بازگشت

آيا مادر علي اكبر در كربلا بود


پاسخ اين پرسش با توجه به منابع معتبر، مثبت نيست و منابع اوليه و مورد اعتماد، هرگز چنين اجازه اي را به محقق نمي دهد كه بگويد: مادر علي بن الحسين الشهيد در كربلا حضور داشت. حتي برخي از نويسندگان سخت كوشي كه گويي تمايل زيادي به اين كار داشته اند و دلشان مي خواسته به هر نحو ممكن جواب مثبتي به اين سؤال بدهند، هيچ گاه توفيق اين كار را نيافته اند


و پس از تتبع فراوان ناچار شده اند به نوعي از كنار قضيه بگذرند. يكي از نويسندگاني در تاريخ زندگاني حضرت علي اكبر عليه السلام كار چشم گيري كرده است، بزرگترين واعظ و عالم شهر ما «سردرود» [1] در نيم قرن گذشته است، كه با نام شيخ محمد حسن سردرودي [2] ، متخلص به «موالي» ناميده مي شود. ايشان كتاب مفصلي را با عنوان الاثر الجديد في تاريخ علي بن الحسين الشهيد در حدود دويست صفحه ي رحلي و با خط ريز نوشته اند كه نسخه اي از آن به خط خود نويسنده، در كتابخانه ي راقم اين سطور موجود است، كه اگر حروفچيني و چاپ شود، به ششصد صفحه خواهد رسيد. به هر حال ايشان با اين وسعت كار و گستردگي سعي و تلاش در جايي از آن كتاب مي نويسد:

بودن او [مادر علي اكبر عليه السلام] در كربلا مورد اختلاف است؛ برخي او را در كربلا شاهد و ناظر دانسته و موضوع خداحافظي علي اكبر را با مادر مفصل نگاشته اند، و جمعي بر اين عقيده اند كه قبل از واقعه ي كربلا فوت كرد و بنابراين حدود چهل سال و كسري بيشتر عمر نكرده و يكي از تأثرات حضرت حسين عليه السلام را فقدان مادر علي اكبر مي دانند. و صاحب منتهي الآمال [شيخ عباس قمي] در آن كتاب گويد: و اما والده ي آن جناب در كربلا بود يا نبود؟ ظاهر آن است كه نبوده و در كتب معتبره چيزي در اين باب نيافتم. و ما اين موضوع را در باب شهادت حضرت علي اكبر، سلام الله عليه، تكرار خواهيم كرد. [3] .

و در آنجا چنين تكرار مي كند و مي نويسد:

اما مادر علي اكبر جناب ليلي، دركتب قدماي ارباب مقاتل، نامي از او در كربلا نبرده اند ولي در كتب متأخرين گاه گاهي ديده شده است. [4] .

و يكي ديگر از تلاشگران سخت كوش در اين باره، مرحوم عبد الرزاق موسوي مقرم است كه نتيجه ي تلاش و تحقيق خود را چنين به دست مي دهد:


براي ما نه سال وفاتش و نه مقدار عمرش و نه حضورش در كربلا، روشن نشد. گرچه حضورش در كربلا را «دربندي» در كتابش (اسرار الشهاده)، به بعضي از مجموعه هايي كه صاحبانش معلوم نيست، نسبت داده است. اما همه ي مورخان اين موضوع را ترك كرده و يادي از او در كربلا نكرده اند؛ شايد هم او پيش از حادثه ي كربلا از دنيا رفته بود.

محدث بزرگ و با جلالت شيخ عباس قمي در نفس المهموم، ص عليه السلام 16 مي گويد: به چيزي كه دلالت كند ليلا به كربلا آمده بود، دست نيافتم. زنهار كه اين محدث آگاه و ژرف نگر، تو را از اين قول باز مي دارد. چرا كه دست نيافتن ايشان به دليلي كه نشان دهد ليلا به كربلا آمده بود، براي كسي كه مي خواهد به حقايق تاريخ وقوف پيدا كند كفايت مي كند. [5]

ما نيز همصدا با مرحوم مقرم مي گوييم كه اظهار نظر مرحوم شيخ عباس قمي در اين باره كافي است؛ زيرا كه در دقت نظر و احتياط و پارسايي شيخ عباس قمي هرگز جاي ترديد نيست و صد البته محدث قمي در اين ديدگاه تنها نيست و مي توان گفت كه بسياري از دانشمندان در اين باره با او همرأي هستند. [6] در اينجا به نقل سخني از استاد سيد هاشم رسولي محلاتي بسنده مي كنيم كه از جهات ديگري هم مي تواند مفيد باشد. او مي نويسد:

اما اينكه ليلي مادر آن حضرت در كربلا بوده يا نه، معلوم نيست و دليل صحيح و معتبري بر اين مطلب نرسيده است و زنده بودن آن بانوي محترمه تا آن زمان ثابت نشده و در رياحين الشريعه از قول يكي از اهل تاريخ و نيز از اغاني ابوالفرج نقل كرده كه مردي از اعراب كه بر شتري سوار بود، به مدينه آمد و عبورش به محله ي بني هاشم افتاد. از خانه اي صداي شيون شنيد و آن صدا به قدري حزين بود كه شتر آن مرد نتوانست بگذرد و همانجا زانو زد. مرد عرب به دنبال آن شيون آمد و به در خانه اي كه صدا از آنجا بلند بود، رفت و از كنيزكي كه پشت در آمد پرسيد: اين صداي ناله از كيست؟ و او در پاسخ گفت: از ليلي است كه پس از واقعه ي كربلا تاكنون از شيون و ناله آرام نگرفته است.

اما با تفحص زيادي كه كرديم اين مطلب را در اغاني نيافتيم، و بر فرض صحت، اين داستان نيز ممكن است مربوط به «ليلي» دختر مسعود دارمي، همسر اميرالمؤمنين عليه السلام و مادر عبدالله و ابوبكر، فرزندان اميرالمؤمنين عليه السلام، بوده باشد كه در كربلا به شهادت رسيدند. از اين رو بر فرض صحت و وجود چنين


داستاني باز هم دليل بر اين مطلب نيست. و اما زبان حال و اشعاري هم كه در اين باره رسيده نيز نمي تواند دليلي بر اين مطلب باشد. و چنانچه مرحوم حاجي نوري رحمة الله عليه فرموده است، اصلي ندارد. و زبان حال نيز همان گونه كه از نامش پيداست زبان حال است و نمي تواند دليل بر مطلبي باشد. [7] .

از اين نكته هم نبايد غافل بود كه اصولا آثار ابوالفرج، چه مقاتل الطالبيين و چه اغاني خالي از تحريف نيست و به نوشته هاي كسي كه خود از نسل بني اميه بوده، معلوم نيست چه مذهب و مسلكي داشته است و نهايت چيزي كه گفته مي شود، زيدي مذهب بوده است، چگونه مي شود با حسن ظن نگريست و در آن ترديد روا نداشت؟!


پاورقي

[1] امروزه سردرود جزو شهر تبريز شده، يکي از محله‏هاي مذهبي تبريز است و ازدير باز اهالي زحمتکش و مهربان آن به دينداري و غيوري معروف بوده‏اند و مردان و زنان آن بويژه براي عزاداري امام حسين (ع) و رعايت حجاب اسلامي هميشه اشتياق فراواني از خود نشان مي‏دهند. از مشاهير مهم سردرود، مي‏توان از آيت الله ملا علي علياري، نويسنده‏ي موسوعه‏ي رجالي «بهجة الآمال» و دهها اثر پر بار ديگر، و شيخ ابراهيم صاحب الزماني، روضه خوان و پيشخوان درس فقه و اصول شيخ عبدالکريم حائري بنيانگذار حوزه‏ي علميه‏ي قم، و حسين خان باغبان، شهيد بزرگ سردرود در انقلاب ستارخان و باقرخان و بازوي تواناي ستارخان نام برد.

[2] نقباء البشر، آقا بزرگ تهراني، ج 1، ص 395.

[3] الاثر الجديد، محمد حسن سردرودي، نسخه‏ي خطي، صفحه‏ي 13.

[4] همان، ص 103.

[5] علي الاکبر، عبد الرزاق الموسوي المقرم، ص 11، چاپ دوم، با مقدمه‏اي از آيت الله مرعشي نجفي.

[6] مرحوم بيرجندي در کتاب کبريت احمر مي‏نويسد: «بودن ام‏ليلا، مادر علي، در کربلا در هيچ کتاب معتبري ذکر نشده.» ر ک، کبريت احمر، ص 187.

[7] زندگاني امام حسين عليه‏السلام، سيد هاشم رسولي محلاتي، صص 462 - 461.