بازگشت

طرح مسئله


از منظري مي توان تاريخ انديشه شيعه در يك سده اخير را تلاشي در جهت بازسازي و تبيين مفاهيم و آموزه هاي شيعي، به زباني امروزين دانست. اين تلاش، شامل عرصه هاي گوناگون فكري بوده است، از مسائل حقوقي و فقهي گرفته تا مسائل كلامي و از مسائل تاريخي تا مسائل فرهنگي. برخي از آثار نيرومندترين متفكّران شيعه در چند دهه گذشته، مانند كاشف الغطاء، شرف الدين، بلاغي، علامه طباطبايي، مطهري، و شريعتي (پدر و پسر) جدل نامه هاي استواري است در دفاع از آموزه هاي شيعي يا تلاشي در جهت زدودن بد فهمي هاي رايج در اين عرصه.

براي مثال از اين سنخ آثار مي توان النصّ والاجتهاد شرف الدين، شيعه در اسلام طباطبايي و نظام حقوق زن در اسلام مطهري را نام برد. پاره اي از اين آثار، نگاهي گذشته نگر دارد و مي كوشد تا به پرونده هاي گذشته نگاهي مجدّد افكند؛ مانند مجادلات شرف الدين با شيخ الازهر. برخي نيز در پي آن است تا تبييني مقبول از برخي احكام سنّتي فقه شيعه به دست دهد، همچون نظام حقوق زن در اسلام و يا مسئله حجاب. برخي از اين آثار صبغه فقهي دارد و برخي صبغه كلامي و فلسفي. امّا در اين ميان دو مسئله بوده و هست كه در قلب اين كوشش ها قرار دارد: فلسفه قيام حسيني و مقبوليت عزاداري.

اين دو مسئله به هم پيوسته، از جهات متعدّدي با مسائل ديگر سخت متفاوت است. در اين مسئله، نقض و ابرام يك مسئله كلامي يا فقهي در ميان نيست تا بتوان با عينيت نسبي لازمه اين گونه بحث ها، يك خط استدلالي را پيش برد و به نتيجه، هر نتيجه اي رسيد. در اين جا، پاي نيرومندترين عواطف در ميان است و كساني كه وارد اين بحث شده اند، به موضوع خود سخت تعلّق خاطر داشته و آن را نيز آشكارا نشان داده اند. اساساً تصوّر مذهب شيعه، بدون در نظر گرفتن قيام سيّدالشهدا و مسائل به آن پيوسته ناممكن است. شيعه از هر نوعي كه باشد و با هر گرايش فقهي و غير فقهي، در نهايت قيام عاشورا را در بن تفكّرات و اعتقادات ديني خود قرار دهد و نمي تواند فارغ از آن بيانديشد. در حالي كه ممكن است بيشتر شيعيان درباره برخي از اعتقادات خود، تصوّر روشني نداشته باشند و حتّي نتوانند درباره آن اندكي تأمل كنند. اين مسئله، جزو اساسي ترين باورهاي آنان به شمار مي رود و هر كس به فراخور حال خويش، در باب آن نظري خاص دارد.

همين ويژگي است كه اين مسئله را از ديگر مسائل فكري جدا مي سازد. در حالي كه ديگر مسائل بيشتر جنبه مدرسي دارد و در ميان افراد خاصّي طرح و بحث مي شود، مسئله قيام حسيني و گرامي داشت ياد اين قيام، از حوزه هاي بحث علمي خارج مي شود و به بحثي عمومي و همگاني بدل مي گردد و آن را به مسئله اي روز بدل مي سازد. نگاهي به كتاب هايي كه درباره قيام امام حسين عليه السلام نوشته شده است، اين مسئله را به نيكي نشان مي دهد. در ميان نويسندگان اين قبيل آثار، تنوّع قابل تأمّلي ديده مي شود؛ از فقيه تا مورّخ و از مفسّر تا حقوقدان. براي مثال، بي توجّه به اهمّيت يا ترتيب نويسندگان، اين افراد كه به حوزه هاي فكري مختلفي تعلّق دارند و تخصّص هاي گوناگوني را دارا هستند، هر يك كتاب هايي در اين زمينه نوشته اند: محمّد تقي شريعتي، ابراهيم آيتي، لطف اللَّه صافي، مرتضي مطهري، علي شريعتي، فضل اللَّه كمپاني، حسن صدر، نعمت اللَّه صالحي، سيّد حسن شيرازي، هاشم رسولي محلّاتي، و محمّد حسين فضل اللَّه.

اين اتّفاق، از سويي مي تواند مبارك باشد؛ چرا كه به دغدغه همه شيعيان تبديل مي گردد. امّا از سوي ديگر، عرصه را براي عوام فريبي هاي احتمالي و پوپوليسم فراهم مي سازد. به همين سبب، تقريباً هر كس به اين بحث پرداخته و اندكي از نگاه رايج و سنّتي يا ارتودكسي عدول كرده است، به بد كيشي، وهّابي زدگي، دست نشانده استعمار بودن و دشمن تشيّع متّهم شده و در نتيجه، امكان بحثي روشمند در اين زمينه براي حقيقت جويان، سخت دشوار گشته است.