بازگشت

تحريف بزرگ


گران ترين تحريفي كه در تاريخ عاشورا رخ داده است، مربوط به حكمت عاشورا و هدف حضرت سيدالشهدا عليه السلام است. متأسفانه دشمنان قسم خورده و دوستان نادان، هر كدام به نوعي و براي اغراض خاصي به اين تحريف بزرگ دامن زده اند. از آنجا كه اين تحريف بزرگ در صورت ترويج و اشاعه مي تواند اساس تاريخ عاشورا را به تباهي بكشد، ضرورت داشت كه در فصل جداگانه اي و با تفصيل و توضيح بيشتري به آن پرداخته شود.

پيش از اين، آنگاه كه عوامل تحريف و نقش دشمنان قسم خورده گفته شد، مباحثي را با توجه به تبليغ دامنه دار بني اميه و بني عباس و... عليه آل علي عليه السلام مطرح ساختيم. در اينجا همين قدر مي گوييم كه تلاش مستمر و شبانه روزي دشمنان براي تحريف عاشورا به جاي رسيد كه شهرت يافت: «قتل الحسين بسيف جده» [1] و امام محمد غزالي در اثر معروفش نوشت:

(يحرم علي الواعظ و غيره رواية مقتل الحسين و حكايته و ما جري بين الصحابة من التشاجر و التخاصم فانه يهيج بغض الصحابة و الطعن فيهم و هم اعلام الدين و ما وقع بينهم من المنازعات فيحمل علي محامل صحيحة و لعل ذلك لخطاء في الاجتهاد لا لطلب الرياسة و الدنيا كما لا يخفي. [2] ! (

روايت و حكايت كردن كشته شدن [امام] حسين و ماجراي درگيري و دشمني


ميان صحابه را نقل كردن بر واعظ و غير واعظ، حرام است، چرا كه اين كار كينه ي صحابه و طعن زدن بر آنها را تهييج مي كند، در حالي كه آنها بزرگان و اعلام دين هستند و آنچه كه از منازعه ها و درگيري ها ميانشان رخ داده است، حمل به صحت مي شود و شايد كه اين زد و خوردها از سر اشتباه در اجتهاد بوده نه از سر رياست طلبي و دنيا خواهي همچنان كه پوشيده نيست. [!]

چنانكه ملاحظه مي شود جناب غزالي به صراحت و جسارت، فتوا به تحريم روايت عاشورا داده است. در اين فتواي باطل، غزالي مرتكب سه تحريف بزرگ شده است:

1- يزيد را از صحابه و اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله قلمداد كرده است!

2- يزيد را كه به قول ابوالحسن مسعودي، نويسنده ي تاريخ مروج الذهب، از فرعون هم ستمگرتر و بدتر بود، [3] در رديف «اعلام دين» جاي داده است!

3- ظالم و مظلوم (يزيد و امام حسين عليه السلام) را در يك رديف قرار داده و به اقدام هر دو، عنوان «اشتباه در اجتهاد» داده است!

و همه ي اين حق كشي ها و تحريفات بزرگ را فقط بر مبناي صحابه پرستي مرتكب شده است. در اين فتوا غزالي بي گمان از «نواصب» و «كراميه» تأثير پذيرفته و پيروي كرده است؛ زيرا به زعم آنها لعن يزيد جايز نيست. ولي علماي بزرگ اهل سنت اين پندار ناصواب را از همان نخست، به سختي كرده اند انكار و به آن دو فرقه ي گمراه و خارج از جماعت اهل سنت (نواصب و كراميه) جوابهاي صريح و روشني داده اند و حتي كتابها و رساله هاي چندي را به صورت مستقل در رد آنها نوشته اند كه: الرد علي المتعصب العنيد المانع من لعن يزيد را مي توان نام برد. عبدالله پسر احمد بن حنبل امام حنابله از پدرش درباره ي لعن يزيد استفتا كرد و احمد بن حنبل جواب داد: چگونه لعن نشود كسي كه خدا در كتابش، قرآن، وي را لعن كرده است. عبدالله جواب داد كه من كتاب خدا را قرائت كرده ام ولي لعن يزيد را در آن نيافته ام. امام احمد گفت: «خدا در قرآن مي فرمايد:

فهل عسيتم ان توليتم ان تفسدوا في الارض و تقطعوا ارحامكم اولئك الذين لعنهم الله... [4] .

آيا مي خواهيد كه اگر والي و حاكم شديد، در زمين فساد و تباهي به راه اندازيد و رحمهاي خود را قطع كنيد؟ كساني كه چنين كنند، همانان هستند كه خداوند لعنتشان كرده است.


كدام فساد و قطع رحمي بدتر از آن كار بود كه يزيد انجام داد.» [5] .

جماعتي از علماي عامه به كفر يزيد يقين داشته و به لعن وي تصريح كرده اند كه از آنهاست قاضي ابويعلي و حافظ ابن جوزي، و تفتازاني گفته است: «در اينكه بگويم لعنت شأن اوست بلكه نداشتن ايمان او، درنگ نمي كنم. لعنت خدا بر او و اعوان و انصارش باد!»

و جلال الدين سيوطي نيز به لعن وي تصريح كرده است. [6] علامه ي آلوسي پس از آنكه ديدگاه علماي عامه را در جواز لعن يزيد نقل مي كند، در نهايت نظر خود را چنين بيان مي كند:

و انا اقول: «الذي يغلب علي ظني ان الخبيث لم يكن مصدقا برسالة النبي صلي الله تعالي عليه و سلم و ان مجموع ما فعل مع اهل حرم الله تعالي و اهل حرم نبيه عليه الصلاة و السلام و عترته الطيبين الطاهرين في الحياة و بعد الممات و ما صدر منه من المخازي ليس بأضعف دلالة علي عدم تصديقه من القاء و رقة من المصحف الشريف في قذر و لا اظن أن امره كان خافيا علي اجلة المسلمين اذا ذاك و لكن كانوا مغلوبين مقهورين و لم يسعهم الا الصبر ليقضي الله امرا كان مفعولا و لو سلم ان الخبيث كان مسلما فهو مسلم جمع من الكبائر ما لا يحيط به نطاق البيان و انا أذهب الي جواز لعن مثله علي التعيين و لو لم يتصور أن يكون له مثل من الفاسقين و الظاهر انه لم يتب و احتمال توبته أضعف من ايمانه و يلحق به ابن زياد و ابن سعد و جماعة، فلعنة الله عزوجل عليهم اجمعين و علي انصارهم و اعوانهم و شيعتهم و من مال اليهم الي يوم الدين ما دمعت عين علي ابي عبدالله الحسين [عليه السلام]. [7] .

و من مي گويم: رأي غالب من، اين است كه آن خبيث هيچ گاه رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله را تصديق نكرده بود و مجموع اعمالي كه وي نسبت به اهالي خانه ي خداوند متعال و حرم پيامبر خدا صلي الله عليه و آله (اهالي مكه و مدينه) و نسبت به عترت پاك و پاكيزه ي حضرتش، چه در حال حيات و چه پس از مرگ، انجام داد و كارهاي زشت ديگري كه از وي صادر شد، اين همه به هيچ وجه در دلالت بر اثبات بي ايماني وي كمتر و ضعيفتر از اين نبود كه ورقه اي از قرآن شريف را در نجاست بيندازد. گمان نمي كنم كه وضع وي بر عموم مسلمانان پنهان مانده باشد؛ چنين چيزي امكان ندارد تنها چيزي كه هست اينكه آنان مغلوب و مقهور بودند و از آنجا كه در اختناق و خفقان به سر مي بردند، چاره اي جز صبر و سكوت نداشتند تا خدا حكم كند به كاري كه بايد شود. و اگر هم تسليم شويم به اينكه آن خبيث مسلمان بود، بايد گفت مسلماني بود كه آن قدر گناهان بزرگ را در خود جمع كرده بود كه


از حيطه ي شمارش افزون و از توان بيان بيرون است. و من اعتقاد دارم و با صراحت مي گويم كه هر كس چنين باشد، رواست كه لعنت شود اگر چه تصور نمي شود كسي از فاسقان مثل يزيد باشد. پر واضح است كه وي توبه نكرد و احتمال توبه اش از ايمانش هم ضعيفتر است و ابن زياد و عمر بن سعد و جماعتي ديگر نيز به وي ملحق مي شوند. لعنت خداي عزيز و جليل بر همه ي آنان و بر انصار و اعوان و پيروان آنان و بر هر كسي كه به آنان تمايل داشته باشد؛ تا چشمي بر ابا عبدالله الحسين عليه السلام بگريد و اشك ريزد، مستدام باد.

دانشمند آزاد انديش و مبارز، شيخ محمد عبده، كه در كشورهاي اسلامي شناخته شده است و بيشتر با انشتار نهج البلاغه در كشورهاي عربي معروف است، در اين باره مي نويسد:

هر گاه در دنيا حكومت عادلانه اي باشد كه بخواهد قوانين شرع را به پا دارد و حكومت ظالمانه اي باشد كه شرع را تعطيل كند و مانع از آن كار شود، بر هر فرد مسلماني واجب است كه حكومت اولي را ياري كند... و از اين باب بود قيام امام حسين، سبط رسول صلي الله عليه و آله، كه در مقابل امام جور و جنايت، يعني يزيد بن معاويه كه با زور و تزوير متولي حكومت مسلمانان شده بود، به پا خاست. خدا، يزيد و هر كس را كه چون كراميه و نواصب، جانب وي را بگيرد خوار و مفتضح سازد! [8] .

سخنان صريح و رسايي كه علماي عامه در كفر و فسق و جواز لعن يزيد گفته اند و نوشته اند، بيشتر از آن است كه در اين مجال بگنجد. مرحوم علامه مقرم در اول مقتلي كه نوشته است [9] ، بخشي از آن سخنان را گرد آورده است و بخشي ديگر را استاد رسولي محلاتي در زندگاني امام حسين عليه السلام جمع كرده است [10] و ما با ترجمه ي سخني از جاحظ، اديب معروف عرب، اين بخش را به پايان مي بريم. او مي نويسد:

كارهاي زشت و منكري كه يزيد مرتكب شد، مثل كشتن حسين عليه السلام و به اسارت بردن دختران رسول خدا صلي الله عليه و اله و چوب زدن بر دندانهاي حسين عليه السلام و ترساندن مردم مدينه و ويران كردن كعبه، همه دلالت مي كنند بر قساوت و شدت سنگدلي و دشمني و بد رأيي و كينه و عداوت و منافق بودن و خارج بودن وي از ايمان؛ پس يزيد فاسق، ملعون است و هر كس ديگران را از شتم و لعن اين فاسق ملعون، نهي كند خود نيز ملعون است. [11] .




داستان پسر هند مگر نشنيدي

كه از او و سه كس او به پيمبر چه رسيد



پدر او لب و دندان پيمبر بشكست

مادر او جگر عم پيمبر بمكيد



او به ناحق، حق داماد پيمبر بگرفت

پسر او سر فرزند پيمبر ببريد



بر چنين قوم تو لعنت نكني شرمت باد

لعن الله يزيدا و علي آل يزيد [12] .




پاورقي

[1] مأخوذ از سخن ابوبکر بن عربي گفت: «قتل الحسين بشرع جده»؛ در کتابش العواصم من القواصم.

[2] تحقيق درباره اولين اربعين، قاضي طباطبايي، ص 404؛ المواسم و المراسم، ص 83؛ غزالي حتي پا را از اين هم فراتر نهاده و فتوا به تحريم لعن يزيد داده است! ر ک، احياء العلوم، غزالي، ج 3، ص 125.

[3] مروج الذهب، ج 3، صص 69 - 68.

[4] سوره‏ي محمد (صلي الله عليه و آله) آيه‏ي 22.

[5] تفسير روح المعاني، ج 6، ص 73، در تفسير آيه‏ي فوق الذکر.

[6] همان، ج 6، ص 73.

[7] همان، ج 6، ص 74.

[8] تفسير المنار، ج 1، ص 367 در تفسير آيه‏ي 37، از سوره مائده و ج 12، ص 183 و 185.

[9] مقتل الحسين عليه‏السلام، عبد الرزاق الموسوي المقرم، صص 42 - 28.

[10] زندگاني امام حسين عليه‏السلام، سيد هاشم رسولي محلاتي، صص 157 - 152.

[11] رسائل الجاحظ، ص 298، رساله‏ي يازدهم درباره بني‏اميه، بنا به نقل زندگاني امام حسين (ع) استاد محلاتي، ص 157.

[12] سنايي غزنوي.