بازگشت

عاشورا با نگاه اثباتي


ولي مي توان به اين حادثه نگاهي ديگر انداخت و آن نگاه اثباتي است؛ يعني امام حسين عليه السلام را مصلحي دلسوز، انساني متعهد، و بشري آزاده دانست كه همراه با تاييدات الهي به يك مشكل و مساله حياتي زمان خود پرداخته و از تمامي امكانات لازم و دست يافتني، بهره لازم برده است و براي اداء وظيفه خويش،هر آنچه داشت در طبق اخلاص نهاد و از اين حادثه بزرگ مشعلي فروزان ساخت و آن را فرا راه تمامي بشريت بالاخص در برابر مواليان نهاد.

هدف آن حضرت به جز اداء وظيفه و جلب رضايت الهي، ترسيم خطي روشن و ايجاد دانشگاهي براي هدايت و تربيت همه انسانها بود. او با اين حركت خونين، كه در بدترين وضعيت جهان اسلام پس از رحلت خاتم انبياء صلي الله عليه و آله و سلم رخ داد، راه گريز و خروج از تنگناها و فرونگذاشتن مسؤوليت و وظيفه را به انسانها آموخت. او به عملي دست يازيد كه براي هر انسان آزاده و خود ساخته اس قابل الگوبرداري و دستمايه هدايت است. عملي بشري ولي در حد كمال و بدون هيچ كاستي. منظور، از اين جمله «بدون هيچ كاستي» آن است كه تمامي اين حركت مورد رضاي الهي بود و در راستاي اداء وظيفه. نگاهي اين گونه، به پيروان و دوستداران آن حضرت اين امكان را مي دهد كه تمامي زواياي زندگي آن حضرت و همه خصوصيات و ريزه كاريهاي اين حادثه را به دقت مورد تجزيه و تحليل قرار داده و آن را دستمايه حركت در زندگي سياسي -


اجتماعي خويش سازند و به جز مويه كردن، از آن هدايت و نور گيرند. در اين نگاه سيدالشهداء عليه السلام در جايگاه مصلحي خواهد نشست كه مي بايست با اين حركت خونين، مردم سرگردان و راه گم كرده را به هويت و انسانيت خويش بازگرداند و پرچمدار آگاهي و هدايت مردم قرار گيرد. چنانكه در زيارت اربعين آمده است «و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجالة و حيرة الضلالة» [1] و در بسياري از خطبه هاي آن حضرت نيز به آن اشاراتي دارد. آنچه در سال 61 هجرت و با استفاده از شرايط خاص با دست سيدالشهداء عليه السلام تحقق يافت، اگر در هر يك از زمانهاي ديگر معصومين محقق مي شد، به يقين چنين وظيفه و برخوردي را مي طلبيد. اين گونه نيست كه حركت حسين بن علي عليه السلام بدون توجه به مسايلي كه در جهان اسلام رخ داده و جداي از ضرورتها و مشكلات جاري آن زمان، آغاز شده باشد. اين حادثه مستقيما با حوادث و اتفاقات زمان آن حضرت پيوند دارد و آن بزرگوار به عنوان حجت الهي بر مردم، در مقام اداء وظيفه در آن شرايط و تصوير حركت صحيح براي مردم است. اين دو نگاه هر كدام لوازم و عوارضي دارد كه با اندكي دقت روشن خواهد شد. اين سخن كه حضرت در پي كسب قدرت و در دست گرفتن حكومت بوده، با اين سخن كه حضرت در پي اداء وظيفه و اصلاح وضعيت نابسامان زمان خود و نجات دين از انحراف با استفاده از ابزار و وسايل عادي بوده است متفاوت است. سخن ما آن است كه عاشورا و حادثه خونين سال 61 هجرت كه با هدايت امام معصوم حسين بن علي عليه السلام صورت پذيرفته، زماني درس آموز و عبرت انگيز است كه تحليلي بشري داشته باشد در غير اينصورت از دايره عقول عادي خارج خواهد شد و انسانها نمي توانند از آن الهام گيرند. حال آيا منظور و هدف اما عليه السلام گرفتن حكومت بوده است يا چيز ديگر، بحثي است جدا كه ما در اين نوشتار در مقام اثبات و يا نفي آن نيستيم و حتي اين كه امام عليه السلام از ابتداي حركت نتيجه اين قيام را مي دانسته، هيچ منافاتي با سخن ما ندارد. بله امام عليه السلام با توان ثبوتي خود، حتما قادر


به دانستن نتيجه بوده است؛ ولي آنها موظف بوده اند همواره حركت هاي هدايت آميز خويش را با بهره وري از ابزار و وسايل معمولي و عادي سامان دهند به گونه اي كه مردم و ارادتمندان آنها بتوانند چنين شرايطي را براي خود به وجود آورند و از مشي آنها براي اداء وظيفه و جلب رضاي الهي بهره برداري نمايند.


پاورقي

[1] المصباح، کفعمي، ث 489.