بازگشت

آيا پيشواي شهيدان پشيمان شد


از مباحث گذشته، روشن شد كه ديگر جايي براي اين پرسش نيست؛ زيرا امام عليه السلام و بيشتر يارانش از ابتدا مي دانستند كه كوفيان به عهد خود وفا نخواهند كرد و امام عليه السلام پيشتر و بيشتر از هر پيش آمدي در انتظار و اشتياق شهادت بود و اگر، العياذ بالله، قرار بود در ميان راه پشيمان شود يا رأي خود را عوض كند، ديگر چه معنايي داشت كه از مدينه خارج شود و راه دشتها و بيابانها را پيش گيرد. تصور نمي شود كه هيچ عاقل آزاد انديشي، به اين تحريف برزگ تن دهد و جرئت كند كه امام عليه السلام را به ندامت و پشيماني متهم كند؛ حاشا و كلا كه چنين باشد. اما در ضمن عبارتهاي منسوب به شريف مرتضي آمده بود كه نوشته است:

سرور ما اباعبدالله عليه السلام وقتي كه از قتل مسلم بن عقيل آگاه شد، خواست كه از ميان راه برگردد. اما فرزندان عقيل بر حضرتش شوريدند و گفتند: به خدا قسم برنمي گرديم تا يا انتقام خون برادر خود را بگيريم و يا طعم مرگ را همان طور كه برادرمان چشيد ما نيز بچشيم. پس [امام عليه السلام] فرمود: آري پس از ايشان، زندگي سودي ندارد. [1] .

در اين عبارت با صراحت گفته شده است كه امام عليه السلام پس از اطلاع از شهادت مسلم ابن عقيل خواست كه برگردد، اما فرزندان عقيل نگذاشتند و امام عليه السلام نيز ناچار راه خود را به سوي كوفه ادامه داد. راستي كه نهايت بي انصافي است اگر گفته شود: امام عليه السلام به رأي و نظر فرزندان عقيل تن داد و و در نتيجه رفت و كشته شد.

يكي از نويسندگان معاصر با تكيه بر سخنان سراسر تحريف شريف مرتضي، بويژه عبارت مورد بحث ايشان، صحنه ي رقت بار و بسيار گريه آوري را به تصوير كشيده است كه بيشتر به توهم شبيه است تا تحقيق و تحليل علمي، مي نويسد:


وضع عجيبي است؛ معماي پيچيده اي است! چه بايد كرد؟! راه حل مشكل چيست؟! امام حسين عليه السلام به حكم ضرورت درباره ي رفتن به كوفه يا برگشتن به مدينه يا مكه، مطلب را به مشورت گذاشت. در آن بيابان حيرتزا، شورايي از امام و همراهانش تشكيل شد. اين شوراي صحرا در حال پريشاني فكر و تهاجم غم و اندوه و در حالي كه غصه هاي متراكم، گلوي اصحاب شورا را مي فشارد، بايد درباره ي مسئله ي جديد نظر بدهد، و درباره ي مشكلترين و پيچيده ترين مسئله ي سياسي و نظامي رأي قاطع صادر كند. كاروان امام بر سر دو راهي است؛ برود يا برگردد؟ برادران مسلم كه پنج نفر بودند و نظر آنان در تصميم شورا خيلي مؤثر بود، به امام گفتند:... بايد به كوفه بروند.... [2] .

چنين است كه از يك جمله ي كوتاه و بي اساس، صفحه ها نمايش نامه ساخته مي شود. در حالي كه:



خانه از پاي بست ويران است

خواجه در بند نقش ايوان است




پاورقي

[1] تنزيه الانبياء، ص 177؛ تلخيص الشافي، ج 4، ص 186.

[2] شهيد جاويد، صص 218 - 217، چاپ نهم.