بازگشت

اعتراضي كه هيچ گاه ابراز نشد


چهارده روايت در كتاب موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام آمده است كه همگي حاكي است كه امام حسين عليه السلام موضع امام حسن مجتبي عليه السلام در مقابل معاويه، ناراضي بود و ناخشنودي خود


را هر از گاهي با اعتراض، كه گاهي اين اعتراض هم تند و قاطع بود، اظهار مي كرد! [1] .

در ضمن اين چهارده خبر، گاهي از صلح امام حسن عليه السلام و تسليم امر به معاويه و بيعت كردن امام حسن و حسين عليهاالسلام با معاويه سخن به ميان آمده است كه بي گمان اين موضوعات هم مثل موضوع اعتراض، ساختگي و دروغ است؛ زيرا واقعيت همان است كه استاد مطهري نوشته است:

امام حسين عليه السلام هرگز با معاويه صلح نكرد و در اين فكر هم نبود و امام حسن مجتبي عليه السلام هم صلح نكرد، بلكه ترك مخاصمه كرد. [2] .

موضوع بيعت چيزي نيست كه نياز به بحث و بررسي داشته باشد و هر كس كه اندك مطالعه اي در تاريخ زندگاني امام حسن و امام حسين عليهاالسلام داشته باشد، مي داند كه اين موضوع افترا و تهمتي بيش نيست. اما دلايل بطلان موضوع اعتراض، كه بحث محوري اين چهارده خبر را تشكيل مي دهد، اگر از موضوعات پيشين بيشتر نباشد بي گمان كمتر نيست و به هيچ توجيهي نمي تواند با عقايد مسلم شيعه در امامت و ولايت، سازگار باشد. در حقيقت اين اخبار هم موج ديگري است از آن تهاجم تبليغاتي گسترده ي بني اميه؛ به اين دليل كه هيچ يك از اين چهارده روايت از سند اعتنا كردني برخوردار نيست و بيشتر آنها از كتابهاي عامه و راويان غير شيعه نقل شده اند و بقيه ي اندكي هم كه از كتب شيعيان نقل شده، از چند حال خارج نيست: يا اصلا از موضوع بحث خارج است و هيچ كدام از موضوعات و تحريفات ياد شده در آن ديده نمي شود، مانند حديث شماره ي 13، يا از همان اول و در منبع اصلي كه نويسندگان موسوعه از آن گرفته اند، مورد تشكيك و ترديد بوده است، مانند حديث چهاردهم، كه با شماره ي 16، از كشف الغمه و به ضميمه ي تشكيك و ترديد علامه اربلي نقل شده است، و يا اينكه بدون ذكر هيچ گونه سندي، گرچه ضعيف، در اصل منبع، آورده شده است، مانند حديثي كه از مناقب ابن شهر آشوب نقل شده است و هيچ سندي ندارد. [3] .

حتي خود نويسندگان موسوعه به مناسبتي به جعلي بودن يكي از اخبار تصريح كرده و در پاورقي نوشته اند: «روايت ضعيف و اين مضمون از توليدات پيروان شجره ي ملعونه در قرآن (بني اميه) و از تزويرهاي آنهاست.» [4] و با اندكي دقت معلوم مي شود كه اين سخن، جز آن روايتي


كه در اصل از موضوع اعتراض و بيعت و تسليم امر خارج بود، درباره ي همه ي اين اخبار صدق مي كند و همه ي آنها ساخته ي بني اميه است و تنها چيزي كه اين اخبار به آن دلالت مي كند، وارونه كردن حقايق و تحريف تاريخ است.

دردا كه داستان با نقل اين چهارده روايت ساختگي تمام نمي شود و پشت سر آن در فصل بعدي چهار روايت ديگر هم از امثال ابي هريره نقل مي شود كه مضمون مشترك همه ي آنها قهر كردن امام حسين عليه السلام با امام حسن عليه السلام است! [5] همه ي اشكالات و ايرادهايي كه بر اخبار چهارده گانه ي پيشين شد، بر اين چهار خبر هم وارد است. نيز بايد گفت: از اين چهار روايت تنها دو روايت راوي دارد و دو ديگر بدون راوي نقل شده اند و آن دو راوي هم يكي ابوهريره است كه در دروغ گويي و جعل خبر، شهره ي آفاق است [6] و آن ديگري شخصي است به نام عمر بن شبه كه علماي شيعه هيچ گاه از او خبري نقل نكرده اند و نام او در كتب رجال شيعه نيامده است. وي كتابي داشته به نام مقتل عثمان وكتاب ديگري كه امروز از او با نام تاريخ المدينة المنوره چاپ شده است، در حقيقت تاريخ زندگاني عمر و عثمان است، به اين ترتيب مي توان گفت كه اين چهار روايت نيز توسط مخالفان اهل بيت ساخته شده اند و هيچ يك ارزشي نمي تواند داشته باشد.

شگفتا كه قضيه باز دنباله دارد و نويسندگان موسوعه، بلافاصله فصل ديگري را با عنوان «سيرته عليه السلام مع اعدائه» (رفتار امام حسين عليه السلام با دشمنانش) باز كرده [7] و اخبار مجعول ديگري آورده اند كه بسياري از آنها حاكي است كه امام حسن و حسين عليهاالسلام به دربار معاويه رفت و آمد داشتند و جوايز و هدايايي كه معاويه براي آنها مي فرستاد قبول مي كردند!

اين گونه روايتها نيز بي گمان به دست اذناب بني اميه و براي تحقير و تضعيف شخصيت الهي امام حسن و امام حسين عليه السلام ساخته شده است و از نظر هر مسلمان شيعه مذهب، به هيچ وجه نمي تواند مورد قبول باشد. با توجه به متن و مفهوم، و يا بررسي اسناد و روات اين اخبار، ساختگي بودن آنها آشكار مي شود كه در اينجا مجال توضيح و تفصيل نيست. [8] .

يادآوري اين نكته، ضروري است كه بهترين دليل بر اينكه هيچ گاه امام حسين عليه السلام اعتراضي به ترك مخاصمه ي امام حسن عليه السلام با معاويه، نداشته است، اين است كه حضرتش حتي پس از


شهادت امام مجتبي عليه السلام به پيماني كه ميان برادرش و معاويه منعقد شده بود، احترام مي گذاشت و در عمل نيز هميشه به مفاد صلحنامه التزام داشت. امام حسين عليه السلام پس از شهادت امام حسن عليه السلام تا روزي كه معاويه زنده بود و بيش از ده سال به درازا كشيد، با معاويه همانند امام حسن عليه السلام رفتار مي كرد.

و اين واقعيتي است انكار ناپذير كه حتي نويسندگان موسوعه، كه اخبار ساختگي مورد بحث را آورده اند، در فصل جداگانه اي به عنوان «تعهده (ع) بالصلح» (تعهد امام حسين عليه السلام به صلح) و با نقل پنج روايت، آن را صحيح و مسلم دانسته اند. [9] .


پاورقي

[1] موسوعه، صص 207 - 199، البته گفتني است که گرد آورندگان موسوعه، پس از چاپ سوم کتاب، به تهذيب و تنقيح و تکميل آن اقدام کرده‏اند که اکنون پس از ماهها تلاش براي چاپ چهارم آماده شده است و انتظار مي‏رود که اين اخبار و امثال آن در چاپهاي بعد حذف و يا نقد و بررسي شود.

[2] حماسه‏ي حسيني، ج 3، ص 417.

[3] المناقب، ج 4، ص 34؛ موسوعه، ص 202.

[4] موسوعه، ص 200.

[5] موسوعه، صص 208 - 207.

[6] مراجعه شود به کتاب وزين و مفيدي که مصلح بيدار علامه شرف الدين عاملي با نام ابوهريره نوشته است.

[7] موسوعه، صص 213 - 209.

[8] براي تفصيل مراجعه شود به مجله‏ي بصائر، شماره 24، فروردين و ارديبهشت 1376، صص 83 - 82.

[9] موسوعه، صص 240 - 238.