بازگشت

چالش «شهيد جاويد»


مجادلات سه دهه اخير درباره فلسفه قيام سيّدالشهدا عليه السلام، گواه روشني بر اين مسئله است. در برابر نگرش مسلّط مبني بر آن كه امام حسين عليه السلام براي شهادت و با علم به فرجام خود و خاندانش قيام كرد، آقاي صالحي نجف آبادي، از فضلاي حوزه علميه قم، نتيجه تتبع و تحقيق هفت ساله خويش را با عنوان شهيد جاويد؛ حسين بن علي عليه السلام در اواخر سال 1349 منتشر ساخت و تفسير ديگري از علّت قيام امام به دست داد. وي در آغاز كتاب خويش، با بر حذر داشتن خوانندگان از هرگونه پيش داوري با مطلعي به عنوان «عقده گشوده» تلنگري به خوانندگانش زد و نشان داد كه در پي تفسير تازه اي از اين حركت عظيم تاريخي و مقدّس است:

سال ها بود وقتي مي شنيدم كه مي گفتند: «امام حسين عليه السلام به اين قصد حركت كرد كه خونش ريخته شود و خانواده اش اسير گردند» بر خود مي لرزيدم و ناراحت مي شدم و با خود مي گفتم: امامي كه بايد خون مقدّس و پر حرارتش در رگ هايش بجوشد و به اجتماع انساني حرارت بدهد، حركت بدهد، نور ببخشد، پشتوانه اسلام و مسلمانان باشد، چرا آن حضرت مي خواست اين خون پاك و پر حرارت، روي خاك بريزد و جهان اسلامي از چنين رهبر عظيمي محروم گردد؟ [1] .

وي در مقدّمه كتاب، به تشريح ديدگاه هاي مختلف درباره قيام امام پرداخت و نوشت كه در اين باره دو ديدگاه افراطي وجود دارد: يكي ديدگاهي كه از سوي برخي از اهل سنّت مطرح مي شود و طبق آن ادّعا مي شود كه قيام امام، قيامي نارس و نسنجيده و امام در محاسبات خود، به خطا رفته بود. ديدگاه ديگر كه از سوي عدّه اي از نويسندگان شيعي بيان شده، بر اين اصل استوار است كه قيام امام، تابع محاسبات رايج و عقلاني نبود؛ بلكه حضرت به پيروي از فرماني غيبي، دست به قيام زد و كسي در اين باره حقّ چون و چرا و كند و كاو ندارد. وي سپس نتيجه گرفت كه:

روي اين منطق، حسين بن علي عليه السلام از خدا دستور داشته است كه خود را به كشتن دهد و بدين وسيله به ثواب عظيم برسد و كسي حق ندارد هيچ گونه گفتگويي در اين باره بكند. [2] .

او براي تأييد اين نظر، سخني از سيّد بن طاووس نقل مي كند با اين تعبير: «وإنّما التعبد به (أي القتل) من أبلغ درجات السعادة». [3] .

ليكن هيچ يك از اين دو تفسير، بويژه تفسير دوم، مورد قبول صالحي نبود و او طيّ اين كتاب، مفصّل كوشيد با تحليل نصوص تاريخي و خدشه وارد ساختن به برخي مفروضات، نظر بديلي در اين باره عرضه دارد. وي، با طرح مقدّماتي به اين نتيجه مي رسد كه پس از مرگ معاويه، بستري براي تشكيل حكومت اسلامي فراهم شده بود و: «در اين هنگام بود كه امام احساس مسئوليت بيشتري كرد و بر خود لازم دانست كه براي زنده كردن اسلام اقدام كند و با تشكيل حكومت نيرومندي، وضع موجود را تغيير دهد و اسلام و مسلمانان را از چنگال استبداد سياه برهاند». [4] اين كتاب، همراه با دو تقريظ از عالمان مطرح ديني آمده بود كه از محتواي كتاب، دفاع جانانه اي كرده بودند؛ هر چند ظاهراً يكي از آنان، بعدها تقريظ خود را باز پس گرفت.

اين تفسير، جداي از پيامدهاي سياسي آن و مسئوليتي كه متوجّه هواداران امام مي ساخت، به دو دليل عمده، با تفسير سنّتي و رايج در ميان شيعيان تعارض داشت: نخست آن كه به ناگزير مسئله اي كلامي را پيش مي كشيد. از نظر شيعه، امام داراي علمي لدنّي است و از طريق اين علم غير اكتسابي، آينده را همچون گذشته مي بيند. در نتيجه اگر ادّعا كنيم كه امام به قصد تشكيل حكومت قيام كرد، معناي ضمني چنين نظري، آن است كه حضرت نمي دانست كه چه فرجامي در انتظارش است و اين، يعني نفي علم امام.

اشكال دوم اين ديدگاه، آن بود كه روايات متعدّدي در اين باره وجود داشت كه مضمون عمده همه آنها اين بود كه قرار است امام حسين عليه السلام در كربلا شهيد شود. مؤيّد اين روايات، سخني است كه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله، در خواب، به امام حسين عليه السلام فرمود: «إن اللَّه شاء أن يراك قتيلاً». بدين سبب اين كتاب، به سرعت عكس العملي ايجاد كرد كه هنوز پس از سه دهه ادامه دارد. مخالفان اين نظريه، براي ديدگاه صالحي نجف آبادي، گاه سراغ متون تاريخي مي رفتند و كاستي نظر او را نشان مي دادند. زماني مسئله علم امام را پيش مي كشيدند و گاه بر تناقض دروني نظريه او انگشت مي گذاشتند.

آيت اللَّه صافي گلپايگاني، در نقد شهيد جاويد، كتاب حسين عليه السلام شهيد آگاه و رهبر نجات بخش اسلام را در حجمي نزديك به پانصد صفحه منتشر ساخت و در آن ادّعا كرد كه: «اساس كتاب شهيد جاويد باطل است». [5] ايشان با مرور روايات مربوطه نتيجه گرفت كه: «به صريح اين اخبار، برنامه امام حسين عليه السلام اين نبود كه قيام كند و حكومت اسلامي را تأسيس نمايد. بلكه برنامه او، قيام و شهادت بود و امام، عالم به اين برنامه بود». [6] از نظر ايشان: «پرداختن به گفتگوهايي مانند بحث پيرامون مطالب كتاب شهيد جاويد، جز ريختن هيزم در آتش اختلافات چه ثمري دارد؟ و چه دردي را درمان مي كند؟» [7] با اين همه، دلايلي براي اين كار وجود دارد از جمله آن كه: «در موضوع سيّدالشهدا عليه السلام، يك علاقه مندي عاشقانه اي همه دارا هستند و قيام و نهضت آن حضرت در دوره سال، طرف توجّه عموم شيعيان است و هيچ كس نمي تواند در مثل اين كتاب بي تفاوت بماند و قفل خاموشي بر زبان بزند». [8] .

آقاي علي پناه اشتهاردي نيز در نقد شهيد جاويد، كتاب هفت ساله چرا صدا در آورد را در بيش از چهارصد صفحه نوشت. با اين ملاحظه: «اگر نويسنده شهيد جاويد، به جاي صرف هفت سال عمر گران مايه، هفت ساعت، بلكه هفت دقيقه تأمل فرموده بود كه چه مي نويسد، نشر آن همدوش نسخ آن در اثر تنفّر عموم دانشمندان نمي شد». [9] به گفته نويسنده، هدف اين كتاب اثبات علم غيب امام و مسائلي از اين دست نبود: «بلكه آگاه كردن بر اين[مطلب بود]كه اساساً برداشت مطالب شهيد جاويد علاوه بر درست نبودن، از چند جهت ديگر غلط است. [10] مانند: «مذمّت هاي بي جا، توهين هاي ناروا، ستايش از دشمنان آن هم توأم با خلاف واقع، عذر تراشي هاي بي جا از قاتلين مظلوم كربلا، خيانت در نقل حديث ها و تاريخ ها، ذكر يك سلسله امور برخلاف صريح مذهب شيعيان». [11] .

آقاي سيّد محمّد مهدي مرتضوي نيز كوشيد تا تناقضات دروني شهيد جاويد را آشكار كند و به همين سبب كتاب جواب او از كتاب او يا شبهات شهيد جاويد در موضوع قيام حسين بن علي عليهما السلام را در 284 صفحه منتشر ساخت. اين كتاب، افزون بر محتوا و لحن خود، دو تعريض آشكار، بر كتاب شهيد جاويد داشت: آقاي صالحي بر كتاب خود نوشته بود: «يك تحقيق عميق» و آقاي مرتضوي در پاسخ، اين عبارت را بر كتاب خود نقش كرده بود: «يك تحقيق عميق تر». آقاي صالحي، كتاب خود را به دو تقريظ آراسته و مجهز ساخته بود. در پاسخ آقاي مرتضوي، در قطعه اي با عنوان «درباره تقريظ» نوشت: «ما مي توانستيم درباره اين كتاب، تقريظهايي از بعض از مراجع عالي قدر شيعه بگيريم، ولي نگرفتيم. خواهيد گفت: چرا؟ براي آن كه بايد عطر خود ببويد نه آن كه عطار بگويد». [12] از نظر او، تقريظ تنها در جايي موجه است كه شاگردي تقريرات استاد را بنويسد و استاد نيز با تقريظي صحّت برداشت و استناد شاگرد را تأييد كند و: «در غير اين مورد، تقريظ علامت نامرغوبي كتاب است، درست مانند كسي مي ماند كه خود، قادر بر انجام كاري نيست. اگر بخواهد كاري را انجام دهد، نياز به پارتي دارد. و مانند آن واگوني مي ماند كه خود به خود در حركت در نمي آيد مگر به وسيله لكوموتيو. و مانند آن كوري است كه بدون عصا نمي تواند راه برود. پس، تقريظ يعني: پارتي، لكوموتيو و عصاي كتاب نامرغوب». [13] وي اين گونه خوانندگان عجول را نفرين كرده بود: «از رحمت حق دور باد كسي كه تا به آخر اين كتاب را مطالعه نكرده، قضاوت كند». [14] .

آقاي محمّد علي انصاري نيز كتاب دفاع از حسين شهيد ردّ بر كتاب شهيد جاويد را در حجمي نزديك به پانصد صفحه منتشر ساخت. اين كتاب، داراي مقدّمه اي در بيش از صد صفحه است كه در آن، به پس زمينه كتاب شهيد جاويد و انگيزه خواني او نيز پرداخته شده است. [15] به گفته نويسنده، قبل از نشر اين كتاب، ناشر آن اطلاعيه اي مبني بر آن كه به زودي اين كتاب منتشر خواهد شد، پخش كرده و در آن، طيّ ده ماده به اجمال محتواي كتاب گزارش شده بود، امّا: «آن ده ماده مخالف با مطالبي كه در كتب شيعي راجع به قيام و اقدام حضرت ابا عبداللَّه الحسين عليه السلام در مقابل ظلم و ستم» بود، در نتيجه: «احساسات به جوش و امواجي از نارضايتي در محافل ديني و روحاني و مجالس خطباي عظام به وجود آمد». [16] .

به نوشته وي، سه تن از مراجع، كتاب شهيد جاويد را خواندند و به نويسنده آن توصيه كردند كه از نشر آن خودداري كند. ليكن: «آتش دروني و عقده قلبي» [17] بر توصيه هاي آنان چربيد و او كتاب خود را منتشر ساخت. به نوشته وي: «آري براي يك فرد معتقد به افكار نواصب و ضدّ شيعي كه در كتابش مانند يك نفر رييس دادگاهي كه پشت ميز محكمه نشسته، پسر پيغمبر و فرزند زهراي اطهر را با كمال تندي و خشونت به محاكمه كشيده و صدها اشكال بر حضرتش مي تراشد.... چه باك دارد كه به علماي اسلام دهن كجي كند و نصيحت آنان را نپذيرد. كسي كه با حسين مظلوم عليه السلام آن طور كند و علماي بزرگ و رؤساي مذهب، مانند علامه مجلسي و سيّد بن طاووس را ساده لوح و سطحي و بي تقوا و بي ايمان به قيامت معرّفي كند، ديگر پيداست براي علماي فعلي تا چه اندازه، ارزش و احترام قائل است». [18] آن گاه وي به مقالات صالحي نجف آبادي پرداخته، آنها را نقل و نقد مي كند تا: «مردم وي را شناخته و به افكار وي پي برده و گمان نكنند كه خداي نخواسته، ما روي اغراض شخصي يا جهات ديگر بي مدارك عرايضي مي نماييم». [19] .

سه تن از فضلاي قم، يعني آقايان محمّد حسين اشعري، حسين كرمي وحسن آل طه، نيز كتابي نوشتند با عنوان يك بررسي مختصر در پيرامون قيام مقدس شهيد جاويد حسين بن علي عليهما السلام در 120 صفحه. اين نوشته انتقادي به ضميمه خود، مقاله اي داشت از علامه طباطبايي درباره علم امام. در حقيقت شخصي به نام حاج ميرزا عباس انصاري اصفهاني از بازار اصفهان، سؤالي در باب علم امام طرح كرده و از علامه طباطبايي پاسخ آن را خواستار شده بود. علامه نيز در حدود چهار صفحه به وي پاسخ داده بود كه اين پرسش و پاسخ در ضميمه كتاب چاپ شده بود. هدف نويسندگان اين كتاب، بيان خطاهاي شهيد جاويد نبود؛ بلكه از نظر آنان:

مقصود، اثبات اين موضوع است كه امام عليه السلام از سرنوشت خويش كاملاً اطلاع داشته، كشته شدن خود و يارانش و اسيري اهل و عيالاتش را در اين سفر مي دانسته و با تمام اين اطلاعات روي مصالح اجتماعي از مدينه به مكه و از مكه به عراق حركت نمود. [20] .

كسان ديگري نيز دست به قلم بردند و در نقد كتاب شهيد جاويد نوشتند از جمله پرتو حقيقت، نوشته سيّد محمّد نوري موسوي، حسين و پذيرش دعوت، محمّد تقي صديقين، راه سوم در موضوع قيام مقدس شهيد جاويد حسين بن علي، علي كاظمي، مقصد الحسين، آيت اللَّه ميرزا ابو الفضل زاهدي قمي، سالار شهيدان حسين بن علي، سيّد احمد فهري و پاسداران وحي، شهاب الدين اشراقي و آيت اللَّه محمّد فاضل لنكراني. آيت اللَّه رضا استادي از نوزده كتاب و رساله در نقد شهيد جاويد نام مي برد. [21] .

كار، در حدّ مجادلات قلمي باقي نماند و تلاش شد تا پاي مراجع وقت، درباره اين كتاب به ميان كشيده شود و ضلال بودن آن مورد استفتا قرار گيرد. جمعي از محصّلين، نامه اي خطاب به آيت اللَّه مشكيني نوشتند و در آن پرسيدند: «آيا همه مطالب و جزئيات كتاب شهيد جاويد كه بر آن تقريظ نوشته ايد، مورد تصديق و اعتقاد شما مي باشد؟» [22] ايشان نيز پاسخ دادند كه تقريظ نوشتن، بيشتر ناظر به حسن انتخاب موضوع و نحوه تقرير و تحرير آن است و: «ابداً مستلزم تصديق تمام مطالب طرح شده نيست». [23] سپس تأكيد كردند كه آنچه در اين كتاب آمده، صرفاً اظهار نظر و بيان فرضيه است. آيت اللَّه رفيعي قزويني نيز در پاسخ به جمعي از اهل منبر درباره اين كتاب نوشتند: «حقير با دقّت كتاب مزبور را مطالعه نمودم. در دو مورد مسامحه شده است». [24] يك مورد، ناظر به علم امام بود و دوم تفاوت نگذاشتن ميان اراده تشريعي و تكويني در كتاب شهيد جاويد. [25] آيت اللَّه محمّد تقي بروجردي اين كتاب را: «مضرّ به عالم تشيّع و مضلّ و مشتمل بر نسبت هاي ناروا» [26] دانست. آيت اللَّه سيّد محمّد رضا گلپايگاني به استفتايي در اين مورد پاسخي كلّي داد و چون مجدّداً از وي پرسيدند، نوشت: «حكم كتب ضلال معلوم است. اين كتاب را مطالعه نكنيد». [27] آيت اللَّه مرعشي نجفي نيز با نقد برخي منابع مورد استناد شهيد جاويد يعني طبري، ابن سعد و زبير بن بكّار نتيجه گرفت كه: «هر كس و هر نويسنده كه اعتذار به فرض يا اتّكا به چنين اشخاص فوق الذكر نمايد، از طريق صواب دور... [28] است و كتاب او بر خلاف اصل اعتقاديه اهل تشيّع مي باشد و برادران ديني، به اين گونه نوشته ها مراجعه نفرمايند». [29] البته آقاي صالحي نيز همچنان به دفاع از نظر خود و نقد رقبا ادامه مي داد و در اين زمينه كتاب عصاي موسي را نوشت كه منتشر شد.

به تدريج، اين مسئله ديگر نه يك بحث علمي صرف، كه بيشتر به اتّخاذ موضع سياسي انجاميده بود. دكتر شريعتي به عنوان يك ناظر بيرون از حوزه، درباره اين كتاب نوشت:

«در يكي از كتاب هايي كه اخيراً منتشر شده كه خيلي هم مشهور شده و عدّه زيادي بدان حمله كردند و ارزش اين كتاب، بيشتر به همان حمله هايي است كه بدان كرده اند و من به سهم خودم، آن را تنها كتابي ديدم در ميان انبوه كتبي كه فضلاي ما نوشته اند كه تحقيقي است. همه اسناد را آورده، مخالف و موافق را طرح كرده و تجزيه و تحليل و نقد كرده و حتّي گستاخي رد و اثبات داشته، گستاخي به اين معنا كه نظر علمي تازه ارائه مي دهد و مطالعه وسيع داشته و مآخذ بسيار فراواني را مطالعه كرده و به يك كار تحقيقي علمي پرداخته، اين ارزش هايي است كه من براي اين كتاب قائلم و براي نويسنده اش كه نمي شناسم. ولي به عنوان مرد علم و تحقيق جدّي و تحليل و ابتكار و استقلال فكري به وي ارادت مي ورزم كه در اين محيط هوچيگري و ورّاجي و عوام فريبي و تقليد و تكرار مكرّرات چنين قلم هايي با ارزشند. اما يك اختلاف نظر علمي با وي دارم و متأسفانه يك اختلاف نظر اساسي...» [30] آن گاه وي به نقد نظر صالحي از منظر ديگري مي پردازد و بر نظريه قيام امام در جهت شهادت، به عنوان تنها گزينه براي حفظ دين، در آن وانفساي يزيدي تأكيد مي كند. اين نظريه، به وسيله هواداران صالحي نقد و طيّ جزوه اي با عنوان پيرامون نظر دكتر علي شريعتي دانشمند مجاهد درباره كتاب شهيد جاويد منتشر شد. در آن جزوه چنين آمده بود:

چون نظر زنده ياد دكتر علي شريعتي درباره قيام امام حسين عليه السلام اين است كه آن حضرت، به قصد شهادت حركت كرده نه به قصد سرنگون كردن حكومت يزيد و تشكيل حكومت اسلامي... سخنان معلم بزرگ دكتر شريعتي را مورد بحث و تجزيه و تحليل قرار داده است. [31] .

اين مسئله به تدريج به شهرستان هاي ديگر كشيده شد و حتّي سخن از كفن پوشي بر ضدّ اين كتاب به ميان آمد. [32] گسترش اين ماجرا در حدّي بود كه گفته مي شد سازمان اطلاعات و امنيت رژيم شاه در ترويج آن و بهره برداري از آن دخيل بود. موافقان و مخالفان شهيد جاويد، اين ادّعا را به سود خود و به زيان رقيب مطرح مي كردند. آقاي صالحي درباره مخالفان خود بر آن بود كه:

اينان با روش غير انساني، افكار مردم را شوراندند و محيطي متشنّج و جنجالي به وجود آوردند. يك نمونه از اين گروه، نويسنده كتاب هفت ساله... است و نمونه ديگر، نويسنده كتاب دفاع از حسين كه اين دو نفر، بيش از ديگران فتنه بر انگيختند و محيط مذهبي را مسموم كردند. البته در اين ميان، دست هاي نامرئي هم مشغول به كار شدند و به آتش اختلافات دامن زدند. [33] .

و در پانوشت اين مطلب آمده است:

اسنادي به دست آمده كه نشان مي دهد جنگِ شهيد جاويد به دست ساواك ايران و به منظور تضعيف جبهه امام خميني به وجود آمده بود. اين اسناد منتشر خواهد شد. [34] .

مخالفان اين كتاب نيز ادعايي متقابل مطرح كرده، به استناد اسنادي از ساواك نوشتند:

... در تاريخ 1350 / 9 / 30 بنا به دستور ساواك تعداد بيست هزار جلد از كتاب شهيد جاويد براي ايجاد تفرقه، چاپ و منتشر شد. [35] .

ظاهراً ساواك در چاپ و نشر كتاب شهيد جاويد و ردّيه هاي آن نقش داشت. [36] آقاي استادي با نقل اين قبيل اسناد و مسئله سوء استفاده هاي طرفيني به درستي بر اين نكته انگشت مي گذارد كه:

هر مسئله علمي كه رنگ سياسي پيدا كند، گرفتار اين قبيل بي انصافي ها و خلاف واقع گويي ها مي شود. [37] .

شهيد مطهري، كه با نويسنده شهيد جاويد رفاقتي ديرينه داشت، با تحليل و برداشتِ وي از ماجراي قيام سيّدالشهدا همسو نبود و اين عدم موافقت را شفاهاً به وي منتقل كرده بود. [38] از نظر ايشان، اشكال اساسي كتاب شهيد جاويد آن بود كه براي نقش مردم كوفه، بيش از اندازه حساب باز كرده بود، گويي اگر دعوت مردم كوفه نبود، ايشان قيام نمي كرد، حال آن كه خطبه هاي امام پس از نوميدي از حمايت كوفيان شور انگيزتر مي شود. در نتيجه، ايشان بر عنصر امر به معروف و نهي از منكر در اين ماجرا تكيه مي كند و بر آن است كه:

امام حسين مهاجم به حكومت فاسد وقت است، ثائر است، انقلابي است. [39] .

با اين حال، ايشان نقد مستقلّي بر شهيد جاويد ننوشت؛ بلكه نقدهاي خود را طيّ سخنراني هاي خود مطرح مي كرد و گاه نيز در يادداشت هاي خود به اين مسئله مي پرداخت. بعدها كه حماسه حسيني منتشر شد و نقدهاي استاد در آن منعكس گشت، نويسنده شهيد جاويد طيّ مصاحبه ها و گفتگوهاي خود به آنها پاسخ داد. اين مسئله، «شوراي نظارت بر نشر آثار استاد شهيد مطهري» را برانگيخت تا نقدهاي استاد را به صورت يك جا و در جزوه اي مستقل در حجم 94 صفحه و در قطع جيبي، منتشر سازند. در مقدّمه اين جزوه آمده است كه نقدهاي استاد مطهري، نويسنده شهيد جاويد را عصباني كرده است و شياطيني جهت ضربه زدن به شهيد مطهري و امام خميني: «از زمان انتشار كتاب حماسه حسيني، اين پيرمرد ساده لوح را تحريك به مصاحبه در روزنامه و نگارش مطالبي نموده اند». [40] .

در نتيجه، اين شورا جهت روشن شدن افكار عمومي، اقدام به نشر ديدگاه استاد به صورت مستقل نموده است. امّا اين اقدام به نظر مي رسد كه چندان مؤثّر واقع نگشت و آقاي صالحي كتاب نگاهي به حماسه حسيني استاد مطهري را منتشر كرد. نويسنده، در اين كتاب 460 صفحه اي كه در چهار بخش و يك خاتمه سامان داده شده است، از منظر خود، به «برداشت هاي ابتدايي استاد»، «تناقضات»، «اشتباهات تاريخي» و «اعتماد به منابع بي اعتبار» كه از سوي استاد صورت گرفته، پرداخته و آنها را باز نموده است.

همچنين ايشان در سال 1380 كتاب عصاي موسي يا درمان بيماري غلوّ را در پاسخ به نقدهاي مخالفان ديدگاه خود منتشر ساخت. در اين كتاب 238 صفحه اي، نظرات آقايان رفيعي قزويني، علّامه طباطبايي، زاهدي قمي، محمّد فاضل و شهاب اشراقي، سيّد احمد فهري زنجاني، سيّد محمّد مهدي مرتضوي، رضا استادي و صافي گلپايگاني مورد بررسي و نقد قرار گرفته است.

در مقدمه اين كتاب، نويسنده اشاره مي كند كه اصل اين كتاب، در اوايل دهه پنجاه نوشته و چاپ شد و قرار بود كه با نام مستعار «عبداللَّه مظلوم» منتشر گردد، ليكن عناصر ساواك: «فرم هاي چاپ شده كتاب را با قدرت اسلحه از چاپ خانه بردند». [41] .

ظاهراً اين ماجرا همچنان ادامه دارد و اين پرونده هنوز بسته نشده است. آيت اللَّه رضا استادي كه خود كتاب بررسي قسمتي از شهيد جاويد را در 107 صفحه در دهه پنجاه در نقد شهيد جاويد منتشر ساخته بود. [42] گزارش مفصّلي از پيشينه و پيامدهاي اين كتاب، طيّ 608 صفحه در كتاب گزارش كتاب شهيد جاويد به دست داده و در آن، قطعاتي از كتاب هاي مختلف آورده است كه براي تفصيل بيشتر مي توان به آن رجوع كرد.

البته اين كتاب نيز از سوي آقاي صالحي نجف آبادي مورد نقد قرار گرفت و ايشان طيّ مقاله اي با عنوان «نقدي كم حجم بر كتابي پر حجم» در هشت صفحه، هفت نقطه ضعف اين كتاب را بر شمرد و در آن، به نحوه استناد آقاي استادي به موضع امام خميني درباره فلسفه قيام سيّدالشهدا ايراد گرفت. [43] .

گفتني است كه آقاي استادي در كتاب خود، بخشي را به نقل نظرات امام خميني درباره فلسفه قيام سيّدالشهدا اختصاص داده و كوشيده است تا نشان دهد كه نظر ايشان، همسو با ديدگاه مسلّط و مخالف نظر كتاب شهيد جاويد است. ليكن آقاي صالحي با نقل سخن ديگري از امام در سال 1350 بر آن است تا تفسير ديگري از نظر امام به دست دهد. [44] امام خميني خود هرگز وارد اين نزاع نشد و از آغاز با چنين روندي و پيامدهاي آن، مخالف بود و آن را به مناسبت هاي مختلف ابراز مي داشت. براي مثال در نامه اي خطاب به فرزندش سيّد احمد نوشت:

شما در اختلافات بين طلّاب و اهل منبر، راجع به كتاب و هر چيز ديگر وارد نشويد. [45] .

همچنين در نامه اي خطاب به آيت اللَّه محمّد يزدي نوشتند:

آنچه اخيراً مورد تأسف اين جانب است؛ اختلافاتي است كه نمي دانم با چه دستي در حوزه علميه قم و بين اهل منبر، بلكه محراب حادث شده است و همين نحو بين اهل علم تهران و اهل منبر آن جا حادث شده است... امروز كه اصول احكام در دستبرد اجانب و نوكرهاي آنها است، به جاي وحدت كلمه، اين نحو تفرّق و توهين بعضي از بعضي و تكفير بعضي موجب كمال تأسف است و كاشف از عدم رشد جامعه است. [46] .

از نظر ايشان، كلّ اين برنامه چيزي جز صرف قواي شيعيان و هدر رفتن آن نبود:

چه بساطي درست كردند براي كتاب شهيد جاويد؟ با هم اختلافات. اهل منبر و اهل محراب و اهل بازار و اهل كذا. يكي از آن طرف كشيد و يكي از اين طرف كشيد... همه قوا، صرف كتاب شهيد جاويد شد. [47] .

در جاي ديگري ايشان به اين مسئله، اين گونه اشاره كرد:

همين قم تمام وقتش را صرف كرد سر شهيد جاويد تا تمام شد. [48] .

در مجموع، تحليل ايشان آن بود كه اين بازي اي است كه برنده نهايي آن، رژيم شاه است و موجب اتلاف وقت و انرژي مردم ايران شده است. [49] .

نكته قابل توجّه در اين نقدها و نقدهاي متقابل، آن است كه طرفين صفاتي مانند خشمگين بودن و نداشتن روحيه علمي به يكديگر نسبت داده اند. در جايي اشاره مي شود كه نقدهاي استاد مطهري، صالحي را «عصباني كرده» [50] است. در مقابل، صالحي در نقد كتاب سرگذشت شهيد جاويد [51] مي نويسد:

جناب استادي از كتاب شهيد جاويد غضبناك است. [52] .

اين تقريباً مؤدّبانه ترين نسبت هايي است كه به يكديگر داده مي شود. در اين جا به تعابير هتّاكانه و غير اخلاقي كه در اين متون ديده مي شود، اشاره نمي كنم.

از اين مرور نسبتاً مفصّل بر سرگذشت يك كتاب، نكات فراواني به دست مي آيد. نخست آن كه همچنان ادبيات نقد در فرهنگ ما نهادينه نشده است و به جاي نقد عالمانه آثار متفكّران، مسئله به سرعت رنگ و بوي ديگري به خود مي گيرد و به مجراي نادرستي مي افتد. ديگر آن كه در اين قبيل بحث ها ميان صاحب نظران شيعي كه همه سوز علي و عشق حسين در دل دارند، پيش كشيدن حربه تكفير و تفسيق و انگيزه خواني وجهي ندارد و نيازمند استفتاي شرعي درباره معدوم كردن چنين كتاب هايي نيستيم. سوم آن كه حقيقت از دل همين مناقشات علمي و بحث هاي طلبگي آشكار مي گردد و بايد همان سنّت سلف صالح را در اين زمينه دنبال كرد. [53] اين دشواري ها در تحليل فلسفه قيام حسيني، خود را آشكارتر مي كند و مانع از بحث عالمانه و تلاش براي تحرّي حقيقت مي گردد. به همين سبب، بسياري كسان ترجيح مي دهند كه اساساً وارد اين مباحث نشوند و بر كناره بودن و سالم ماندن را به دريانوردي و كسب منافع ترجيح دهند. [54] اين فضاي غير علمي چنان است كه گفته اند:

متأسّفانه كساني كه در چند دهه اخير سعي كرده اند با رويكردي واقعي تر به كربلا نگاه كنند، متهم شده اند كه نتوانسته اند با ديد شيعي به مسئله بنگرند. به همين دليل، متّهم به فساد عقيده شده اند. [55] .


پاورقي

[1] شهيد جاويد؛ حسين بن علي عليه السلام، ص 8.

[2] همان، ص 10.

[3] همان، پانوشت.

[4] همان، ص 43.

[5] حسين عليه السلام شهيد آگاه و رهبر نجات‏بخش اسلام، ص 80.

[6] همان، ص 80 - 81.

[7] همان، ص مقدمه کتاب با عنوان «با خواننده» فاقد شماره صفحه است.

[8] همان.

[9] کتاب هفت ساله چرا صدا در آورد، ص 6.

[10] همان، ص 2.

[11] همان.

[12] جواب او از کتاب او يا شبهات شهيد جاويد در موضوع قيام حسين بن علي عليهما السلام، ص 6.

[13] همان.

[14] همان، صفحه عنوان کتاب.

[15] درباره نادرستي ديني و ناکارآمدي علمي انگيزه خواني، ر.ک: اخلاق نقد، ص 45 - 48.

[16] دفاع از حسين شهيد ردّ بر کتاب شهيد جاويد، ص سوم. اين کتاب احتمالاً در سال 1350 و به وسيله کتاب‏فروشي اسلاميه منتشر شده است.

[17] همان، ص هفتم.

[18] همان، ص هفتم - هشتم.

[19] همان، ص هشتم.

[20] يک بررسي مختصر در پيرامون قيام مقدس شهيد جاويد حسين بن علي عليهما السلام از نظر روايات، ص 4.

[21] سرگذشت کتاب شهيد جاويد به ضميمه دو رساله در علم امام از علامه طباطبايي، ص 282.

[22] همان، ص 181.

[23] همان.

[24] همان، ص 183.

[25] همان، ص 183 - 184.

[26] همان، ص 189.

[27] همان، ص 190.

[28] اين علامت (سه نقطه) در متن اصلي است.

[29] همان، ص 192.

[30] شهادت، ص 36 - 35.

[31] پيرامون نظر دکتر علي شريعتي دانشمند مجاهد درباره کتاب شهيد جاويد، ص 4.

[32] جريان‏ها و سازمان‏هاي مذهبي - سياسي ايران سال‏هاي 1357 - 1320، ص 375.

[33] همان، ص 78.

[34] همان.

[35] سرگذشت کتاب شهيد جاويد، ص 70.

[36] هفت هزار روز تاريخ ايران، ج1، ص 429 و 551 به نقل از جريان‏ها و سازمان‏هاي مذهبي - سياسي ايران، ص 372.

[37] همان.

[38] حماسه حسيني، ج 1، ص 273.

[39] حماسه حسيني، ج 2، ص 278.

[40] نقدهاي استاد مطهري بر کتاب شهيد جاويد، ص 6.

[41] عصاي موسي يا درمان بيماري غلوّ، ص 16.

[42] سرگذشت کتاب شهيد جاويد، ص 284 و صفحات ديگر که قسمت‏هايي از اين کتاب در آن نقل شده است.

[43] نقدي کم حجم بر کتابي پر حجم» در قضاوت زن در فقه اسلامي همراه با چند مقاله ديگر، ص 302.

[44] درباره ديدگاه امام در اين زمينه، ر. ک: عاشورا در فقه، ص 81 به بعد.

[45] صحيفه امام، ج 3، ص 18.

[46] همان، ج 2، ص 341.

[47] همان، ج 4، ص 236.

[48] همان، ج 8، ص 533.

[49] براي مثال، ر. ک: صحيفه امام، ج 7، ص 409 و ج 8، ص 460.

[50] نقدهاي استاد مطهري بر کتاب شهيد جاويد، ص 5.

[51] وي، نام اين کتاب را شرح حال کتاب شهيد جاويد ثبت کرده است.

[52] نقدي کم حجم بر کتابي پر حجم» در قضاوت زن در فقه اسلامي همراه با چند مقاله ديگر، ص 295.

[53] در اين باره ر. ک: «موانع نظري توليد علم در حوزه‏هاي علميه»، مجموعه مقالات درآمدي بر آزاد انديشي و نظريه‏پردازي در علوم ديني، ص 40.

[54] به دريا در منافع بي‏شمار است وگر خواهي سلامت، بر کنار است

گلستان سعدي، ص 71.

[55] حسين بن علي عليه السلام؛ قدّيس و قهرمان اخلاقي»، عاشورا در گذار به عصر سکولار (مجموعه مقالات)، ص 228.