بازگشت

عاشورا با نگاه ثبوتي


با اين مقدمه اندكي دراز دامن به موضوع اصلي اين نوشتار مي رسيم كه تحليلي خاص از زندگي معصومين بالاخص حسين بن علي عليه السلام است. و آنچه در اين مقام عرضه مي شود، اختصاصي به آن حضرت ندارد و مي تواند تمامي معصومين عليهم السلام را دربرگيرد. حسين بن علي عليه السلام نيز يكي از انوار خمسه طيبه است كه زندگي پرحادثه و پرفراز و نشسب اين بزرگمرد عالم اسلام و پرچمدار آزادگي با همين دو وجهه قابل بررسي و تحليل است.

بايد ابتدا روشن نمود كه نگاه ما به آن حضرت چگونه است؛ اثباتي يا ثبوتي؛ به اين معني كه آيا معتقديم سراسر زندگي آن حضرت با الهام از وحي و با استفاده از قدرت و اطلاعات غيبي و غيربشري تحقق يافته است و يا اين كه چنين تحليلي را


در سراسر زندگي آن حضرت معتقد نيستيم. اعتقاد اول، تمامي حركات و سكنات آن بزگوار را در طول حيات. رازآلود و دست نايافتني خواهد كرد و همانند دريافت و تفسير واقعي وحي و يا معجزات و كرامات آنها، غيرقابل تقليد و نمونه برداري.آنچه از زندگي و شرح آن نصيب ما خواهد شد، شنيدن و گفتن مجموعه حوادث و وقايعي است كه هيچ مسووليتي را براي ما دربر نخواهد داشت و حتي هدايت آميز نيز نخواهد بود. تنها نكته گفتني آن است كه شهادت آن بزرگوار و اسارت اهل بيت او براي بخشوده شدن گناه محبان آن حضرت بوده و مهمترين وظيفه ما اظهار ارادت و مويه بر مصائب آن بزرگوار است! حوادث و وقايعي كه با محوريت سيدالشهداء عليه السلام بوجود آمده، همه از پيش تعيين شده و خط روشني است كه همه حوادث آن مستقيما از جانب وحي ترسيم شده و با دست مبارك آن حضرت تحقق مي يابد. بنابراين اهداف و اغراض اين قيام در دايره فهم و درك افراد عادي نيست و ابزار و وسايل بكار رفته در آن، در اختيار همه كس قرار نخواهد گرفت. بنابراين براي آن نمي توان نمونه بشري ساخت. با اين نگاه، هر گونه توجه به اهداف بشري براي قيام آن حضرت، بي معني و انحراف خواهد بود. به عبارت ديگر: توجه به فلسفه شهادت و قيام آن حضرت به معناي تنزل و تحريف در آن است، و صرفا آنچه از نقل حوادث عاشورا منظور خواهد بود، اظهار ارادت و محبت و مويه بر آن حضرت است. و دست يافتن به فلسفه و هدف اين قيام، از حد و اندازه عقول بشري خارج است و همانند وحي و يا معجزات و كرامات آنها، غيرقابل تقليد و بهره برداري بشري. عاشورا براي اين كه مردم از آن الهام گيرند، و آن را الگو سرمشق زندگي خويش سازند، و يا از آن در مسير انجام وظايف خويش در دنيا و حوادث زمان خود بهره بردارند، بوجود نيامده است؛ بلكه حادثه اي است با اهداف و منظورهاي الهي و با استفاده از توان و قدرت ثبوتي آنان كه كسي را امكان الگوبرداري از آن نخواهد بود! اين تحليل را با رواياتي نيز مي توان تقويت كرد. اين گفته امام عليه السلام كه «انا قتيل


العبرة» [1] من كشته اشكم، مويه كردن و عزاداري را تنها هدف شهادت و تنها وظيفه محبان و مواليان خواهد ساخت و روايات «من بكا او ابكي او تباكي وجب له الجنة» - اگر بدون روشن نمودن منظور اصلي آن باشد - در راستاي تقويت همين تحليل قرار خواهد گرفت.


پاورقي

[1] کامل‏الزيارات، ابن‏قولويه، ص 108؛ با اين دنباله که «لا يذکرني مومن الا استعبر» اين روايت را مي‏توان به گونه‏اي ديگر نيز معني کرد و «العبره» را «العبره» خواند.