بازگشت

مستأكل به آل محمد


دوم: آن كه داخل شود در آن جماعت كه آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم را سرمايه تجارت خود كرده و به آن كسب مي كنند و معاش خود را به آن مي گذارند.

شيخ معظم كليني در «كافي» روايت كرده از حضرت امام محمد باقر عليه السلام كه فرمود به ابي النعمان در ضمن وصاياكه به او كردند: «و لا تستأكل الناس بنا فتفتقر» [1] .

مخور مال مردم را به سبب و وسيله ما، كه فقير خواهي شد. ظاهرا مراد فقر در دنيا و آخرت هر دو باشد چنان كه از خبر مفصل آينده معلوم مي شود. و شيخ مفيد اين خبر را در «امالي» روايت كرده به اين عبارت: «يا ابا النعمان لاتستأكل بنا الناس فلا يزيدك الله بذالك الا فقرا» [2] .

حاصل آن كه: مخور بوسيله ما، مال مردم را كه خداي تعالي نيفزايد به اين كسبت براي تو جز فقر و پريشاني را. و شيخ كشي در «رجال» خود روايت كرده از قاسم بن عوف كه حضرت


امام زين العابدين عليه السلام به او فرمود: «و اياك ان تستاكل بنا فيزيدك الله فقرا» [3] .

و مضمون آن هم مثل سابق است. و شيخ جليل حسن بن علي شعبه در كتاب «تحف العقول» روايت كرده كه مفضل بن عمر به اصحاب خود وصيت مي كرد و مي گفت: «لا تاكلوا الناس بآل محمد عليهم السلام فاني سمعت انا عبدالله يقول: افترق الناس فينا علي ثلاث فرق، فرقة احبونا انتظار قائمنا ليصيبوا من دنيانا فقالوا و حفظوا كلامنا و قصروا عن فعلنا فسيحشرهم الله الي النار. و فرقة احبونا وسمعوا كلامنا و لم يقصروا عن فعلنا ليستأكلوا الناس بنا فيملاة الله بطونهم نارا يسلط عليهم الجوع و العطش. و فرقة احبونا و حفظوا قولنا و اطاعوا و لم يخالفوا فعلنا فاولئك منا و نحن منهم». [4] .


نخوريد مال مردم را به وسيله آل محمد عليهم السلام؛ زيرا كه من شنيدم از حضرت ابي عبدالله عليه السلام كه مي فرمود: مردم متفرق شدند درباره ما به سه فرقه: فرقه اي دوست دارند ما را به انتظار قائم ما كه برسند به دنياي ما؛ (يعني غرضشان از محبت ما تعيش و خوشگذراني است در سلطنت ما) پس گفتند (يعني اظهار تشيع و محبت كردند) و سخنان ما را حفظ كردند، ولكن كوتاهي كردند در افعال ما؛ (يعني متابعت نكردند ما را در كردار) پس بزودي برانگيزاند ايشان را خداوند به سوي دوزخ. و فرقه اي دوست دارند ما را و سخنان ما را شنيدند و در كردارهاي ما كوتاهي نكردند، به جهت اين كه به سبب ما اموال مردم را بخورند؛ [5] پس پر


خواهد كرد خداي تعالي شكمهاي ايشان را از آتش جهنم و مسلط كند بر ايشان تشنگي و گرسنگي را و فرقه اي دوست دارند ما را، و كلمات ما را حفظ نمودند و فرمان ما را اطاعت كردند و مخالفت نكردند افعال ما را (يعني رفتار و كردارشان مانند رفتار و كردار ماست) پس اين گروه از مايند و ما از ايشان. مرحوم آخوند ملا محمد صالح مازندراني و غير او در شرح اين كلام شيخ كليني كه فرمود باب المستاكل بعلمه و اخباري در ذم ايشان روايت كرده، چنين ذكر كردند:كه مراد او كسي است كه علم را آلت قرار مي دهد از براي خوردن اموال مردم و آن را سرمايه مي كند كه به آن كسب كند و وسعت دهد در معاش خود [6] .

و بالجمله شراره آتش فرقه دوم، دامن بسياري از اهل علم را گرفته و از افراد واضحه و مصاديق معلومه ايشان است، جماعتي از طايفه جليله روضه خوانان كه اصل غرض ايشان از تعلم اين فن و آموختن آنچه متعلق به روضه


خواني است از اخبار فضايل و مصايب و خطب مواعظ بلكه بعضي از مسائل دينيه كه به اصطلاح ايشان در آن جاي گريز است از آنها به اصل مقصد، مجرد كسب و تحصيل مال است بدون ستر و تقيه و توريه؛ بلكه مثل ساير اهل كسب و تجارت معامله كنند و در زيادي و كمي، مماكسه و گفتگو نمايند. و براي اذن در رفتن مجالس و عرض متاع خود بر مشتريان، واسطه ها فرستند و رقعه ها نويسند. و بعد از رفتن و خواندن بي اذن يا به اذن بي تعيين مقدار عوض، اگر از آنچه قصد كرده از عوض به ازاء اين خواندن، نقصي شود خشم كند و بد گويد و صاحب مجلس را رسوا مفتضح كند؛ بلكه بعضي از پست فطرتان ايشان! در بالاي منبر سوال كنند و باني طلبند و به آنچه خواندند، معامله كنند!! [7] .


و از عجايب مضحكه آن كه با اين كاسبي و تجارت و معاوضه دنيا به آخرت، در مجالس و محافل و بالاي منابر افتخار كنند و خود را از چاكران خاص حضرت سيدالشهداء عليه السلام شمرند و خويشتن را صاحب حقوق عظيمه بر همه و مستحق هر گونه توقير و اكرام و تعظيم و احترام دانند. و از اين جهت گاهي در بالاي منبر مي گويند: آقايم امام حسين عليه السلام چنين كرد، چنين فرمود، با شما چنين كند! بيچاره جاهل، غافل ار آن كه ميان او و آن حضرت ابدا علاقه و بين ايشان دورتر است از ما بين زمين و آسمان. و قدر و رتبه اش پستتر است از پستترين كسبه ماند حمال و سبزي فروش! و نامش در دفتر كسبه ثبت است و بايد مثل ايشان هر ساله به حساب منافع خود از اين تجارت برسد و خمس آن را به نحو مقرر در شرع به محلش برساند. و با اين حال كارش از همه آنها خرابتر؛ زيرا كه كسب حلال، از صنف عبادت نيست؛ پس صحت آن مشروط به اخلاص و قصد قربت. همان قدر كه سرمايه از تمام محرمات شرعيه پاك شد، در عمل كاسبيش نيز محذوري شرعي نباشد. كار مباحي كرده و خسراني بر او نيست. بلكه اگر قصد كند به كسب خود، تحصيل مالي جهت زيارت بيت الله الحرام و زيارت ائمه أنام عليهم السلام و اعانت سادات و علماء و فقرا و وسعت بر عيال و امثال اين امور از مستحبات ماليه و اعمال خيريه، مأجور و مثاب خواهد بود.


و اما شغل روضه خوان مثل شغل طالبين علوم دينيه كه محسوب از عبادات و مندرج در قربات است، مردد است ميان دو چيز: يا خير عظيم اگر داراي اخلاص و قربت باشد؛ يا خسران عظيم اگر مقصد جز تحصيل مال و جاه دنيوي نباشد؛ چه اين سرمايه گرانبها را به او مرحمت فرمودند به جهت تجارت آخرت و تحصيل رضاي حضرت احديت و رسيدن به نعيم جنت؛ نه به كسب متاع دنياي دنيه و جلب متاع مغشوش و حطام دنيويه. و از اين بيان مكشوف شد كه به مجرد ذكر فضايل و ماقب و حالات و مصائب حضرت سيدالشهداء عليه السلام كسي سمت چاكري و منصب نوكري آن حضرت را پيدا نخواهد كرد؛ و گرنه هر كه كتب فضايل و مقاتل را طبع كند و نشر دهد جهت تجارت بلكه مكاري، كه آنها را نقل كند از بلدي به بلدي براي تحصيل كرايه، و حمالي كه حمل كند آنها را از دكان به خانه براي گرفتن درهمي، همه از چاكران و خدمتگزاران آن جناب محسوب خواهند بود. ولكن روضه خوان آنگاه در قطار چاكران آن حضرت درآيد، كه آنچه گويد براي حق عزوجل و اداي حق اوليائش عليهم السلام باشد؛ و الا كاسبي خواهد بود كه آن فضايل و مصايب را سرمايه نموده و به آن مشغول تجارت شده، ابدا حقي بر كسي ندارد و خدمتي براي احدي نكرده و براي امتثال فرمان آن بزرگواران عملي از او سر نزده. پس اين سمت چاكري از كجا پيدا شده و سبب اين افتخار از كدام مأخذ به دست آمده؟


پاورقي

[1] اصول کافي، کليني، تحقيق علي اکبر غفاري، ج 2، ص 338، باب الکذب، حديث 1.

[2] الامالي، شيخ مفيد، تحقيق علي اکبر غفاري - حسين استاد ولي، ص 182، مجلس 23، حديث 5، قم، جامعه مدرسين، 1403 ه-ق.

[3] اختيار معرفة الرجال معروف به رجال کشي، شيخ طوسي، تحقيق حسن مصطفوي، ص 124. مشهد، دانشگاه مشهد، 1348 ش.

[4] تحف العقول، ابن شعبه حراني، تحقيق علي اکبر غفاري، ترجمه محمد باقر کمره‏اي، ث 554، تهران، کتابفروشي اسلاميه، 1400 ه-ق؛ رک ايضا: بحارالانوار، مجلسي، ج 78، ص 382، کتاب الروضه، باب 31. همچنين روايتي را صدوق نقل مي‏کند از حمزة بن حمران که گفت شنيدم از امام صادق عليه‏السلام که مي‏فرمود: «من استاکل بعلمه افتقر» به حضرت عرض کردم: فدايت شوم عده‏اي از شيعيان و دوستان شما، علوم شما را ياد مي‏گيرند و آن را در ميان شيعيان شما نقل مي‏کنند و مردم به آنها صله و يا اکرام مي‏کنند، حضرت فرمود: اينها مستاکل نيستند بکله مستاکل به علم کسي است که حکم مي‏کند از روي ناداني و ضلالت و با آن حقي را ضايع مي‏گرداند به طمع دنيا. معاني الاخبار، صدوق، تحقيق علي اکبر غفاري، ص 181 باب معني الستنکال بالعلم، حديث 1، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1361 ش. البته توجه به اين مطلب ضروري است که از مضمون اين روايت بر مي‏آيد که مراد ناقلان حديثي هستند که توقع مالي از مردم ندارند بلکه مردم به احترام و شکرانه شنيدن کلام اهل بيت عليهم‏السلام، ناقل آن را اکرام مي‏کنند. نه اين که گوينده اول مبلغ مورد توقع خود را به باني تذکر مي‏دهد؛ و يا اين که اگر مراد او را بر نياورد به هزاران ناسزا در پشت سر و يا روبرو او را ميهمان کند!!.

[5] توجه عميق به اين جملات تنبه آفرين است. آنهايي که مسير ارتزاق خويش را فقط و فقط از راه دين و علوم آل محمد عليهم‏السلام قرار داده‏اند، حداقل در معرض چنين خطري قرار دارند. ممکن است به نگارنده اشکال شود که چاره چيست؟ يا بايد دست از تبليغ کشيد و يا اين که عده‏اي که به اين کار اشتغال دارند، گذران زندگي خويش را نيز از همين راه تأمين کنند؛ مگر راه حل سومي هم وجود دارد که هم اين وظيفه به خوبي انجام شود و هم اين مشکل مرتفع گردد؟! البته اين اشکال پاسخ دراد که به آن خواهيم پرداخت ولي نکته‏اي در اينجا گفتي است و آن اين که نابساماني در امر تبليغ مربوط به امروز و ديروز نبوده و نيست. بزرگان بسياري از گذشته‏هاي دور همواره به اين نکته پرداخته و آن را تذکر داده‏اند. به همين علت پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران به منظور ساماندهي شايسته در امر تبليغ سازمانها و دفاتري در حوزه و بيرون از آن بوجود آمد و به مرور تشکيلاتي عريض و طويل يافت. وظيفه آنها به تفکر نشستن و راه يافتن براي حل اين معضل اساسي بود. هزينه‏هاي بسيار و زمان نسبتا طولاني تا به امروز مصروف گرديده و بايد پرسيد آيا نتيجه آن چه شده است؟ بايد امروز بدون هيچ ملاحظه‏اي عملکرد آنها مورد ارزيابي کارشناسانه قرار گيرد. در مجموع نتيجه آن را چندان موفق نمي‏توان ارزيابي کرد؛ زيرا نه تنها اين مشکل اساسي همچنان پابرجاست بلکه روز بروز بر وخامت آن افزوده شده است. و به اعتقاد نگارنده که نيز مدتي با يکي از اين تشکيلات همکاري داشته و دقيقا از روند فعاليت آنها مطلع است، دلائل اين عدم موفقيت را به صورت خلاصه متذکر مي‏شوم.

[6] عمده‏ترين دليل کم رنگ بودن وابستگي آنها به حوزه و سازمان روحانيت است و در مراتب بعد: 2- نداشتن توان برنامه‏ريزي و درک صحيح ضرورتها و حساسيتها 3- آلوده شدن به سياست و طيف گرايي‏ 4-بي‏بهره بودن از نيروهاي کارآمد و توانمند 5- اشتغال به فعاليتهاي غير تبليغي و مجموعه اين دلائل و شايد دلائلي ديگر عملا اين مراکز را به تشکيلاتي اداري و دولتي تبديل ساخته و نگاه عمومي حوزويان را به خود جلب نکرده است. و امروزه بدون هيچ ملاحظه‏اي بايد گفت: اين تشکيلات در خدمت ساماندهي تبليغ نيست و اشتغالات آن در راستاي اين وظيفه اصلي قرار ندارد بلکه وظائف جديدي يافته است که عملا با اهدافي که تصور مي‏شد، فاصله زيادي دارد. پاسخ اشکال را نيز در ضمن مباحث مؤلف مطرح خواهيم کرد. 1- شرح اصول کافي، مازندراني، ج 2، ص 184؛ وافي، فيض کاشاني، ج 1 ص 51.

[7] اندکي به اين جملات بينديشيد! اينها کلمات شخصيتي بزرگ است که عمري را در علوم عليهم‏السلام توغل کرده و به عنوان خاتم‏المحدثين معروف گرديده است. عالمي که افرادي چون محدث قمي، شيخ علي اکبر نهاوندي و شيخ محمد باقر بيرجندي و بسياري ديگر افتخار شاگردي او را داشته‏اند. آنچه در کلام محدث نوري آمده است گر چه تغييراتي يافته است ولي اصل کلام او همچنان باقي است، بلکه طيفي جديد بر آن افزوده شده‏اند. اگر در گذشته فقط تعدادي روضه‏خوان به اين حرفه مشغول بوده و مسبب برخي از آفات و خرابيها شده‏اند، امروزه طيف عظيمي از مداحان و يا بهتر است گفته شود آوازه خوانان با بلندگوهاي پر صداي (اکو) ميدانداران اصلي مجالس مصيبت‏اند - و حقا که خود مصيبتي بر مصائب اهل بيت افزوده‏اند - و عملا ميدان را از روضه‏خوانان قديمي گرفته‏اند. در گذشته روضه‏خوانان حداقل مقتل هر چند نامعتبر را مطالعه مي‏کردند؛ ولي امروزه مداحان با وسائلي که نتيجه نوآوري و ابداعات صنعتي است اصلا نيازي به کتاب ندارند و هر روز و هر ساله با چند شعر سوزناکتر و کلماتي مويه آورتر همراه با اطفارهاي مجلس کن و معرکه‏هاي تحريک آفرين و دروغهاي شاخدار، وظيفه چاکري و غلامي خود را به نحو شايسته به انجام مي‏رسانند!! و در خاتمه مبلغي کلان که از پيش تعيين شده، دستمزد اين اظهار ارادت است! البته در ميان مداحان، افراد معتقد و شايسته بسياراند که هيچگاه خود را به دنيا و آلودگيهاي آن نيالوده‏اند و براي رضاي اهل بيت عليهم‏السلام و خالصا لوجه الله و با رعايت آداب روضه‏خواني انجام وظيفه مي‏کنند؛ ولي با هجومي که آوازه خوانان نوآور و معرکه‏گير آورده‏اند نه تنها آنهارا در اقليت قرار داده‏اند، بلکه ميدان را از گويندگان و واعظان نيز گرفته‏اند. بنابر اين بايد اين نکته اساسي را به بانيان مجالس مصيبت نيز گوشزد کرد که اگر اين مجالس را براي رضاي اهل بيت عليهم‏السلام بر پا مي‏کنند، مجالسي که طبق موازين و با استفاده از گوينده و مداح شايسته منعقد نشود، نه تنها مورد توجه ائمه معصومين عليهم‏السلام نمي‏باشد، بلکه مغضوب و مورد رنحش آنها خواهد بود. و نتيجه‏اي به عکس براي آنها خواهد داشت. و آنها نيز در جرم اين لاابالي گري سهيم خواهند بود.