بازگشت

هلال بن نافع يا نافع بن هلال


روايتي درست كرده و به هلال بن نافع مشهور بسته اند كه گفت: شب عاشورا امام حسين عليه السلام را ديدم كه به تنهايي از خيمه ها دور شد و به طرف اردوي عمر سعد به راه افتاد. شمشيرم را برداشته دنبال امام عليه السلام به راه افتادم. ديدم كه حضرت گودالها و پشت تله ها و تپه هاي مشرف به خيام را مي كاود. چيزي نگذشت كه ملتفت حضور من شد و گفت: كيست؟ عرض كردم: قربانت شوم هلال بن نافع هستم و در اين دل شب ترسيدم كه آسيبي از دشمن به شما برسد؛ اين است كه پشت سر شما آمدم. امام فرمود: اي هلال، از خيمه ها بيرون آمدم تا گودالها و تپه هاي اين نزديك را بازرسي كنم كه مبادا دشمن كمين كرده باشد...

هلال مي گويد: امام عليه السلام به خيمه ي خواهرش برگشت و من از پشت خيمه ديدم كه زينب نگران بود و با برادرش از اصحاب امام عليه السلام سخن مي گفت و مي پرسيد: آيا اصحاب خود را امتحان كرده اي؟ نكند تو را به دشمن تسليم كنند. هلال مي گويد: تا زينب را چنان بي تاب و بيمناك


ديدم، بسرعت پيش حبيب بن مظاهر دويدم و آنچه را كه ديده بودم، به وي گزارش دادم. حبيب گفت: بايد كاري بكنيم كه دل زينب آرام گيرد و به من گفت كه تو از طرفي و من از طرفي برويم تا اصحاب را جمع كنيم. [1] تا آخر قصه كه طولاني است و شبيه همان صحنه سازي است كه بحثش پيش از اين گذشت. با اين تفاوت كه دنباله ي اين داستان به درد آنها كه «شاخسي، و اخسي» درست مي كنند، بيشتر مي خورد! به هر حال اين داستان جعلي هم چندين اشكال دارد كه گمان مي رود با يادآوري بعضي، نيازي به توضيح و تفصيل بيشتر نباشد:

1- برخي از نويسندگان اين داستان، سند آن را به شيخ مفيد نسبت داده اند [2] كه دروغي بيش نيست؛ شيخ مفيد نه در ارشاد و نه در جاي ديگر هرگز اين خبر ساختگي را نياورده است.

2- ساختگي بودن از سر و روي اين خبر مي بارد؛ كافي است به متن عربي آن مراجعه شود تا كذب بودن آن بيش از پيش هويدا گردد.

3- در ميان اصحاب امام حسين عليه السلام، هيچ تاريخ يا كتاب معتبري، فردي را به نام «هلال بن نافع» معرفي نمي كند. هلال بن نافع، نه تنها در بين ياران امام حسين عليه السلام نبود، بلكه برعكس، نام مردي از دشمنان امام حسين عليه السلام و از سربازان عمر بن سعد بود. اما از آنجا كه گفته اند درغگو حافظه ندارد، جعل كننده ي اين داستان نيز بدون توجه به دوست و دشمن، «هلال بن نافع» را با «نافع بن هلال» عوضي گرفته است! [3] .

آري كسي كه از اصحاب امام حسين عليه السلام و از شهداي بنام و بزرگوار عاشورا بود، بزرگمردي بود به نام «نافع به هلال» كه در ارشاد شيخ مفيد نيز به همين صورت درست نقل شده است. شيخ مفيد تنها يكبار از نافع نام برده است و آن هم هنگام گزارش رشادتها و جهاد و شهادت اوست و بس. و هيچ خبري از اين خبر ساختگي در آثار شيخ مفيد و ديگر آثار معتبر، نيست.

يادآوري اين نكته نيز ضروري است كه جعل كنندگان اخبار و تحريفگران، در تاريخ عاشورا، چند جا ميان اسمها خلط كرده اند، كه علاوه بر اين هلال، بايد به وهب هم اشاره شود كه در ميان شهداي كربلا هرگز شهيدي به نام وهب نبوده است [4] و اخباري كه به نام وهب نقل مي شود، در


حقيقت مربوط به عبدالله بن عمير كلبي، يكي از شهداي كربلاست كه زنش همراه وي در كربلا بود و «ام وهب» نام داشت. [5] عجيب اينكه كساني كه خبر مورد بحث را از هلال بن نافع نقل كرده اند، در جايي ديگر سراغ او را در ميان لشكر عمر سعد مي دهند، تا آنجا كه حتي مأمور بريدن سر امام حسين عليه السلام مي شود! [6] .


پاورقي

[1] معالي السبطين، ج 1، ص 213 - 212؛ جواهر الکلام في سوانح الايام، ج 1، صص 253 - 252.

[2] جواهر الکلام في سوانح الايام، ج 1، ص 252.

[3] ابصار العين، ص 89؛ الاخبار الدخيله، ج 1، ص 68.

[4] ما پيش از اين درباره‏ي اين دو نام ساختگي (هلال و وهب) در فصل اول از بخش اول اين کتاب، بحث کرديم. در اينجا علاوه بر مدارکي که آنجا نام برده شد، از مدارک زير نيز نام مي‏بريم که به اين دو تحريف پي برده و هر دو را نقد و رد کرده‏اند: 1- ابصار العين، ص 2  89 - قاموس الرجال، ج 6، صص 546 - 544 و نيز زير مدخل وهب و هلال؛

[5] ابصار العين، ص 106.

[6] جواهر الکلام في سوانح الايام، ج 1، ص 392.