بازگشت

صدق حقيقي و كامل


مخفي نماند كه صدق حقيقي واقعي، آخر مقامات انساني است و اشرف كمالات نفسانيه است؛ چه صادق حقيقي آن باشد كه آنچه گويد از معارف و اصول دين و مذهب و صفات حسنه قلبيه و اخلاق ذميمه نفسانيه و اعمال جوارحيه از واجبات و محرمات و غير آن، حقيقت آنها در قلبش باشد و گفتارش صادقانه از مكنون در قلبش خبر دهد. نه چنان باشد كه در حق امثال او خداي تعالي فرموده:

يقولون بافواههم ما ليس في قلوبهم [1] .

به دهانهاي خود گويند آنچه را كه در دلهايشان نيست. پس داخل شود در زمره آن منافقين كه به زبان خود شهادت دادند بر رسالت پيغمبر ما صلي الله عليه و آله و سلم و گفتند: نشهد انك لرسول الله [2] ، و چون در دل اعتقاد نداشتند به آنچه بزبان گفتند، خداي تعالي درباره ايشان فرمود: و الله يشهد ان المنافقين لكاذبون [3] و خداي شهادت مي دهد كه منافقين هر آينه دروغ مي گويند در آنچه به شهادت خود ادعا نمودند كه ما اين را از روي دل و اعتقاد مي گوئيم. و به آنچه گويند به طبق آن عمل كنند و كردار اعضاء و جوارح خود را با گفتار زبان يكسان نمايند و افعال خود را شاهد راست بودن اقوال خود قرار دهند به آن كه به زبان بگويند، و به اعمال و كردار خلاف گفته خود را مكذب باشند؛ زيرا كه اگر راست بود در نزد گوينده، البته خود به خلاف آن عمل نمي كرد؛ چون به خلاف آنچه گويد رفتار كند، پس آنچه گويد در نزد او راست نباشد. و از تمام و كمال اين مقام است، وفا كردن به آنچه وعده دهد و در عهده گيرد كه آن را بكند براي خالق يا مخلوقي و وعده خود را صادق كند.


و بعضي از محققين گفته كه: آيه مباركه يا ايها الذين امنوا لم تقولون ما لا تفعلون. كبر مقتا عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون. [4] .

اي كساني كه ايمان آورديد چرا مي گوئيد چيزي را كه نمي كنيد آن را! بزرگ است در نزد خداي تعالي معصيت اين كار كه بگوئيد چيزي را كه نكنيد آن را. ظاهر است در بيان حال آنان كه خلف وعده كنند و اين همه تهديد و وعيدو سرزنش براي ايشان است كه وعده كنند و به آن وفا نكنند. [5] .

و اين جماعت را در جاي ديگر از كاذبين شمرده چنان كه مي فرمايد: و منهم من عاهد الله لئن اتينا من فضله لنصدقن و لنكونن من الصالحين فلما اتيهم من فضله بحلوا به و تولوا و هم معرضون فاعقبهم نفاقا في قلوبهم الي يوم يلقونه بما اخلفوا الله ما وعدوه و بما كانوا يكذبون. [6] .

پاره اي از مردمان يا منافقان كسي است كه عهد كرد با خداي تعالي كه اگر عطا كند به ما از فضل خود، هر آينه صدقه دهيم. البته و هر آينه مي باشيم از شايستگان. پس چون عطا فرمود ايشان را از فضل خود، بخل نمودند به آن و روي گردانيدند و اعراض كردند. پس از پي درآورد آن بخل، مرض نفاق را در دلهايشان تا روزي كه رسند به جزاي خداوند به سبب آن كه خلاف كردند با خداي آنچه را كه وعده داده بودند به او؛ و به سبب آن كه بودند كه دروغ مي گفتند در اين عهد كه با خداي خود كردند. و ما براي حالت اين جماعت - كه در اين آيه شريفه به ايشان فرموده - در باب شانزدهم كتاب «كلمه طيبه» - شرحي مبسوط نوشتيم و در آن فوايد


بسيار است هر كه رجوع كند به آنجا بهره مند خواهد شد. و پس از طي اين مرحله بايست آنچه در قلب سپرده و در مكنون خاطر وديعه گذاشته، با واقع آن يكسان باشد. و واقع به همه جهت مطابق باشد با آنچه در قلب اوست. و اين در باب معارف چنان است كه هر چه را معتقد است به وجودش و صفاتش و افعالش به نحوي كه لايق و شايسته آن موجود است، چون ذات اقدس حضرت باري جل جلاله و انبياء عظام و اوصياء گرام عليهم السلام و ملائكه روز قيامت و بهشت و دوزخ چنان باشد كه دانسته و اعتقاد كرده، و در مرحله اخلاق چنان است كه آنچه داراست به حسب گفتار و اعتقاد خود، راست باشد؛ يعني حقيقت آن صفت در او موجود باشد، مجرد دعوي نباشد و بر او مشتبه نشده باشد؛ و الا در اين مرحله كاذب خواهد بود. چنان كه در مقام دوم در شرح قول اميرالمومنين عليه السلام كه فرمود: اياكم و الكذب فان كل راج طالب و كل خائف ها رب بياني في الجمله از اين مطلب شد. [7] .

و اين فقره شريفه اگر چه در بيان ميزان فهميدن صدق و كذب در مرحله خوف و رجا است، اما در آن دستورالعملي است از براي ساير صفات حميده مثل توكل و محبت و رضا و تسليم و غيرها. و تمام آنها در اين جهت شريك و براي همه آنها آثار و علاماتي است كه خود و ديگران توانند تميز دهند ميان صادق وگرنه كذب دانند. و چون مجاهد في الله در تمامي اين مقامات بايست موحد بوده، انباز و


شريكي براي حق تعالي در هيچ مرحله نگيرد، و آنچه گويد و كند و در دل جاي دهد با خلوص و پاكي از همه مفاسد بايد خالص براي ذات مقدس حضرت احديت باشد، چنان كه در آيه مباركه ان صلوتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين [8] كه در اول نماز خوانده مي شود - و ترجمه آن در فصل اول گذشت - اشاره اي است به اين مقام. و صدق در اين مرحله، مشوب نبودن هيچ كدام از آنهاست به حقيقت و راستي به چيزي غير از آن ذات اقدس تعالي شانه. و به اين قدم صدق در مرحله اخلاص، تواند آن شجره طيبه را كه در دل كاشته بارآور كند و از آن ثمرهاي گوناگون درآورد. و اين قسم از صدق كامل يافت نشود، جز در اهل عصمت و طهارت عليهم السلام؛ و لهذا خداي تعالي ايشان را در كلام خود صادقين خوانده و فرموده: كونوا مع الصادقين [9] و امر نموده كه در همه حالات از اقوال و افعال و عقايد و اخلاق و اطوار، هر كس به قدر همت و ميسور خود با ايشان باشند. پس در امت مرحومه دو صنف باشند: صنفي صادقين و صنفي كه مأمورند متابعت كنند ايشان را. و نشود مراد از صادقين در اين جا، مجرد راستگويان به زبان باشد هر چند در قلب منافق يا در عمل جوارح عاصي باشند؛ زيرا كه محال است خداي تعالي امر كند به متابعت و معيت با منافق يا عاصي. پس مراد از صدق در اين جا، صدق در تمام آن مقامات باشد كه به آن اشاره شد كه دست كسي به آن نمي رسد، جز آن كه خداي تعالي او را برگزيده و تربيت نموده و براي تكميل و تزكيه و تربيت به سوي ساير عباد فرستاده. واحدي را چاره نباشد، جز تمسك و مصاحبت و معيت با ايشان. و چون نشود كه حق تعالي امر به متابعت و اطاعت جمعي كند كه راه


معرف ايشان مسدود و يا صعب باشد، لهذا او صافي براي آن صادقين ذكر نموده كه هر كس تواند به وسيله يافتن آن اوصاف در شخصي، متبوع و مطاع خود را پيدا كند پس فرمود: ليس البر ان تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب و لكن البر من آمن بالله و اليوم الآخر و الملائكة و الكتاب و النبيين و آتي المال علي حبه ذوي القربي و اليتامي و المساكين و ابن السبيل و السائلين و في الرقاب و اقام الصلوة و آتي الزكوة و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا و اولئك هم المتقون [10] .

نيكويي يا نيكوكار نه آن است كه برگردانيد رويتان را به جانب مشرق و مغرب ولكن نيكوكار آن كه ايمان آورد به خداي تعالي و روز بازپسين و فرشتگان و پيغمبران. و مال دهد بر دوستي او به خويشان و يتيمان و درويشان و راه گذراندن و سؤال كنندگان و در آزاد نمودن بندگان و به پاي دارد نماز را و به دهد زكات را و وفا كنندگان به پيمان خود چون پيماني كنند و عهدي نمايند. و صبر كنندگان در حال پريشاني و تنگدستي و در حال ابتلا به امراض و اسقام و در حين كارزار. ايشان اند آناني كه راست گفتند و ايشان اند كه پرهيزگاران اند. و در جاي ديگر فرموده: انما المومنون الذين آمنوا بالله و رسوله ثم لم يرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم في سبيل الله اولئك هم الصادقون [11] .

جز اين نيست كه ايمان آورندگان (يعني به ايمان كامل تمام) آنان اند كه ايمان آوردند به خداي تعالي و رسول او آنگاه ريبه و شكي نكردند و مجاهده كردند به مالهاي خود و جانهاي خود در راه خداوند، اينان راستگويان.


و بر متأمل پوشيده نيست كه اين دو آيه كريمه، داراست تمام آنچه در مراتب صدق گفته شد. پس آن صادقين كه امت مأمورند به متابعت ايشان، داراي اين اوصاف و اعمال خواهند بود. و بر منصف متفحص مطلع بر احوال سابقين مستور و مخفي نيست كه انسان داراي تمام اين اوصاف، ديده و شنيده نشده جز حضرت اميرالمومنين عليه السلام و يازده نفر از فرزندانش عليهم السلام. چنان كه در كتب امامت مشروح شده و اين اوراق محل ذكر آن نيست. غرض در اين جا اشاره بود به مقامات صدق و اين كه درجه مساميه آن، مختص به آن بزرگواران است. و باقي بندگان به حسب تقسيم الهي در هر درجه، حظي و نصيبي دارند.


پاورقي

[1] آل عمران، س 3، آيه 147.

[2] منافقون، س 63، آيه 1.

[3] منافقون، س 63، آيه 1.

[4] صف،س 61، آيات 2 و 3.

[5] نورالثقلين، ج 5، ص 310؛ تفسير قمي، علي بن ابراهيم، ج 2، ص 365.

[6] توبه، س 9، آيه 77 - 75.

[7] رک: ص 132 همين کتاب.

[8] انعام، س 6، آيه 162.

[9] توبه، س 9، آيه 119.

[10] بقره، س 2، آيه 177.

[11] حجرات، س 49، آيه 15.