بازگشت

آيا ياران امام حسين شب عاشورا پراكنده شدند


عجيب است كه همين نويسندگاني كه با خبر جعلي پيشين، خواسته اند وفا و پايداري اصحاب امام حسين عليه السلام را نشان دهند، خبر ديگري نقل مي كنند كه در عين جعلي و ساختگي بودن، تعارضي آشكار هم با خبر جعلي پيشين دارد. راستي كه اين تناقض گويي و تناقض نويسي شگفت آور است؛ چرا كه يك نويسنده، هر دو خبر را مي نويسد:

از سكينه، دختر حسين عليه السلام، نقل شده است كه گفت: يك شب مهتابي بود كه در وسط خيمه نشسته بودم. از پشت خيمه صداي گريه و ناله شنيدم. با ترس از اينكه زنان چيزي بفهمند، از خيمه خارج شدم؛ در حالي كه با خودم مي گفتم، نبايد خبر خيري باشد. آهسته آمدم تا پدرم را ديدم كه در ميان اصحابش نشسته بود و در حالي كه گريه مي كرد، شنيدم كه مي گويد... [1] .

در اينجا پيش از اينكه دنباله ي خبر را نقل كنم، سوگمندانه بايد بگويم كه گاه همين خبر جعلي را نيز تحريف مي كنند و چيزهايي بر آن مي افزايند كه حتي روح جعل كننده ي آن هم، خبر ندارد؛ مثل اينكه مي گويند، سكينه آمد به پشت خيمه و پيرزني سيه جامه را ديد كه گريه مي كرد. پرسيد: تو كيستي؟ چرا گريه مي كني؟ بالاخره معلوم شد كه فاطمه ي زهرا عليهاالسلام است و آمده است كه براي پسرش عزاداري كند. به هر حال در ادامه ي خبر مورد بحث از زبان سكينه مي گويند كه گفت: شنيدم، پدرم به اصحابش در حالي كه گريه مي كرد، مي گفت:

اي قوم من، شما براي اين به اينجا آمديد كه مي دانستيد من به سوي قومي مي روم كه با من با دل و زبان بيعت كرده اند. اما اينك كار دگرگون شده است. شيطان آنها را گمراه كرده و آنها خدا را فراموش كرده اند و اكنون جز كشتن من قصد و غرضي ندارند. من نمي خواهم كسي ناخواسته همراه من كشته شود. هر كس از شما كه نمي خواهد با من همراه باشد، مي تواند برگردد. هنوز وقت نگذشته و راه باز است و سياهي شب همه جا را گسترده است و شما مي توانيد برگرديد... هنوز حرف پدرم تمام نشده بود كه اصحابش پراكنده شدند. ده نفر ده نفر يا بيست نفر بيست نفر شروع به رفتن كردند و از آنها جز هفتاد و يك نفر نماند. به پدرم نگاه كردم، ديدم كه سرش را پايين انداخته است. گريه راه نفسم را گرفت و ترسيدم كه پدرم صداي گريه ي مرا بشنود. هر طور بود جلوي گريه ام را گرفتم و دستم را به سوي آسمان بلند كردم و گفتم: خدايا، همان طور كه آنها ما را


واگذاشتند، تو نيز آنها را واگذار و دعايشان را مستجاب نكن و فقر را بر آنها مسلط گردان و شفاعت جدم را روز قيامت، نصيب آنها نگردان... [2] .

يكي از اين نويسندگان، براي اينكه سخن خود را مستند و معتبر نشان دهد، در ادامه ي اين خبر مي افزايد:

در ناسخ التواريخ از مروج الذهب نقل نموده كه لشگر حسين عليه السلام هزار سوار و صد پياده بودند و تواند شد كه از اين جماعت كه به جاي مانده بودند، در شب عاشورا يكباره متفرق شدند و افزون از هفتاد و دو تن كسي بجاي نماند. بالجمله سكينه خاتون فرمود، پس برگشتم بسوي خيمه در حالتي كه اشك از ديده هاي من مي ريخت. عمه ام ام كلثوم مرا ديد. فرمود تو را چه مي شود؟ چون قصه را براي او نقل نمودم، صحيحه كشيد و فرياد برآورد: و اجداه، و اعلياه، و احسيناه، و اقلة ناصراه. پس فرمود: اين الخلاص من الاعداء ليت هم يقنعون بالفداء. كجا و چگونه ما از دست دشمنها خلاص خواهيم شد؟ اي كاش به عوض راضي مي شدند و مرا به جاي برادرم مي كشتند [!] و مكشوف باد كه اين خبر را در اسرار الشهادة و مهيج الحزان و مخزن البكاء نيز از نور العين نقل كرده اند. [3] .

براي روشنتر شدن مطلب، ناچاريم نكات چندي را در اينجا يادآور شويم:

1- در اين خبر تنها كتاب قابل اعتنايي كه نام برده شده، مروج الذهب، نوشته ي مورخ نامدار ابوالحسن مسعودي است، ما به آن كتاب مراجعه كرديم و با تعجب ديديم كه همه ي سخني كه مسعودي در اين باره نوشته، چنين است:

فعدل الي كربلاء، و هو في مقدار خمس مائة فارس من اهل بيته و اصحابه و نحو مائة راجل، فلما كثرت العساكر علي الحسين ايقن انه لا محيص له. فقال: اللهم احكم بيننا و بين قوم دعونا لينصرونا ثم هم يقتلوننا. فلم يقاتل حتي قتل، رضوان الله عليه. [4] .

چنانكه ملاحظه مي فرماييد در عبارت مسعودي، هرگز سخني از شب عاشورا نيست. بلكه از زماني گزارش مي دهد كه امام حسين عليه السلام مي خواست به سوي كربلا رود. از اين گذشته، تعداد همراهان حضرتش در اين عبارت پانصد سواره و حدود صد پياده گفته شده است، نه هزار سواره و صد پياده كه تحريفگران گفته اند و از پيش خود بر تخمين مسعودي افزوده اند.


2- از عبارت اشرف الواعظين، نويسنده ي جواهر الكلام في سوانح الايام فهميده مي شود كه تحريف عبارت مسعودي را، نخست نويسنده ي ناسخ التواريخ انجام داده و سپس با آن برداشت صد در صد نادرست (پراكنده شدن انصار امام حسين عليه السلام در شب عاشورا) به كتابهاي ديگري راه يافته و مشهور شده است. حال بايد ديد ناسخ التواريخ چگونه كتابي است و نويسنده ي آن چه كسي بوده است؟

آقاي هاشمي رفسنجاني در كتاب امير كبير يا قهرمان مبارزه با استعمار در چندين جا از ناسخ التواريخ، جلدهاي قاجاريه، سخناني نقل مي كند كه نشانگر اين معناست كه لسان الملك محمد تقي سپهر (نويسنده ي ناسخ التواريخ) فردي نالايق بوده و در نتيجه تاريخي كه نوشته، نمي تواند مورد اعتماد و معتبر باشد. ايشان در جايي صريحا محمد تقي سپهر را «مورخ درباري» و «مورخ خود باخته» معرفي مي كند. [5] .

و معروف است كه محمد تقي سپهر، لسان الملك، عضو فراموشخانه و فراماسون بود. [6] شهيد مطهري در اين مورد سخناني دارد كه بسيار مفيد است. استاد مي گويد:

تنها صاحب ناسخ التواريخ اين اشتباه تاريخي را كرده و نوشته است، وقتي امام حسين در شب عاشورا براي اصحاب خود صحبت كرد، عده اي از آنان از سياهي شب استفاده كرده و رفتند؛ ولي اين مطلب را هيچ تاريخي تأييد نمي كند. تنها اشتباه صاحب ناسخ است و غير از او هيچ كس چنين اشتباهي نكرده است. و قطعا در شب عاشورا هيچ كدام از اصحاب اباعبدالله عليه السلام نرفتند و نشان دادند كه در ميان ما، غش دار و آنكه نقطه ي ضعفي داشته باشد، وجود ندارد. [7] .

3- اگر آن چنان كه اين خبر ساختگي مي گويد: اصحاب امام حسين عليه السلام از دور حضرتش پراكنده مي شدند و از خود بي وفايي نشان مي دادند، بي گمان تبليغاتچي هاي بني اميه آن را در بوق و كرنا مي كردند؛ در حالي كه مي بينيم هرگز در كتابهاي قديمي، حتي در كتابهايي كه هواداران بني اميه نوشته اند، خبري از اين خبر ساختگي نيست. استاد مطهري در ادامه ي سخن پيشين خود مي گويد:

اگر در روز عاشورا يكي از اصحاب امام حسين، حتي بچه اي، ضعف نشان مي داد و به لشكر دشمن كه قويتر و نيرومندتر بود، ملحق مي شد و خودش را به


اصطلاح از خطر نجات مي داد و در پناه آنها مي رفت، براي امام حسين عليه السلام و براي مكتب حسيني نقص بود. اما برعكس، از دشمن به سوي خود آوردند. دشمني را كه در مأمن و امنيت بود، به سوي خود آوردند و در معرض و كانون خطر قرار دادند؛ يعني خودشان آمدند. اما از كانون خطر اينها، يك نفر هم به آن مأمن نرفت. اگر حسين بن علي قبلا آن غربالها و اعلام خطرها را نكرده بود، از اين حادثه ها خيلي پيش مي آمد. يك وقت مي ديدي نيمي از جمعيت رفتند و بعد هم، العياذ بالله، بر ضد حسين بن علي عليه السلام تبليغ مي كردند. چون آن كسي كه مي رود، نمي گويد من ضعيف الايمانم، من مي ترسيدم؛ بلكه براي خود توجيهي درست مي كند، دروغي مي سازد و ادعا مي كند كه ما اگر تشخيص مي داديم راه حق همين است، رضاي خدا در اين است، اين كار را مي كرديم. خير، ما تشخيص داديم كه حق با اين طرف است. قهرا براي خود منطق هم مي سازند. ولي چنين چيزي نشد، و اين يكي از بزرگترين افتخارات حسين بن علي و مكتب حسيني است. [8]

4- هيچ يك از كتابهاي نور العين، اسرار الشهاده، مهيج الاحزان، مخزن البكاء كه نقل كنندگان خبر پراكنده شدن انصار امام حسين عليه السلام در شب عاشورا به آنها استناد كرده اند، اعتبار ندارد. و بي اعتباري هر كدام در ميان محققان و پژوهشگران تاريخ و معارف اسلامي، روشنتر از آفتاب، و از بحث و بررسي بي نياز است. اما از آنجا كه بيش از همه، كتاب نور العين، سرچشمه ي بسياري از تحريفات شده است و هم از آنجا كه احتمال دارد عده اي گمان كنند كه اين خبر بسيار بيشتر از ناسخ التواريخ، در نور العين آمده است، [9] لازم ديديم سخني درباره ي اين كتاب داشته باشيم.


پاورقي

[1] معالي السبطين، ج 1، ص 208.

[2] معالي السبطين، ج 1، صص 209 - 208، جواهر الکلام في سوانح الايام، ج 1، صص 243 - 242، با تلخيص.

[3] جواهر الکلام في سوانح الايام، ج 1، ص 243.

[4] مروج الذهب، ج 3، ص 61.

[5] امير کبير يا قهرمان مبارزه با استعمار، بيشتر صفحات، بويژه ص 335، چاپ جامعه‏ي مدرسين، قم، 1363 ش.

[6] فراماسونري، محمد خاتمي، ص 94، از انتشارات کتاب صبح، چ اول، 1375 ش.

[7] حماسه‏ي حسيني، ج 2، ص 111.

[8] حماسه‏ي حسيني ج 2، صص 112 - 111؛ سيري در سيره‏ي ائمه‏ي اطهار (ع)، شهيد مطهري، ص 104، چاپ اول، 1367 ش.

[9] معالي السبطين، ج 1، ص 208.