بازگشت

عدم منافات ميان سرور شهادت و تأثر ساير زنده ها


سرور و ابتهاج روحاني براي شكستن قفس كالبد مادي، همچنان كه جلال الدين گوشزد مي كند، نه تنها شايسته شهداي راه ابديت است، بلكه انسان هاي ديگر هم كه از اين نوع پرواز روحي ادراك حاصل مي كنند، به وصول شهيدان به آن مقام والا خرسند و شادمان مي شوند.

اين اصلي است كه گمان نمي رود في نفسه مورد ترديد كسي بوده باشد. كسي كه آيه ذيل را بخواند:

وَ لا تَحْسَبَّنَ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّه اَمْواتاً بَلْ اَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون. [1] .

«و گمان نكنيد، كساني كه در راه خدا كشته مي شوند، مردگاني هستند، بلكه آنان به زندگاني [حقيقي] رسيده در نزد پروردگارشان از عنايات الهي برخوردار مي شوند.»

مي فهمد كه شهادت يعني انتقال به حيطه عنايت الهي. مگر خود اميرالمؤمنين عليه السلام در موقع ورود ضربه جانكاه و مرگزاي بر تارك مباركش نفرمود:

فزت و رب الكعبة.

«سوگند به پروردگار كعبه، به آن چه كه مي خواستم رسيدم.»

مسلم است آن روح عالي، كه در راه خواسته الهي و نجات انسان ها از گمراهي و بدبختي، با قفس تن وداع مي گويد و آن را بازيچه لبه شمشيرها و ساير اسلحه هاي سوزان و برّان قرار مي دهد، به آن قدرت بزرگ رسيده كه گام به مافوق حيات طبيعي و جهان هستي، با آن همه جمال و جلالش بگذارد و رهسپار كوي لقاءاللَّه و رضوان اللَّه در ايام اللَّه شود.

اين مطلب را درباره شهادت جعفربن ابي طالب عليه السلام، از خلال گفتار پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله با صراحت مي بينيم.

داستان جعفر چنين بوده است:

«عبدالرحمن بن سمره مي گويد: خالدبن وليد، روز مؤته مرا براي بشارت به نزد پيامبر فرستاد. هنگامي كه به مسجد وارد شدم، پيامبر فرمود: اي عبدالرحمن آرام باش [به حال خود باش]. زيدبن حارثه پرچم را به دست گرفت و جنگيد و كشته شد. خدا زيد را رحمت كناد. سپس پرچم را جعفربن ابي طالب به دست گرفت و او هم جنگيد و كشته شد. خدا جعفر را رحمت كناد. سپس پرچم را عبداللَّه بن رواحه گرفت و كشته شد. خداوند عبداللَّه را رحمت كناد.

در اين هنگام، همه ياران پيامبر كه در پيرامونش گرد آمده بودند، گريستند. پيامبر فرمود: براي چه گريه مي كنيد؟

ياران پيامبر عرض كردند: براي چه گريه نكنيم، در حالي كه اخيار و مردان با شرف و فضيلت ما رفتند؟

پيامبر فرمود: گريه نكنيد؛ زيرا مَثَل امت من، باغي است كه باغبان هايي به اندازه قدرت و مهارت خود، آن را (اصلاح و تقويت نموده و) مي رويانند. چاه هايش را اصلاح مي كنند و به جريانش مي اندازند و مجراهاي آبش را آماده مي كنند و شاخه ها و برگ هاي خشك درختانش را مي زنند. و به اين ترتيب، هر دسته اي را در هردوره اي اطعام مي كنند و بهره ور مي سازند، و شايد كه آخرين بهره برداري ها از اين باغ موقعي است كه شاخه هاي پرميوه اش عالي تر از هر موقع خواهد بود، و سوگند به خدايي كه مرا به حق مبعوث به رسالت فرموده است، عيسي بن مريم عليه السلام، جانشيناني از حواريّونش را در امت من خواهد ديد.» [2] .

همين مضمون را علي بن موسي، معروف به سيد ابن طاووس پس از نقل دو بيت زير از سيدمرتضي علم الهدي بيان مي كند:



لهم جسوم علي الرمضاء مهملة

وانفس في جواراللَّه يقريها



كان قاصدها بالضر نافعها

و ان قاتلها بالسيف محيها



«بدن هاي شهداي كربلا در مقابل آفتاب سوزان افتاده و ارواح آنان در همسايگي و بارگاه خداوندي مورد پذيرايي و نوازش بود. گويي آنان كه تصميم به وارد ساختن ضرر به آن شهدا گرفتند، به آنان نفع رسانيدند و كشندگانشان آنان را زنده نمودند.»

اگر تبعيت از سنت و كتاب در اقامه شعائر اظهار مصيبت حكم نمي كرد، ما به ياد داستان عاشورا، لباس شادي مي پوشيديم و به تبريك نعمت عظماي شهادت كه نصيب آن شهداي راه حق گشته است، شادي ها مي كرديم.


پاورقي

[1] سوره آل عمران، آيه 169.

[2] مقاتل‏الطالبين، ابوالفرج اصفهاني، ص 13.