجه گرفت كه پس قمه زني مجاز است. در اين مورد كافي است تا به دلالت مضمون اين قبيل احاديث توجّه كنيم. از اين احاديث به دست مي آيد كه اگر كسي بر اثر فقدان عزيزي آن چنان بگريد تا چشمانش خونين شود، اين كارش اشكالي ندارد. حال با الغاي خصوصيت مي توان تا آن جا پيش رفت كه بگوييم گريستن بر امام حسين عليه السلام حتّي اگر به خونين شدن چشم بيانجامد، اشكالي ندارد و ميان اين نتيجه با جواز قمه زني، فاصله بسيار است. امّا استشهاد به خونين شدن پلك قياس اولويت نيست؛ بلكه از مصاديق آشكار قياس مع الفارق است. اين كه كسي چنان بگريد كه ناخواسته پلكش خونين شود، با اين كه كسي آگاهانه پلك خود را خونين كند، سخت متفاوت است. آري، اگر امام كاردي بر مي داشت و در غم سيّد الشهدا پلك خود را مجروح مي ساخت، در آن صورت مي شد از طريق قياس اولويت استدلال كرد كه قمه زني مجاز است. امّا در اين جا ميان نتايج ناخواسته و نتيجه مستقيم يك عمل، تفاوت گذاشته نشده است. نهايت چيزي كه مي توان از استناد به احاديث فوق به دست آورد، آن است كه اگر كسي به فرض، آن چنان بر امام حسين عليه السلام بگريد كه از فرق سرش خون بيايد، اين كارش مجاز است؛ زيرا امامان نيز چنان مي گريستند كه پلكشان، كه مهم تر و ظريف تر از فرق سر است، خونين مي شد. سخن كوتاه، به كمك احاديثي از اين دست و فعل معصوم نمي توان جواز قمه زني را به دست آورد. راه منطقي اثبات جواز قمه زني از طريق فعل معصوم، آن است كه مدّعيان نشان دهند كه يكي از آن بزرگان، قمه زده باشد يا حتّي با برگ درختي سر خود را اندكي خراش داده باشد. امّا يافتن چنين موردي به سادگي مقدور نيست. از اين رو، چنين تكلّف ها و استحسان هايي صورت مي گيرد.