بازگشت

ضرورت درك فلسفه عاشورا


عظمت بزرگداشتها و همت جانكاه و بعضا خونبار شيعه در حفظ ياد نهضت عاشورا، كمتر با درك فلسفه عاشورا و ماهيت حياتبخش، ظلم ستيز و رهايي بخش آن همراه بوده است. به استثناي تك ستاره هاي درخشاني كه هر از چند گاهي در آسمان امت اسلامي، ظلم ستيزي عاشورا را با سوختن مظلومانه خويش جلوه گر ساخته اند، روح حاكم بر تاريخ اين تكريمها با غيبت درك درست از فلسفه آن همراه بوده است؛ تا آنجا كه بعضا يزيديان عصر، خود «تكيه دولت» مي ساخته اند و رياكارانه مجالس عزاداري حضرت سيدالشهدا را صحنه گرداني مي كرده اند.

اين افتراق و جدايي بزرگداشت عاشورا از فلسفه و هدفهاي آن تا به آن حد رسيد كه در دوره معاصر موجب پاره اي كج فهميها و بد انديشيها نيز گرديد و بسا افرادي كه سر در مشرب مكاتب بيگانه و دل در گرو اميال و مطامع غير ديني يا ضد ديني داشتند با ژست تجدد طلبي، نوگرايي و ترقي خواهي و استدلالها و ظواهر عوامفريبانه مدعي شدند كه اين روضه ها و گريه ها و مجالس تعزيه و عزاداري خود موجب جمود، ظلم پذيري، خرافه پرستي و تقديرگرايي منفعلانه شده و نفي و نكوهش يا استهزا و تمسخر آن را وجهه همت خويش قراردادند [1] در تداوم همين نگرش بود كه از چكمه هاي رضاخاني نيز براي لگدمال كردن هر گونه اثر و رد پاي شعائر و مراسم بزرگداشت عاشورا حمايت شد و همدستي و همنوايي شگفتي بين مدعيان ترقي و آزادي و منورالفكرهاي ضد دين و استبداد خشن و سركوب گرانه و وابسته رضاخاني در نفي شعائر و مناسك ديني و مجالس وعظ و خطابه و روضه خواني و عزاداري حضرت سيدالشهدا به وجود آمد. اين همنوايي در دوره فرزند رضاخان نيز تداوم يافت؛ هر چند گونه ها و صورت مواضع و اقدامات هر دو جريان تا حدودي تغيير يافت و به سمت اقدامات عميق و زيركانه تر در معارضه با دين جهت يافت.

در اين وانفساي سكون و سكوت و كج فهمي دوستان از يكسو و خباثت و دشمني و تحريف و تهمت دشمن از سوي ديگر، زمزمه هاي اميد و ستاره هاي شب شكن، شعله هاي گرمابخش ظهور و حضور خويش را در دفتر ايام ثبت نمودند و غبار از چهره عاشورا برگرفتند.


پاورقي

[1] از جمله مي‏توان به کتاب اسرار هزار ساله نوشته علي اکبر حکمي‏زاده و نيز آثار احمد کسروي اشاره کرد.