بازگشت

حقيقت تحريف از ديدگاه راغب اصفهاني


او مي گويد «تحريف الكلام ان تجعله علي حرف من الاحتمال يمكن حمله علي وجهين» [1] تحريف سخن، اين است كه آن را بر لبه تيز احتمال قرار دهي به گونه اي كه حمل آن بر دو وجه و بر دو معني ممكن باشد.

طبق تعريف راغب كه از واژه شناسان نامي قرآن كريم در قرن پنجم و ششم هجري و به قول طبرسي در اسرار الامامه ار حكماي شيعه اماميه بوده [2] ، تحريف نه به معناي انكار يك آيه يا يك حديث و نه به معناي تغيير يا حذف يا افزايش كلمات است، بلكه همانطور كه زمخشري نيز تصريح كرده، به معناي منحرف كردن كلام از معناي واقعي است. [3] .

در اينجا به ذكر نمونه اي از تحريف اموي بسنده ميكنم. در جنگ صفين، عمار ياسر به دست سپاه معاويه به شهادت رسيد. پيامبر در بعضي از غزوات به او فرموده بود:

يا عمار ستكون بعدي فتنة فاذا كان كذلك فاتبع عليا و حزبه فانه مع الحق و الحق معه يا عمار انك ستقاتل مع علي صنفين الناكثين و القاسطين ثم تقتلك الفئة الباغيه... [4] يعني:

اي عمار، پس از من فتنه اي واقع مي شود. در آن وقت تو پيرو علي و حزبش باش كه او با حق است و حق با اوست. به زودي تو همراه علي با دو صنف مي جنگي: ناكثين و قاسطين. آنگاه لشكر باغي تو را ميكشد.

پس از شهادت عمار بر مردم مسلم شد كه كشندگان وي باغي يعني ستمكارند و اين مطلب براي لشكر معاويه گران مي آمد كه خود را در كلام دلنشين پيامبر مصداق بغي و ظلم و تعدي بيابد.

صاحب كتاب «النصائح الكافيه لمن يتولي معاويه» مي گويد: مردم پس از كشته شدن عمار، به ياد سخني از پيامبر خدا افتادند كه به نقل بخاري در صحيح، در موقع ساختن مسجد مدينه از آن بزرگوار شنيده شده بود: «عمار!! تقتله الفئة الباغيه يدعوهم الي الجنة و يدعونه الي النار» افسوس كه عمار را گروه ستمكار مي كشد. او آنها را به بهشت فراميخواند و آنها او را به جهنم. بر لشكر معاويه مسلم شد كه باغي و ستمكار خود اوست و طبعا ديري نمي پاييد كه شيرازه لشكر از هم گسسته مي شد. ولي معاويه گفت: ما عمار را نكشته ايم. كسي كه او را به جنگ ما آورده، كشند اوست. هنگامي كه گفته او را به عرض أميرالمؤمنين (ع) رسانيدند، فرمود: بنابراين، كشنده حمزه سيد الشهدا هم رسول خداست كه او را به جنگ مشركين برده است. [5] .

در اينجا معاويه - دقيقا - دست به دامن تحريف مي شود. او سخن پيامبر خدا را مورد انكار قرار نمي دهد و آن بي احتراميهايي را كه در محافل خصوصي به ساحت قدس پيامبر خدا دارد، آشكار نمي كند، بلكه مي گويد: درست است كه كشنده عمار، ستمكار است، ولي كشنده عمار ما نيستيم.

او خود توجه دارد كه اين تحريف، ممكن است كارساز نباشد، از اينرو ميگويد: «صحيح است كه كشنده عمار ماييم، اما باغيه در كلام رسول خدا به معناي بيدادگر و ستمگر نيست، بلكه به معناي طلب كننده و جوينده است و ماييم كه به خونخواهي عثمان برخاسته ايم و خون او را مي طلبيم». [6] .

پس ترفند معاويه براي تحريف كلام پيامبر خدا دو جهت دارد: يكي قبول اينكه «باغي» به معناي ستمكار است، ولي كشنده عمار، آنهايي كه به روي او شمشير كشيده اند، نيستند، بلكه آنهايي هستند كه او را در برابر شمشير وي قرار داده اند. ديگري اينكه اصلا «باغي» به معناي ستمكار نيست، بلكه به معناي طلبكار است. ما كه قاتل عماريم، طلبكار خون عثمانيم نه ستمكار.

ملاحظه مي كنيد كه شمشير تحريف، چگونه به جان حقايق افتاده تا آنها را قلع و قمع كند و نگذارد كه مردم به آنها، روي آورند و مسير زندگي خود را روشني بخشند.

البته در متن حديث، مطابق نقل صحيح بخاري، راه تحريف بسته شده، چرا كه در ذيل آن آمده است: «يدعوهم الي الجنة و يدعونه الي النار» او لشكر باغي را به بهشت دعوت مي كند و لشكر باغي، او را به جهنم. اگر لشكر باغي به ذيل حديث توجه مي كرد، تحت تأثير تحريفگريهاي معاويه قرار نمي گرفت و راه هدايت را مي يافت. ولي افسوس كه در جو تحريف و تبليغات پر زرق و برق تحريفگران، اذهان توده مردم يا تنبلي مي كنند يا از درك حقيقت عاجز مي مانند.


پاورقي

[1] المفردات: حرف، ص 114، نشر مکتبه مرتضوي تهران.

[2] سفينه البحار: رغب.

[3] سفينه البحار: عمر.

[4] اساس البلاغه: حرف.

[5] به نقل از کتاب بررسي تاريخ عاشورا، نشر کتابخانه صدوق ص 48 و نيز مروج الذهب ج 2، ص 381.

[6] همان، ص 49.