بازگشت

سخني درباره ي اسرار الشهاده


اين كتاب چنان آكنده از سخنان دور از عقل و منطق، آشفته و آغشته از اخبار متناقض و غير متعارف و نامعقول است كه هر خواننده ي خبيري براحتي مي تواند به نابخردانه بودن آن، پي ببرد. با اين حال براي اينكه جاي دغدغه اي نمانده باشد، ديدگاه چند دانشمند شيعي را درباره ي اين كتاب در اينجا مي آوريم. مرحوم محدث نوري (1320 - 1254 ق)، كه خود معاصر با نويسنده ي اين كتاب بوده است، مي نويسد:

اخبار ضعيفه ي بي اصل و مأخذ، با اين اسباب وهن، اگر به جهت بعضي از اغراض فاسده مثل اظهار كثرت تتبع و اطلاع، و آوردن مطالب تازه، و برتري بر مقاتل سابقه در كتابي جمع شود مسنايي [1] براي اين مذهب پيدا مي شود كه نتيجه ي واضحه و ثمره ي ظاهره ي آن، توهين بزرگي بر مذهب و ملت جعفريه خواهد بود و اسباب سخريه و استهزا و خنده به دست مخالفين خواهد داد و موجب خواهد شد كه آنها ساير احاديث و منقولات اماميه را با اين اخبار موهونه و قصص كاذبه قياس كنند.

كار به جايي رسيد كه مخالفان در كتابهاي خود نوشتند كه شيعه بيت كذب است و اگر كسي منكر شود، كافي است كه آنها براي اثبات ادعاي خود در اين دعوا كتاب اسرار الشهادة را به ميدان آورند. [2] .

محدث نوري در جاي ديگري از اين به اصطلاح، اسرار الشهادة چنين پرده برمي دارد:

به خاطر دارم در ايام مجاورت كربلاي معلي و استفاده از علامه ي عصر خود شيخ عبدالحسين تهراني، طاب ثراه، كه در تبحر و فضل و اتقان، عديل نداشت، سيد عرب روضه خواني از حله آمد كه پدرش از معاريف اين طايفه بود و اجزاي كهنه اي از ميراث پدر داشت؛ خدمت شيخ استاد آورد و غرضش استعلام اعتبار و عدم اعتبار آن بود. و آن اجزا را اول و آخر نبود و در حاشيه ي آن نوشته بود كه اين از مؤلفان فلان است و يكي از علماي جبل از تلامذه ي محقق صاحب معالم را اسم برده بود. چون در كتابهاي تراجم حالش مذكور بود، مراجعه نمود اصلا در مؤلفاتش اسمي از مقتل نبرده بودند. و چون در خود اجزا مطالعه كردند، ملعوم شد كه از كثرت اشتمال آن بر اكاذيب واضحه و اخبار واهيه، احتمال نمي رود كه از مؤلفات عالمي باشد.


پس آن سيد را كه آن اجزاي كهنه را در دست داشت، از نشر آن و نقل از آن، نهي فرمود. ولكن بعد از چند روزي به مناسبتي مرحوم فاضل دربندي مطلع شد و آن را از سيد گرفت و چون مشغول تأليف كتاب اسرار الشهادة بود، روايات آن اجزا را به صورت پراكنده در جاي جاي كتابش درج كرد و بر عدد اخبار واهيه و مجعوله ي بي شمار آن افزود و براي مخالفين شيعه ابواب طعن و سخريه و استهزا را باز نمود، و همتش او را به آنجا كشانيد كه عدد لشكر كوفيان را به ششصد هزار سواره و دو كرور پياده رسانيد! و براي جماعت روضه خوانان، ميداني وسيع مهيا نمود كه هر چه كميت نظر را در آن بتازند، به آخر نرسانند و در بالاي منابر با نهايت قوت قلب مستند ذكر كنند كه فاضل دربندي چنين فرموده! فاضل مذكور از علماي مبرزين و افاضل معروفين، و در اخلاص به خامس آل عبا، عليهم آلاف التحيةو الثناء، بي نظير بود. ولكن اين كتاب در نزد علماي فن و نقادان احاديث و اخبار مربوط به سيره ي امامان معصوم بي وقع و بي اعتبار است و اعتماد بر آن، كاشف از خرابي كار ناقل و قلت بصيرت او در امور است؛ با آنكه خود در آن كتاب تصريح به ضعف روايات آن اجزا و ظهور علامات كذب و وضع در آن كرده است ولكن براي نقل آنها در آن كتاب عذري خواسته كه در خرابي با روايات اجزا شريك است. [عذر بدتر از گناه آورده است] و از مطالب عجيب آنكه: براي خودم، مرحوم مذكور مشافهتا نقل كرد كه من در ايام سابقه شنيدم كه فلان عالم گفت، يا روايتي نقل كرد، كه روز عاشورا هفتاد ساعت بود. و من در آن وقت اين را غريب شمردم و متعجب شدم كه چگونه چنين سخني را نقل كردم كه آن نقل (سخن يا روايت) راست است و آن همه وقايع نمي شود مگر در آن مقدار زمان كه گفته شد (هفتاد ساعت)؟!

اين حاصل فرموده ي ايشان است. به جهت طول زمان، عين الفاظ ايشان در خاطرم نمانده است؛ اما همين سخن را در همان كتاب (اسرار الشهادة) تقويت كرده است و از اين فقره [فهم درك ايشان] به سليقه ي ايشان بايد پي برد. [3] .

كتابشناس بزرگ شيعه، شيخ آقا بزرگ تهراني، پس از آنكه در ذيل مدخل «اكسير العبادات في اسرار الشهادات» كه اسم ديگر اين كتاب است، از مؤلف و چاپهاي كتاب سخن مي گويد و در ادامه مي نويسد:

به آن اسرار الشهادة گفته مي شود. خودش قسمتهاي پاياني آن را به فارسي ترجمه كرده است. به آن «سعادات ناصري» هم گفته مي شود؛ چرا كه آن را به اسم سلطان ناصر الدين شاه ترجمه كرده است كه آن هم چاپ گرديده است. از


شدت خلوص و صفاي نفسي كه داشت در اين كتاب اموري را نقل كرده كه در كتابهاي معتبر يافت نمي شود و او آنها را فقط از مجموعه هاي مجهول گرفته است و با اتكا به قاعده ي تسامح در ادله ي سنن اين كار را كرده است؛ غافل از اينكه به مجرد يافتن در ورق پاره اي يا به خط مجهولي، رسيدن روايت، صدق نمي كند. [4] .

آيت الله سيد احمد حسيني خوانساري مشهور به «صفايي» نيز در اين باره مي نويسد:

اين كتاب معروف و مشهور در ميان شيعيان و اهالي منبر و مرثيه است؛ مگر اينكه در آن غث و سمين (راست و دروغ، سره و ناسره) هر دو پيدا مي شود و اين بر كسي كه نقاد در فن حديث شناسي باشد پوشيده نيست. [5] .

استاد مطهري هم در اين مورد كه كتاب اسرار الشهادة كتابي مجعول و بي اعتبار است و هرگز نبايد براي محتواي آن، ارزشي قايل بود، سخناني دارد كه مي تواند مفيد باشد. ايشان به مناسبتي، پس از آنكه از نامعتبر بودن كتاب روضة الشهداي كاشفي سخن مي گويد، در ادامه از كتاب اسرار الشهادة نام مي برد و مي گويد:

در شصت - هفتاد سال پيش مرحوم ملا آقاي دربندي پيدا شد. تمام حرفهاي روضة الشهدا را به اضافه ي چيزهاي ديگري پيدا كرد و همه را يكجا جمع كرد و كتابي نوشت به نام اسرار الشهادة، واقعا مطالب اين كتاب انسان را وادار مي كند كه به اسلام بگريد. [6] .

استاد مطهري، سپس حكايتي را كه پيش از اين از محدث نوري نقل شد، يادآوري مي كند و ديدگاه محدث نوري را در اين باره درست مي داند. استاد مطهري در چند مورد ديگر نيز در كتاب سه جلدي حماسه ي حسيني بشدت از اسرار الشهادة انتقاد كرده اند و اخبارش را سراسر جعلي و ساختگي دانسته اند كه در اينجا مجال نقل همه ي آنها نيست. [7] .


پاورقي

[1] مسنا از کتابهاي ساختگي يهود است.

[2] لؤلؤ و مرجان، ص 185.

[3] لؤلؤ و مرجان، صص 161 - 160.

[4] الذريعه الي تصانيف الشيعه، ج 2، ص 279.

[5] کشف الاستار، سيد احمد حسيني خوانساري، ج 3، ص 458، قم، مؤسسه آل البيت، 1411 ق.

[6] حماسه‏ي حسيني، ج 1، ص 55.

[7] همان، ج 1، ص 44، 29؛ ج 3، ص 262.