بازگشت

مسناي يهود و مسنايي جديد


مستور نماند كه علما يهود چنين اعتقاد دارند و دعوي كنند كه در آن چهل شب و روز كه جناب موسي عليه السلام در بالاي كوه طور سينا با خداوند تبارك و تعالي مكالمه داشت، الواح تورات بر او نازل شد و در آن ششصد و سيزده حكم بيش مكتوب نبود. و نيز قانون و مطالب عديده، لسانا بر او القا شد و در سينه آن جناب ثبت شد و آنها به منزله معاني و شرح آن قانون مكتوب بود. و چون از مناجات فارغ و از كوه طور مراجعت نمود، هارون را در خيمه طلبيد. اولا: قانون مكتوب (يعني تورات) را به او تعليم نمود؛ آنگاه قانون زباني و روايات لساني را به او آموخت.

و هارون پس از آموختن آن دو قانون برخاست و بر طرف راست جناب موسي عليه السلام نشست، آنگاه دو پسر هارون: اليعاز ارووابتامار داخل شدند


و آنها نيز مثل پدر خود هر دو قانون را آموختند. آنگاه يكي در طرف چپ جناب موسي عليه السلام نشست و ديگري در طرف راست جناب هارون نشست. آنگاه هفتاد شيخ - كه ايشان را مشايخ سبعين مي گويند - آمدند و هر دو قانون را ياد گرفتند و در خيمه نشستند. آنگاه كساني كه شايق تعليم بودند آمدند و ياد گرفتند؛ به اين طريق كه هارون برخاست و هر دو قانون را بر ايشان خواند، پس هر دو پسرش برخاستند و آن دو را بر آنها خواندند. پس مشايخ سبعين يك مرتبه آن را خواند و آن اشخاص چهار مرتبه آن دو قانون را شنيدند و حفظ كردند و رفتند. و مي گويند: جناب موسي عليه السلام به دست خود سيزده نسخه از آن قانون مكتوب نوشت و بهر فرقه، نسخه داد. و اما آن روايات زباني را پس به يوشع تفويض نمود. و يوشع را چون وفات رسيد، به مشايخ سپرد. و مشايخ به پيغمبران، تا آن كه رسيد به جناب ارمياد، و او به پارخ داد و پارخ به عزرا سپرد، و عزرا به شمعون صادق، و شمعون به ايتيني كونوس و او به يوئي بن يختان و او به موسي بن يوسير و و به تهتان اربلي و يوشع بن برخيا و اين دو به يهود بن يحيا و شمعون بن شطا و اين دو به شمايا و ابي طليون و اين دو به هلل و او به پسرش شمعون و او به پسرش شمعون و او به پسرش كملئيل كه در عصر جناب عيسي عليه السلام بود. و او به پسرش شمعون و او به پسرش كملئيل و و به پسرش شمعون و او به پسرش يهود! حق دوش (يعني مقدس). پس از طول اين مدت كه آن روايات و قانون از سينه به سينه سير مي كرد، اين يهود! آنها را در مدت چهل سال با مشقت زياد در كتابي جمع كرد و نام او را مسنا [1] گذاشت. و اين كتاب را يهود غايت تعظيم كنند و معتقدند كه تمام


آن از جانب خداوند و واجب التسليم است و در ميان ايشان رواج تام دارد به درس و تدريس. بلكه گوينده قانون مكتوب (يعني تورات) به منزله آب است و مسنا به منزله شراب ممزوج به ابازير [2] مناسب آن. و گاه تشبيه كنند اول را به نمك و دوم را به فلفل و ابازير گوارا.و علماي بزرگ يهود دو تفسير براي مسنا نوشتند: يكي در قرن سيم در اور شليم (يعني بيت المقدس) و ديگري در اول قرن ششم در بابل. و اين دو تفسير را كمرااورشليم و كمرابابل گويند. و كمرا به معني كمال است يعني كمال تورات است. و مجموع اين دو تفسير را كمرالان گويند. و چون با مسنا جمع شوند، آن را طالموت [3] گويند. و به جهت تميز، گاهي گويند: طالموت اورشليم و طالموت بابل. و به جهت اغلاق اول و سهولت دوم رغبت يهود به ثاني بيشتر و اعتناء ايشان به آن زيادتر است. اين خلاصه معتقد ايشان در اين مقام و حاصل آن كه آن كلمات بسياري از جانب خداوند تبارك و تعالي در شب طور بر قلب جناب موسي عليه السلام نازل شد و تا قريب به دو هزار سال محل اين كلمات صدور انبياء و اوصيا عليهم السلام بود و از سينه به سينه نقل مي كرد. و چون در منزل آخر به سينه يهودا حق دوش رسيد، آنها را از سينه خود بيرون آورد و در كتابي كه نام آن مسنا است جاي داد. و صدق تمام اين اعتقاد و دعوي و كذب آن يا صدق بعضي و كذب بعضي، بر ما معلوم نيست و از اهل بيت عصمت عليهم السلام در اين باب چيزي به


نظر نرسيده. بلي صدوق در كتاب «خصال» روايت كرده از ابن عباس كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: كه خداوند عزوجل راز گفت به يكصد و بيست و چهار هزار كلمه در سه شبانه روز با موسي عليه السلام. و در آن مدت، طعامي و شرابي نخورد. چون برگشت به سوي بني اسرائيل از شنيدن سخنان آدميين مشمئز شد به جهت حلاوت كلام حق تعالي كه در مسامعش جاي گرفته بود. [4] .

و اين خبر في الجمله تصديقي از اصل دعواي ايشان مي كند.


پاورقي

[1] نام اصلي آن «مشناه» (mishnah) است که در لغت عبري به معناي معرفت (laerninig) يا قانون دوم است. مشناه اولين لايحه قانوني بود که يهود پس از تورات آن را براي خويش وضع کرده و (يهود اهاناسي) بين سالهاي 190 تا 200 پس از ميلاد، آن را جمع‏آوري نمود. رک: نقد و نگرشي بر تلمود، ظفرالاسلام خان، ترجمه محمد رضا رحمتي، ص 22 - 21.

[2] اباذير ادويه‏اي که در غذا مي‏ريزند از قبيل فلفل و زردچوبه و دارچين و زيره و زعفران و زنجبيل.

[3] منظور کتاب معروف يهوديان «تلمود» است. اين کتاب داراي دو بخش اساسي است. بخش اول «مشناه» که همان متن اصلي است. و بخش دوم «گمارا»(gemara) که شرح «مشناه» است که البته مؤلف آن را (کمرا) ثبت کرده است. رک: نقد و نگرشي بر تلمود.

[4] کتاب‏الخصال، شيخ صدوق، تحقيق علي اکبر غفاري، ج 2، ص 642.