بازگشت

تفسير كهيعص


كلمه فوق از حروف مقطعه قرآن مجيد است و پس از آيه ي شريفه ي بسم الله الرحمن الرحيم، دومين آيه از سوره مريم است. در تفسير و تأويل آن، روايتي آورده اند كه حتي در كتابهاي بسيار قديمي هم ديده مي شود. [1] به اين ترتيب كه مي نويسد:

... راوي مي گويد كه به امام زمان (عج) عرض كردم: اي پسر رسول خدا مرا از تأويل كهيعص آگاه ساز. امام، به ادعاي راوي، فرمود: اين حروف از اخبار غيبي است كه خداوند بنده ي خويش زكريا را از آن آگاه ساخت و سپس آن را براي محمد صلي الله عليه و آله بيان كرده است. [اطلاع زكريا از اين اخبار] به اين سبب بود كه وي از پروردگار خويش خواست تا نامهاي پنج تن را به او بياموزد. پس جبرئيل بر او نازل شد و آنها را به وي آموخت و [از آن پس] هر گاه زكريا، محمد، علي، فاطمه و حسن را ياد مي كرد، اندوه او بر طرف و گرفتاريش حل مي شد و هر گاه از حسين ياد مي كرد، گريه در گلوي او مي گرفت و نفسش مي بريد. روزي گفت: خداوندا! مرا چه مي شود كه هر گاه چهار تن از آنان را ياد مي كنم با نام آنان اندوهم بر طرف مي شود، اما وقتي از حسين ياد مي كنم، از چشمانم اشك فرومي ريزد و اندوه و درد مرافرامي گيرد؟

در اين هنگام خداوند او را از ماجراي حسين عليه السلام آگاه كرد وفرمود: كهيعص، كاف آن يعني كربلا؛هاي آن يعني هلاكت عترت [رسول]؛ ياي آن يعني يزيد بن معاويه كه به حسين ستم كرد، عين آن عطش و تشنگي حسين؛ و صاد آن صبر اوست... [2] .

مرحوم محقق منتقد، علامه شيخ محمد تقي شوشتري كه بيشتر با اثر بزرگ خود در علم رجال، قاموس الرجال، شناخته مي شود، در اثر پر بار و گرانسنگ خود الاخبار الدخيله بخشي را با عنوان «باب دوم در احاديث جعل شده» باز كرده و اولين حديث موضوعي كه آورده، همين حديث مورد بحث و طولاني است كه از كتاب كمال الدين شيخ صدوق نقل كرده است. محقق شوشتري بحث مفصلي را در انتقاد از اين خبر نوشته است كه ديگر ترديدي در جعلي بودنش نمي ماند.

[3] .


و در مورد قسمت ياد شده (تفسير كهيعص) شش حديث ديگر را كه از قضا، سه حديث از آنها در آثار ديگر شيخ صدوق هم آمده، روايت كرده كه همگي حاكي از اين است كه كهيعص از اسماي مقطعه ي خداست. از جمله روايتي را از كتاب واقعه ي صفين نقل كرده است كه: امام علي عليه السلام در جنگها، هنگامي كه جهاد مي كرد خدا را با عبارت «يا كهيعص» مي خواند. [4] .

يكي ديگر از پژوهشگران نيز در اين باره مي نويسد:

روايت مزبور، دربردارنده ي امور نامأنوسي از اين قبيل [تفسير كهيعص به كربلا] است كه بايد در آن تأمل ورزيد. هر چند آنچه از اين روايت نقل كرديم، در غرابت و نامأنوسي و شگفت انگيزي كمتر از آنچه واگذاشتيم نيست...

اما تفسيري كه در روايت فوق در مورد «كهيعص» وجود دارد، با اخبار و روايات فراوان ديگري كه در تفسير اين حروف آمده است، منافات دارد. از آن جمله در برخي از اين روايات آمده است كه مراد از اين كلمه آن است كه خداوند كافي،هادي، والي، عالم و صادق در وعده ي خويش است. [5] .

نويسنده پس از آنكه چندين روايت ديگر نيز در تفسير «كهيعص» نقل مي كند، كه همگي با روايت مورد بحث در تعارض و تناقض است، در ادامه مي نويسد:

افزون بر همه ي اينها، سند روايت فوق مشتمل بر برخي راويان متهم به دروغ پردازي در حديث است كه محمد بن بحر شيباني از جمله ي آنان است و درباره ي او گفته اند كه وي از قايلان به تفويض و از اهل غلو و از كساني بود كه در نقل حديث به راويان ضعيف اعتماد مي كرد... [6] .

استاد علي اكبر غفاري، مصحح كتاب كمال الدين نيز در زير روايت مورد بحث مي نويسد:

رجال سند اين روايت، بعضي مجهول الحال و بعضي ديگر مهمل هستند و متن روايت هم متضمن حرفهايي است كه بعيد است از معصوم عليه السلام صادر شده باشند، و شامل احكامي است كه مخالف احكام به صورت صحيح رسيده از امامان معصوم عليهم السلام است. اضافه بر همه ي اينها، بايد گفت كه واسطه ي ميان صدوق و سعد بن عبدالله (كسي كه اين خبر از زبان او روايت شده) در همه ي كتابهايش يك نفر، پدرش يا محمد بن حسن است و اين براي پژوهشگري كه در كتابها و مشيخه ي صدوق تحقيق كرده باشد، مسلم است؛ با اين حال چگونه است كه در خبر مورد بحث ميان صدوق و سعد، پنج واسطه است؟! [7] .


استاد غفاري در چند مورد ديگر نيز انتقادهايي بر اين خبر وارد مي كند [8] كه از جمله در جايي مي نويسد: «در حاشيه ي كتاب بحارالانوار نيز چندين ايراد بر اين خبر وارد شده كه با عبارت «فيه غرابة» شروع مي شود...» [9] .

افزون بر اين اشكالهاي بجا و وارد، اشكال ديگري نيز در متن خبر مورد بحث ديده مي شود كه راوي آن در تفسير حرف «ها» از حروف «كهيعص» مي گويد «هاء يعني هلاكت عترت»!

پر واضح است كه سازندگان اين روايت خواسته اند شهادت عترت رسول خدا صلي الله عليه و آله و فرزندان علي عليه السلام را بويژه شهادت امام حسين عليه السلام را كه محل صحبت است، هلاكت بنامند و ترديدي نيست كه هلاكت خواندن شهادت، آن هم شهادت سيدالشهداء عليه السلام بسيار ناجوانمردانه و تحريف بزرگي است. و اگر سازندگان اين روايت غرضي نداشتند براحتي مي توانستند حرف هاء را مثلا به «هو» يعني خداي سبحان تفسير كنند. همچنان كه حرف ياء را هم به جاي يزيد، مي توانستند به مثل «يا الله» و «يا حسين» تفسير كنند و در اين صورت (يعني در صورتي كه اگر حروف را به نامهاي خدا و يا لااقل به نامهاي اولياي خدا تفسير مي كردند) با روايتهاي گذشته كه نقل شد، تناقضي پيدا نمي كرد. اما گويي سازندگان اين خبر مي خواستند نام يزيد را نيز به هر نوعي شده در قرآن مجيد بگنجانند!


پاورقي

[1] کمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق، ص 465 - 454، چاپ دوم، دار الکتب الاسلاميه، 1359 ق، خبر طولاني است و ما تنها قسمتهايي را که مربوط به عاشوراست، آورديم.

[2] همان، ص 461.

[3] الاخبار الدخيله، ج 1، ص 96 - 104.

[4] الاخبار الدخيله، ج اول، صص 101 - 100.

[5] اخبار ساختگي،هاشم معروف حسني، ص 305.

[6] همان، ص 306.

[7] کمال الدين، ص 454، پاورقي.

[8] کمال الدين، صص 465، 463، 461، 460، 459، 457.

[9] همان، ص 457، پاورقي.