بازگشت

كذب جلي و خفي


هفتم: آن كه دروغ گاهي ظاهر و آشكار است و بر غالب شنوندگان راه شناختن دروغ بودن آن خبر مستور و مشتبه نيست؛ مثل غالب دروغهاي متعارفه. و اين را «كذب جلي» گويند.

و گاهي خفي و مستور است كه هر كس، راه به شناختن دروغ بودن آن ندارد. و اين را «كذب خفي» گويند؛ مثل آنچه با پرودگار خود در غالب اوقات عرض كنيم. و مدح و ثناء و تمجيد و تقديس كنيم ذات مقدسش را و حالات عجز و افتقار و مسكنت و ندامت و شرمندگي و بندگي و اطاعت هود را عرضه داريم بلكه صفات جوارح خود را شرح دهيم با خداوند جبار كه دلم ترسان و هراسان و در طپش و اضطراب و اشك چشم ريزان و ياد مرگ و حضرت ملك الموت و اهوال و عقبات برزخ و قيامت، خواب را از


من ربوده و آب و طعام را در گلوي من گره نموده و امثال اين از سخنان، كه ابدا واقعي ندارد و معاني و حقايق آن در قلب گوينده نيست و آنچه گويد همه بي اصل و دروغ است. و اين دروغ، دروغ است براي خداوند تبارك و تعالي و متجاوز است از حد و احصا. مثلا هر روز و شب در هر وقت نماز، در محضر جلالش با تمام عجز و انكسار مي ايستيم و مي گوييم: الله اكبر؛ يعني خداوند عزوجل بزرگتر است از هر چيز؛ يا از آن كه به وصف و نعت درآيد؛ و يا در وهم و خيال احدي بگنجد؛ يا ادراك ذات مقدسش به عقول و حواس بتوان كرد؛ يا او را به چيزي قياس توان نمود؛ ولكن اين معاني، ابدا در قلب نيست و بزرگي و عظمت حضرت حق تعالي شأنه، هرگز در دل جاي نگرفته و آثار آن، در جوارح و اعضا ظاهر نشده. چنان كه در بزرگ بودن و شمردن و دانستن بزرگي و عظمت بعضي از مخلوقين مانند سلاطين و حكام در دل، علائم و آثار آن در تمام اعضا ظاهر مي شود. و در كتاب شريف «مصباح ااشريعة» است كه حضرت صادق عليه السلام فرمود: هرگاه تكبير گفتي، پس بايست خورد و حقير به شماري در جنب عظمت و كبريائي او، هر چه در آسمان و زمين است. پس به درستي كه حق تعالي چون مطلع شود بر دل بنده و او تكبير مي گويد و در دلش عارضي است از حقيقت تكبير (يعني چيز ديگر را بيش از حق تعالي تعظيم و توقير مي نمايد). حق تعالي فرمايد: اي دروغگو؛ آيا مرا فريب مي دهي؟ قسم به عزت و جلالتم كه تو را محروم مي نمايم از حلاوت ذكر خود و محجوب مي گردانم از نزديكي و همرازي با خود. [1] .


و بعد از تكبير با اين قلب غافل خراب گوييم: وجهت وجهي للذي فطر السموات والارض عالم الغيب و الشهادة حنيفا مسلما و ما انا من المشركين. [2] .

روي دل خود را متوجه ساختم به آن كسي كه با قدرت كامله بيافريد آسمانها و زمين را. آن داناي نهاني و آشكارا، در حالتي كه از همه اديان باطله و مذاهب فاسده مايل و كناره كرده، به توحيد و اسلام ملتزم و متمسك - تا آخر دعا كه حاصل ترجمه آن كه - هر چه كنم و گويم و داريم و برآنم، همه براي خداوند عزوجل است. پس اگر در وقت گفتن اين كلمات، تمام روي دل را به حق وا نداشته و همه كارهاي خود را به او وا نگذاشته؛ بلكه بسته كار و بار، و رهين متاع بازار، و محو آرزوها، غرق شهوات و وسوسه ها باشد، در اول افتتاح نماز دروغ گفته. واز اين رشته كلام، حال ساير آيات و اذكار و ادعيه كه به آنها با پروردگار خود سخن مي گويد و براي جناب مقدسش در دل مي كند، معلوم مي شود. خصوص آيه مباركه الحمدلله رب العالمين و آيه شريفه اياك نعبد و اياك نستعين. و شرح دادن آن مناسب رساله نيست و در فصل اول نيز اشاره به آن شده. هر كس بعد از تأمل در حال خود و مفاد و معاني كلماتي كه مي خواند مي داند در شبانه روز تا چه اندازه دروغ مي گويد در حال عبادت خود. پس معلوم شد كه نتيجه بيشتر نمازها، گفتن دروغ بسياري است كه غير ازذات حق تعالي كسي راه به معرفت و فهميدن دروغ بودن آن ندارد. و نيز معلوم شد از تمام كلمات گذشته، كه دروغ گاهي بر خداوند است؛ و گاهي براي خداوند است؛ و گاهي خداوند است و آن قسم دروغ است كه خواهد آمد ان شاءالله.


و نيز از اقسام دروغ خفي است، دروغهائي كه گفته مي شود به كنايه و اشاره و تعريض كه آن هم شايع و بازارش رواج است. هشتم: آن كه دروغ، گاهي به معناي لغوي است به اين كه بگويد چيزي را كه اصل و واقعي ندارد؛ و گاهي شرعي به اين كه در مقام نقل اخبار تخطي كند از آن دستورالعملي كه به او دادند: كه هر گاه خواست خبري نقل كند، اين قسم خبر را نقل كند و الا در نزد شارع مقدس دروغگو باشد؛ هر چند خلاف واقع نيست يا راهي براي شناختن صدق و كذب آن نباشد. و اين مطلب در مقام آينده توضيح[داده]خواهد شد ان شاءالله تعالي.


پاورقي

[1] .... فاذا کبرت فاستصغر ما بين السماوات العلي و الثري دون کبريائه. فان الله تعالي اذا اطلع علي قلب العبد و هو يکبر و في قلبه عارض حقيقة تکبيره فقال: يا کذاب اتخد عني؟ و عزتي و جلالي لاحرمنک حلاوة ذکري و لاحجبنک عن قربي و المسرة بمناجاتي. مصباح‏الشريعه و مفتاح الحقيقة، ترجمه و شرح حسن مصطفوي، ص 53.

[2] انعام، س 6، آيه 79.