بازگشت

نقد تحريف ابن عربي


سبك ترين سخني كه درباره ي به تاريخ عاشورا و حكمت قيام سيدالشهدا عليه السلام مي توان به زبان راند، سخن ابن عربي است كه گويد: [1] .

ان الحسين قتل بسيف جده لانه خرج علي امام زمانه (يزيد) بعد أن تمت البيعة له و كملت شروط الخلافة باجماع اهل الحل و العقد و لم يظهر منه ما يشينه و يزري به. قال رسول الله صلي الله عليه و آله ستكون هنات فمن اراد أن يفرق امر هذه الامة و هي جميع فاضربوه بالسيف كائنا من كان فما خرج عليه احدا الا بتأويل و لاقاتلوه الا بما سمعوا من جده صلي الله عليه و آله. [2] .

مفهوم اين سخنان ابن عربي چنين است كه مي گويد:

امام حسين در حقيقت به شمشير جدش كشته شد؛ زيرا كه بر امام زمانش (يزيد) خروج كرد، در حالي كه كار بيعت تمام شده بود و شروط خلافت به اجماع اهل حل و عقد در وي جمع گشته بود. رسول خدا صلي الله عليه و اله گفته بود كه هر گاه ديديد كسي اتحاد اين امت را مي خواهد به تفرقه مبدل سازد او را، هر كس باشد، بكشيد و همه ي آنان كه در قتل امام حسين شركت جسته بودند اين سخن را از پيامبر صلي الله عليه و آله شنيده بودند و خود اهل تأويل و رأي و اجتهاد بودند و كسي او را نكشت مگر با تأويل همين حديث كه از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل مي شود [!]

هر سطر اين سخنان ناروا و نسنجيده، آكنده از چندين تحريف و تقلب و توهين به اسلام و قرآن و خدا و رسول خدا صلي الله عليه و آله است كه گوينده ي آن ناخواسته دچار آن شده است و دل آزارترين تحريف بزرگي است كه پيرامون حماسه ي عاشورا رخ داده است. متأسفانه اين سخنان ناسزا بسيار هم معروف شده و دهان به دهان گشته و زبانزد خاص و عام شده است و بدتر از همه اينكه فراوان ديده مي شود؛ كه برخي اين سخنان را به ابن عربي معروف در عرفان و صاحب فصوص و فتوحات


نسبت مي دهند، غافل از اينكه اين نسبت غلط است و برخي ديگر نيز از سر غفلت و بي مبالاتي اين تحريف را به شريح قاضي نسبت مي دهند و متن عربي قسمتي از آن را («قتل الحسين بسيف جده» يا «خرج الحسين من دين جده») به عنوان فتواي شريح قاضي در منابر و مجالس مي خوانند و در كتابهاي گوناگون مي نويسند!

به هر حال قاضي ابن عربي در عبارتهاي مورد بحث مرتكب خطايي نابخشودني شده و عنان عقل و انديشه را از دست داده است و اسب سخن را چنان بي محابا و بي احتياط تاخته است كه بسيار دور از حق و بيراهه رفته است. روح هر انسان منصف و سالمي از خواندن آن بشدت مي رنجد و در دل از اين همه حق كشي متأثر مي شود.

انسان بايد از همه ي حقايق چشم پوشيده باشد تا بتواند يزيد بن معاويه را امام مسلمانان بخواند و خبيث ترين دشمنان رسول خدا صلي الله عليه و آله را پيروان رسول خدا صلي الله عليه و آله قلمداد سازد. و فرزند عزيز و پاره ي تن رسول الله صلي الله عليه و آله را مهدور الدم و تفرقه انداز معرفي كند.

اما درباره ي آن قسمت از سخن ابن عربي كه پنداشته است قاتلان امام حسين عليه السلام، يعني همه آنها كه در قتل امام حسين عليه السلام، شريك بودند، اهل اجتهاد و تأويل بودند، در آينده سخن خواهيم گفت. [3] .


پاورقي

[1] البته اين ابن‏عربي، آن ابن‏عربي معروف در عرفان نيست.

[2] العواصم من القواصم، ابوبکر العربي الاندلسي، ص 232؛ مقتل الحسين عليه‏السلام، عبدالرزاق المقرم، ص 28.

[3] ر. ک به فصل دوم از بخش دوم کتاب.