بازگشت

در مدح صدق


بدان كه خصلت صدق و سيره راستگويي از افضل كمالات انساني است كه تمام عقلاء هر ملت متفق اند بر حسن آن و زشتي ترك آن، و حاجتي نيست به ذكر فضايل و مدايح آن از كتاب و سنت، لكن از ذكر شمه از آن چاره نيست. چه علاوه بر تبرك و ميمنت و نوراني شدن دلهاي خراب و ويران به نور آيات شريفه قرآن و كلمات بليغه آن بزرگواران، در آن فوايد بسيار است كه قلوب را مايل نمايد به تمسك به عروةالوثقاي صدق و اعتصام به حبل المتين راستگويي.

خدايتعالي در مقام ستايش ذات مقدس خود مي فرمايد: و من اصدق من الله حديثا [1] .

كيست كه از خداي راستگوتر باشد به سخن گفتن و وعده دادن. و در جاي ديگر فرموده: و من اصدق من الله قيلا [2] .

و فرموده در مقام ستايش گروهي از بندگان خود: الصابرين و الصادقين و القانتين و المنفقين و المستغفرين بالاسحار [3] .

و نيز فرموده: هذا يوم ينفع الصادقين صدقهم لهم جنات تجري من تحتها الانهار خالدين فيها ابدا رضي الله عنهم و رضوا عنه ذالك الفوز العظيم [4] .

اين روزي است كه سود دهد راستگويان را راستي ايشان. براي ايشان است بوستانها كه مي رود از زير درختان آن جويها و حال آن كه جاويدانند در آن


هميشه. خداي از ايشان از خداي خوشنود. اين است فيروزي بزرگ. و فرمود: كونوا مع الصادقين [5] .

امر فرمود مومنين را كه با راستگويان باشند. و در سوره احزاب چند طايفه از بندگان خود را نام برده از مردان و زنان كه از آنهاست راستگويان از مردان و زنان، و در آخر فرموده: اعد الله لهم مغفرة و اجرا عظيما [6] .

خداي بر ايشان مهيا نموده آمرزش از گناهان و مزدي بزرگ را. و نيز فرموده: و الذي جاء بالصدق و صدق به اولئك هم المتقون. لهم ما يشاؤن عند ربهم ذلك جزاو المحسنين. ليكفر الله عنهم اسوء الذي عملوا و يجزيهم اجرهم باحسن الذي كانوا يعملون [7] .

و از اين رقم آيات بسيار است. شيخ كليني در «كافي» روايت كرده از حضرت صادق عليه السلام كه فرمود: هر كس زبانش راستگوست، عملش پاكيزه و مقبول است. [8] .

و نيز در آن جا مروي است از آن جناب كه فرمود: بوده باشيد دعوت كنندگان مردم بسوي خير به غير زبانهاي خود، تا كه ببينند در شما سعي و كوشش در امر دين و راستگويي و كناره كردن از گناهان را. [9] .


چه مردم در هر كس اين صفات را به بينند، راغب بخير شوند و روي به خدا آرند هر چند به ايشان امر و نهيي نكنند. و اگر نه بينند، هر چه بگويد و نصيحت كند به احدي سودي نبخشد. و نيز از عمروبن ابي المقدام روايت كرده كه گفت در اول بار كه خدمت حضرت باقر عليه السلام مشرف شدم به من فرمود: ياد گيريد راست گفتن را پيش از حديث [10] (يعني: پيش از روايت كردن و جمع كردن و نقل كردن آن). و نيز از ربيع بن سعد روايت كرده كه حضرت صادق عليه السلام به او فرمود: اي ربيع بدرستي كه مرد راست مي گويد تا آنگاه كه خداوند مي نويسد او را در صديقين [11] (يعني در ديوان صديقين درج شود). و نيز كليني و صدوق و برقي و باسانيد متعدد روايت كردند كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: وصيت مي كنم تو را يا علي در جان خويشتن به چند خصلت خداوند او را اعانت كن. اول: راست گفتن، بيرون نيايد از دهانت هرگز يك دروغ. [12] .

و نيز روايت كرده از جناب صادق عليه السلام كه فرمود: خداوند نفرستاد هيچ پيغمبري را مگر با صدق (يعني با داشتن صفت


راستگويي) اداي امانت به نيكوكار و بدكار. [13] .

و نيز از آن جناب روايت كرده كه فرمود: مغرور نشويد به نماز ايشان و روزه ايشان؛ زيرا كه مرد بسيار شود ه حريص شود به نماز و روزه تا به حدي كه اگر آن را ترك كند، متوحش شود؛ (يعني زياد كردن نماز و گرفتن روزه علامت خوبي آدمي نيست به جهت آن كه عادت كرده به آن) و لكن آزمايش و امتحان كنيد ايشان را براست گفتن در حديث و پس دادن امانت. [14] .

و نيز از ابي كهمس روايت كرده كه: عرض كردم خدمت حضرت ابي عبدالله عليه السلام كه عبدالله ابي يعفور به جنابت سلام مي رساند. فرمود: بر تو و بر او باد سلام. وقتي كه رفتي نزد عبدالله، او را سلام برسان و بگو به او، نظر كن به آنچه كه به سبب آن رسيد علي عليه السلام نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم (يعني صاحب رتبه و مقام شد در نزد آن حضرت به سبب آن خصلت). پس آن را محكم بگير. پس به درستي كه علي عليه السلام جز اين نيست كه رسيد به آن رتبه و مقامي كه رسيد نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به سبب راست گفتن در سخن، ورد امانت. [15] .

و نيز از آن جناب روايت كرده كه فرمود: نظر نكنيد به طول ركوع و سجود مرد؛ زيرا كه آن چيزي است كه به آن عادت كرده اگر آن را ترك كند از آن وحشت نمايد. وليكن نظر نمائيد به راستي


گفتارش، و واپس دادن امانتش. [16] .

و نيز از عبدالرحمن بن سيابه روايت كرده كه حضرت صادق عليه السلام به او فرمود: آيا تو را وصيت نكنم؟ گفت عرض كردم آري فدايت شوم. فرمود: بر تو باد به راست گفتن در سخن و رسانيدن امانت به سوي صاحبش تا شريك شوي مردمان را در مالهاي ايشان چنين. - و جمع كرد ميان انگشتان دست مبارك خود براي تصوير الفت و اتصال - راوي گفت: پس حفظ كردم آن سفارش را از آن جناب؛ (يعني عمل كردم به آن) پس زكات دادم سيصد هزار درهم [17] ؛ (يعني به جهت عمل به آن، مالم به آن اندازه رسيد كه زكات آن اين مقدار شد). و در «امالي» صدوق و كتاب «جعفريات» مروي است از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم كه فرمود: نزديكترين شما نزد من روز قيامت و آن كه واجبتر است شفاعتش برمن از شماها، راستگوترين شماهاست در حديث. [18] .


و نيز در دوم مروي است از آن حضرت كه فرمود: از مكارم اخلاق است، راستگويي در حديث. [19] .

و در كتاب «اخلاق» ابوالقاسم كوفي مروي است كه: شخصي از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم پرسيد كه به چه علامت شناخته مي شود مومن؟ فرمود: به وقارش و نرمي و آراميش و براستگويي در حديث [20] .

و در «امالي» صدوق مروي است از حضرت صادق عليه السلام كه فرمود: محبوبترين مردم نزد خداوند تبارك و تعالي، به غايت راستگوست در سخنش، و نگاه دارنده نمازش و آنچه خداوند بر او واجب نموده با پس دادن امانت. [21] .

و نيز در آن جا و در كتاب «عيون» مروي است از حضرت اميرالمومنين عليه السلام كه فرمود: نظر نمائيد به سوي بسياري نماز ايشان و روزه ايشان و بسياري حج و نيكي ايشان و صداي آهسته ايشان در شب (يعني در وقت مناجات و تضرع) نظر كنيد به سوي راستي در سخن گفتن و پس دادن امانت. [22] .


در تهذيب شيخ طوسي مروي است از حضرت ابي عبدالله عليه السلام كه فرمود: پدرم مي فرمود چهار چيز است در هر كس كه باشد ايمانش كامل است هر چند ما بين فرق تا قدمش گناه باشد، از ايمانش چيزي نكاهد: راستي و اداي امانت و حيا و خلق نيكو [23] .

و سبط شيخ طبرسي در «مشكوة الانوار» روايت كرده از حضرت صادق عليه السلام كه فرمود: به درستي كه از حقيقت ايمان است كه برگزيند راست گفتن را در جائي كه ضرر دارد، بر دروغ گفتن در آن جا كه منفعت دارد. و گفتارش تجاوز نكند از كردارش [24] (يعني آنچه را كه مي گويد، بكند و نگويد آنچه را كه نمي كند). و ظاهر آن است كه مراد از ضرر از دست رفتن منفعت باشد نه خسارت و زيان در مال يا بدن يا ناموس و عرض خود يا برادران ايماني او؛ كه در آن جا راست نگفتن جايز، بلكه در بعضي اقسام آن واجب است. و در نهج البلاغه اين مضمون را از آن حضرت چنين نقل كرده: «علامة الايمان ان توثر الصدق حيث يضرك علي الكذب حيث ينفعك» [25] .


و نيز از اميرالمومنين عليه السلام روايت كرده كه فرمود: راست گفتن هدايت مي كند به سوي نيكوكاري. و نيكوكاري دعوت مي كند به سوي بهشت. و پيوسته يكي از شماها راست مي گويد تا آن كه باقي نمي ماند در دلش جاي سوزني از دروغ؛ تا آن كه محسوب مي شود در نزد خداوند تبارك و تعالي راستگو (يعني درج مي شود در رشته صديقين) [26] .

و نيز از آن جناب روايت كرده كه در ضمن خطبه طولاني فرمود: اي مردم آگاه باشيد، راست گوئيد كه خداوند با راستگويان است. و كناره كنيد از دروغگويي كه آن دور است از ايمان. آگاه باشيد كه راستگو در محل نجات و كرامت است و آگاه باشيد كه دروغگو در كناره تباهي و هلاكت است. [27] .

و نيز از حضرت علي بن الحسين عليهم السلام روايت كرده كه فرمود: چهار چيز است كه در هر كه باشد، اسلامش كامل است و گناهانش پاك شده. و ملاقات خواهد كرد خداوند تبارك و تعالي را در حالتي كه از او خوشنود باشد: وفايش به آنچه كرده و قرار داده بر خود براي مردم؛ راستگويي به زبانش با مردم؛ و حيا و عفتش از هر زشت در نزد خداوند و زشت در نزد مردم؛ و نيكويي خلقش با اهل خانه اش. [28] .

و در «مصباح الشريعة» مذكور است كه اميرالمومنين عليه السلام فرمود: راستگويي شمشير خداوند عزوجل است در زمينش و آسمانش كه به هر جاي فرود آيد آن را دو نيمه كند. [29] .


و حضرت صادق عليه السلام فرمود: صدق نوري است درخشان در عالم خودش مانند خورشيد كه به آن روشن مي شود هر چيزي به معني و حقيقت خودش بدون آن كه از آن چيزي كاهيده شود. [30] و ديلمي در «ارشادالقلوب» روايت كرده كه: مردي خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم رسيد و عرض كرد يا رسول الله: عمل اهل جنت چيست؟ (يعني عملي كه صاحبش را اهل بهشت كند). فرمود: راست گفتن. هر گاه بنده راستگو شد، نيكوكار مي شود. و چون نيكوكار باشد، ايمان آورد (يعني ايمانش تمام و كامل شود) و چون ايمان آورد، در بهشت داخل شود [31] .

و از اميرالمومنين عليه السلام مروي است كه فرمود: زينت سخن، راستگويي است. [32] .

و قطب رواندي در «لب لباب» روايت كرده از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم كه فرمود: قصد كنيد و اختيار نماييد راستگويي را. پس اگر گمان كرديد كه در او هلاكت است، پس به درستي كه در اوست نجات. [33] .



پاورقي

[1] نساء، سوره 4، آيه 87.

[2] نساء، سوره 4، آيه 122.

[3] آل‏عمران، سوره 3، آيه 17.

[4] مائده، سوره 5، آيه 119.

[5] توبه، سوره 9، آيه 119.

[6] احزاب، سوره 33، آيه 35.

[7] زمر، سوره 33، آيه 35.

[8] اصول کافي، کليني، تحقيق علي اکبر غفاري، ج 2، ص 104، باب الصدق و اداء الامانه، حديث 3... عن ابي عبدالله عليه‏السلام قال: «من صدق لسانه زکي عمله» رک ايضا: همان، ص 105، حديث 11.

[9] همان، ص 105، حديث 10. عن ابي عبدالله عليه‏السلام قال: «کونوا دعاة الناس بالخير بغير السنتکم، ليروا منکم الاجتهاد و الصدق و الورع».

[10] همان، ص 104، حديث 4. قال: قال لي ابو جعفر عليه‏السلام في اول دخلة دخلت عليه: «تعلموا الصدق قبل الحديث».

[11] همان، ص 105، حديث 8. قال لي ابو جعفر عليه‏السلام: «يا ربيع ان الرجل ليصدق حتي يکتبه الله صديقا».

[12] همان، ص 104، حديث 5، مضموني از اين حديث را دارد؛ کتاب المحاسن، احمد بن محمد خالد البرقي، تصحيح محدث ارموي، ص 17، باب وصايا النبي صلي الله عليه و آله و سلم حديث 48... قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم «اوصيک يا علي في نفسک بخصال فاحفظها، اللهم اعنه، الاولي: الصدق فلا يخرج من فيک کذب ابدا...» بحارالانوار، مجلسي، ج 77، ص 68. به نقل از روضه کافي، ص 79. و رک ايضا، تحت‏العقول، قدم له شيخ حسين اعلمي، ص 13.

[13] اصول کافي، کليني، تحقيق علي اکبر غفاري،ج 2، ص 105، حديث 1. عن ابي عبدالله عليه‏السلام «ان الله عزوجل لم يبعث نبيا الا بصدق الحديث و اداء الامانة الي البر و الفاجر».

[14] همان، ص 104، حديث 2. عن ابي عبدالله عليه‏السلام قال: «لا تغتروا بصلاتهم و لابصيامهم، فان الرجل ربما لهج بالصلاة و الصوم حتي لو ترکه استوحش، ولکن اختبروهم عند صدق الحديث و اداء الامانة».

[15] 3- همان، ص 104، حديث 5.

[16] همان، ص 105، قال ابو عبدالله عليه‏السلام: «لا تنظروا الي طول رکوع الرجل و سجوده، فان ذلک شي‏ء اعتاده، فلو ترکه استوحش لذلک، ولکن انظروا الي صدق حديثه و اداء الامانة».

[17] فروع کافي، کليني، تحقيق علي اکبر غفاري، ج 5، ص 134، کتاب المعيشه، باب اداء الامانه، حديث 4. اين حديث طولاني است و امام عليه‏السلام در نهايت آن فرمودند: «الا اوصيک؟ قلت: بلي جعلت فداک. فقال: عليک بصدق الحديث و اداء الامانة تشرک الناس في اموالهم هکذا و - جمع بين اصابعه - قال: فحفظت ذلک عنه فزکيت ثلاثماة الف درهم» در پي نوشت همين چاپ آمده است که درهامش مطبوع «و جمع بين اصابعه» را چنين معني کرده است که انگشتان دستش را در ميان انگشتان دست ديگر هود فرو برد.

[18] الامالي و المجالس، صدوق، قدم له شيخ حسين اعلمي، ص 411، مجلس 76، حديث 5. حديث کامل آن چنين است:... قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم «ان اقربکم مني غدا و اوجبکم علي شفاعة اصدقکم لسانا و اداکم للامانة و احسنکم خلقا و اقربکم من الناس». در جعفريات اندک تفاوتي است: «... اصدقکم حديثا و اعظمکم امانة...» جعفريات، ابي علي محمد بن محمد الاشعث الکوفي، ص 150.

[19] جعفريات، ابي علي محمد بن محمد الاشعث الکوفي، ص 167. عن علي بن ابي طالب عليه‏السلام قال لنا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم «ان مکارم‏الاخلاق صدق الحديث و صدق الناس» و همين مضمون در روايت ديگري در ص 151 نيز از پيامبر اکرم نقل شده است.

[20] کتاب اخلاق به چاپ نرسيده است.

[21] الامالي و المجالس، صدوق، قدم له شيخ حسين اعلمي، ص 243، مجلس 49، حديث 8. حسين بن ابي علاء عن الصادق جعفر بن محمد عليه‏السلام قال سمعته يقول: «احب العباد الي الله عزوجل رجل صدوق في حديثه، محافظ علي صلاته و ما افترض الله عليه مع اداء الامانة...».

[22] روايت از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم است «لا تنظروا الي کثرة صلاتهم و صومهم و کثرة الحج و المعروف و طنطنتهم بالليل و لکن انظروا الي صدق الحديث و اداء الامانة». همان، ص 249، مجلس 50، حديث 6؛ عيون الاخبار الرضا، صدوق تصحيح سيد مهدي حسيني لاجوردي، ج 2، ص 51، تهران انتشارات جهان، بي‏تا.

[23] تهذيب الاحکام، شيخ طوسي، ج 6، ص 350، الحسن بن محبوب عن ابي ولاد عن ابي عبدالله عليه‏السلام قال: «کان ابي عليه‏السلام يقول: اربع من کن فيه کمل ايمانه ولو کان ما بين قرنه الي قدمه ذنوب لم ينقصه ذلک قال: هي الصدق و اداء الامانة و الحياء و حسن الخلق».

[24] مشکاةالانوار في غرر الاخبار، ابي‏الفضل علي الطبرسي، قدم له صالح الجعفري، باب سوم، فصل 19، ص 172، قم، منشورات دارالکتاب الاسلاميه، طبع دوم، 1385 ق. روايت از اميرالمومنين است و احتمالا محدث نوري هنگام ضبط اين روايت با توجه به روايت قبل آن دچار اشتباه شده است!.

[25] نهج‏البلاغه، کلمات قصار، شماره 458. کلمه «علامة» در نهج‏البلاغه ترجمه شهيدي و صبحي صالح نيامده است «ايمان آن است که راستي را برگزيني که به زيان تو بود بر دروغي که تو را سود دهد» نهج‏البلاغه، ترجمه سيد جعفر شهيدي، ص 442.

[26] مشکاة الانوار في غررالاخبار، ابي الفضل علي الطبرسي، قدم له صالح الجعفري، فصل 19، ص 172.

[27] همان، ص 172.

[28] همان، ص 172.

[29] عبارت حديث اين است: «الصدق سيف الله في ارضه و سمائه اينما هوي به (اهوي) يقده (نفذ) ترجمه روانتر آن اين است: راستگويي شمشير خداوند در زمين و آسمان است و هر جا که فرد آيد، نافذ و قاطع خواهد بود. مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، ترجمه و شرح مصطفوي، ص 326، تهران، انتشارات قلم، 1364 ش.

[30] قال الصادق عليه‏السلام «الصدق نور متشعشع في عالمه کالشمس يستضيئي بها کل شي‏ء غشاها (بمعناه) من غير نقصان يقع علي مغشاها (معناها)». همان، ص 324.

[31] ارشادالقلوب، ديلمي، ص 158.

[32] اين روايت را اميرالمومنين عليه‏السلام نيافتم، ولي همين حديث با عبارت «زينة الحديث الصدق» از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم - در من لايحضره الفقيه، ج 2 ص 402 و در بحارالانوار، ج 71 ص 9 به نقل از امالي صدوق، ص 292 و همچنين در ص 17 به نقل از کتاب الامامة و التبصره آمده است. و در ج 77، ص 114 به نقل از امالي صدوق، ضمن روايتي طولاني از امام صادق عليه‏السلام همين قطعه از حديث نقل شده است.

[33] لب‏لباب مخطوط است. صادق عليه‏السلام که حسين بن ابي العلا از آن حضرت نقل مي‏کند و فراز اول آن اين است: «قال سمعته يقول احب العباد الي الله عزوجل رجل صدق في في حديثه محافظ علي صلاته و ما افترض الله عليه مع اداء الامانة». امالي، صدوق، قدم له در آن حسين اعلمي، ص 243؛ بحارالانوار، مجلسي، ج 75، ص 114. و رواياتي که در آن صدق حديث و اداء الامانة به عنوان معيار ارزيابي تعيين شده است، بسيار است. رک بحارالانوار، ج 75، ص 115؛ ج 35، ص 107؛ ص 9؛ ج 103، ص 91.