بازگشت

تاريخ تولد


با عنايت به منابع معتبر و مستند، مي توان گفت كه تاريخ تولد امام حسين عليه السلام سال سوم و يا سال چهارم هجري بوده است كه براي نمونه منابع زير نام برده مي شود:

1- الارشاد، شيخ مفيد ج 2، ص 27: «سال چهارم، پنجم شعبان».

2- الملهوف، سيد ابن طاووس، ص 91: «سال چهارم، پنجم شعبان، و گفته شده سوم شعبان، و گفته شده سال سوم، اواخر ماه ربيع الاول».

3- مروج الذهب، مسعودي، ج 2، ص 289: «سال چهارم هجري».

4- التنبيه و الاشراف، مسعودي، ص 263، 213: سال چهارم، ماه شعبان».

5- اثبات الوصية، مسعودي، ص 164: «حسين [عليه السلام] هفت سال با پيامبر صلي الله عليه وآله زندگي كرد و رسول خدا، تغذيه و پرورش و تعليم او را به عهده داشت و خداوند تبارك و تعالي آيه ي شريفه تطهير را فرستاد كه مي فرمايد: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا، با توجه با اينكه رحلت رسول خدا صلي الله عليه و آله در اوايل سال يازدهم روي داد (ماه صفر) تاريخ تولد امام حسين عليه السلام سال سوم است.

6- كشف الغمه في معرفة الائمة، علامه ي اربلي، ج 2، ص 215 % «سال چهارم، پنجم شعبان».

7- الائمة الاثنا عشر، ابن طوطون، ص 71: «سال چهارم، پنجم شعبان».

8- دلايل الامامه، طبري، ص 71: «سال سوم، پنجم جمادي الاولي».

9- تاريخ الائمة، ابن ابي الثلج بغدادي، در ضمن كتاب مجموعه ي نفيسه: «سال چهارم».

10- تاريخ المواليد، علامه طبرسي، در ضمن مجموعه ي نفيسه: «سال چهارم، پنجم شعبان».

11- ترجمه ي الامام الحسين عليه السلام و مقتله من القسم غير المطبوع من كتاب الطبقات الكبير


لابن سعد، ص 17: «سال چهارم، اوايل شعبان».

12- مقتل الحسين، للخوارزمي، ج 1، ص 143: «سال چهارم، اوايل شعبان».

13- الحسين عليه السلام سماته و سيرته [1] ، سيد محمد رضا حسيني جلالي، ص 18: «همه ي مورخان، بر ولادت آن حضرت در سال چهارم هجري، اجماع كرده اند. ولي محدثان و علماي شيعه ثابت كرده اند كه ولادت آن حضرت در سال سوم هجري بوده است. ابن عساكر از آنها نقل كرده است كه ولادت حضرت در ماه شعبان، چند شب گذشته از شعبان و به نقلي پنج شب گذشته از شعبان بود. و مشهور سوم شعبان است اما آنچه تحقيق دلالت مي كند، بايد ولادت حضرتش در آخر ماه ربيع الاول [از سال سوم] باشد.»

با اين همه، برخي از نويسندگان متعصب، در اينجا هم دست به تحريف تاريخ زده اند و نوشته اند:

در حالي كه شش سال و پنج ماه و نيم از هجرت مي گذشت، حسين از مادر زاده شد. [2] .

و در جاي ديگر نوشته اند:

در حالي كه از هجرت پنج و يا شش سال مي گذشت، حسين به دنيا آمد. [3] .

و در جاي ديگري هم با ترديد بيشتري نوشته اند:

حسين سال چهارم يا ششم و يا هفتم هجري تولد يافت. [4] .

چه غرض و انگيزه اي، تحريفگران را به اين تحريف واداشته است؟ در پاسخ بايد گفت، لااقل دو هدف را در اينجا تعقيب كرده اند: نخست با اين كار خواسته اند همه ي آن احاديث و روايتهايي كه امام حسين عليه السلام بدون واسطه اي ديگر از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل كرده است به زير سؤال ببرند و از درجه ي اعتبار ساقط كنند. و نيز آن اخبار و احاديث معتبري كه مي گويند، پيامبر خدا صلي الله عليه و آله در بعضي از عهدنامه ها و معاهده هايي با اقوام گوناگون مي بست امام حسن و امام حسين عليهماالسلام را گواه مي گرفت و امضاي آنها را به عنوان شاهد، ثبت مي فرمود [5] ، ساختگي و نامعتبر جلوه دهند؛ زيرا با


فرض اينكه امام حسين عليه السلام در سال هفتم يا ششم هجري متولد شده باشد و با توجه به اينكه پيامبر صلي الله عليه و آله پس از هجرت در دومين ماه (ماه صفر) از سال يازدهم هجري وفات كرد، ديگر حسين عليه السلام در وقت وفات پيامبر صلي اله عليه و آله بيش از دو سال و نيم يا سه سال و نيم سن نداشته است.

آنها با اين تحريف خواسته اند اين پرسش ترديد آميز را توليد كنند كه چگونه كودكي سه يا چهار ساله مي تواند سخنان پيامبر صلي الله عليه و آله را درست بفهمد و نقل كند و يا چگونه چنين چيزي ممكن است كه پيامبر صلي الله عليه و آله نام و امضاي كودكان سه يا چهار ساله را به عنوان شاهد در زير عهدنامه ها و قراردادهاي مهم سياسي و اجتماعي بياورد؟!

اما حقيقت اين است كه امام حسين عليه السلام هشت يا لااقل هفت سال ازعمر خود را با پيامبر و در كنار پيامبر صلي الله عليه و آله بود، بيش از همه به آن حضرت نزديك بود؛ پيامبر صلي الله عليه و اله بيشتر از همه او را دوست مي داشت و او نيز بيشتر از همه، پيامبر صلي الله عليه و آله را دوست مي داشت. حسين عليه السلام حرف زدن، راه رفتن، و چگونه زندگي كردن را از پيامبر صلي الله عليه و آله ياد گرفته بود و رفتار و گفتار رسول الله صلي الله عليه و آله را مانند آينه اي شفاف و زلال، نشان مي داد. با اين حال هيچ بعيد نبود كه بهتر از همه به مراد و منظور رسول خدا صلي الله عليه و آله پي برده باشد و سخن حضرتش را بيشتر و پيشتر از همه فهميده باشد.

و نبايد فراموش كرد كه حضرت رسول صلي الله عليه و آله دهها بار و شايد هم صدها بار در حق حسينش فرمود: «حسين مني و انا من حسين»، حسين از من و من از حسينم. [6] .


پاورقي

[1] اين کتاب با اعتماد به نوشته‏هاي ابن‏عساکر در تاريخ دمشق نوشته شده است.

[2] مستدرک، حاکم نيشابوري، ج 3، ص 177؛ اسد الغابة في معرفة الصحابه، ج 2، ص 18.

[3] احقاق الحق، نور الله شوشتري، ج 11، ص 256 به نقل از الاستيعاب، ابن‏عبد البر، ج 1، ص 142.

[4] همان، ج 11، ص 259، به نقل از الکوکب الدريه، مناوي، ج 1، ص 54 و نيز نگاه کنيد به اعيان الشعيه، ج 4، ص 47.

[5] تفاسير قرآن مجيد، در تفسير آيه شريفه‏ي مباهله؛ بحارالانوار، ج 43، ص 326 در پاورقي به نقل از سيره‏ي ابن‏هشام، ج 2، ص 396 و المناقب، ج 1، ص 206 و اعلام الوري، ص 66؛ الارشاد، ج 1، ص 132.

[6] اين حديث صحيح و شريف، آن چنان مستند و معتبر است که هيچ گونه ترديدي در اينکه رسول خدا صلي الله عليه و اله آن را فرموده است، نمي‏توان روا داشت. درباره‏ي اسناد اين حديث از جمله مي‏توان به اين منابع مراجعه کرد: عمدة عيون صحاح الاخبار، حافظ ابن‏البطريق حلي، ج 2، ص 468؛ الحسين و السنة، سيد عبد العزيز الطباطبائي، ص 13 به نقل از مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 172؛ احقاق الحق، ج 11، ص 334، ج 19، ص 373؛ يادنامه‏ي علامه اميني، ص 307 مقاله‏ي «حسين مني و انا من حسين».