بازگشت

عزت حسيني


حال جا دارد سخني هم از عزت حسيني گفته باشيم تا معلوم شود كه حقيقت مقدس حسيني هزاران هزار فرسنگ با آنچه قياس به نفس كنندگان مي گويند، فاصله دارد. شخصيت مطهر امام


حسين عليه السلام بيش از هر جا در قيام مقدس او، و در ميان سخناني كه در مسير كربلا و يا در عاشورا فرموده است تجلي يافته است و آنچه در هر كلمه ي آن سخنان هميشه سبز، ديده مي شود كرامت نفس، عزت، و غيرتي است كه دوست و دشمن را به اعجاب و اعتراف واداشته است. اينك چند سخن از سخنان آن حضرت را زينت بخش اين اوراق مي سازيم باشد كه هميشه نصب العين شاعران و ذاكران محترم حسيني باشد. امام حسين عليه السلام مي فرمايد:

1 - الا و ان الداعي ابن الدعي قد ركز بين اثنتين، بين السلة و الذلة، و هيهات منا الذلة، يأبي الله ذلك لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت و انوف حمية و نفوس ابية من أن نؤثر طاعة الئام علي مصارع الكرام. [1] .

اين فرومايه فرزند فرومايه (عبيدالله بن زياد) مرا ميان دو راهي شمشير و ذلت قرار داده است و هيهات كه ما زير بار ذلت رويم. ما تن به ذلت نمي دهيم زيرا خدا و پيامبرش و باورمندان به خدا و پيامبرش، و دامنهاي پاك مادران و انسانهاي پاكدامن و مغزهاي باغيرت و حميت، و نفوس شريف و عزيز، همه از اين كار سر باز مي زنند و قتلگاه انسانهاي كريم و بزرگوار را بر تسليم در برابر افراد پست و لئيم ترجيح مي دهند.

2 - موت في عز خير من حياة في ذل. [2] .

مرگ با عزت، از زندگاني با ذلت، برتر و بهتر است.

3 - اني لا اري الموت الا السعادة و الحياة مع الظالمين الا برما. [3] .

مرگ شرافتمندانه را جز سعادت، و زندگي با ستمگران را جز خفت و بدبختي نمي بينم.

4 - و انه لا اعطي الدنية من نفسي ابدا. [4] .

حقيقت اين است كه من به هيچ وجه تن به ذلت و پستي نخواهم داد.

5 - لا والله لا أعطيهم بيدي اعطاء الذليل، و لا اقر اقرار العبيد. [5] .

نه، به خدا سوگند، نه تسليم آنان خواهم شد تا با دست خود، خويش را ذليل كنم و نه چون بردگان به حرف زور، گردن خواهم نهاد.

شعارهاي عاشورا كه در قالب شعر و رجز بيان شده است. هر كدام نمونه ناب و آيينه ي شفافي


است از عزت و غيرت و آزادگي و جوانمردي مردان خدا و شهداي كربلا كه شايسته است سرمشق شعرا و زبان حال سرايان در سرودن سوگنامه هاي عاشورايي قرار گيرد. اين شعارها كه با خون سرخ شهيدان عاشورا نوشته شده است، از آغاز تا انجام نهضت حسيني در مراحل گوناگون به چشم مي خورد. پيشتاز شهيدان حسيني، مسلم بن عقيل، را پيش از همه در كوچه هاي كوفه مي توان ديد كه با فرياد رسا و بلندش صداي عزت و آزادگي را سر مي دهد و مي فرمايد:



اقسمت لا اقتل الا حرا

و ان رأيت الموت شيئا مردا [6] .



سوگند خورده ام كه جز عزيز و آزاد نميرم و اگر در اين راه، مرگ را سخت و تلخ هم ببينم، از اين سوگند بر نخواهم گشت.

دهها شعار مانند اين شعار حماسي و عزت بار را در اينجا مي توان شاهد آورد كه بلندتر و رساتر از همه رجزي است كه از زبان مقدس سيدالشهدا عليه السلام شنيده شده است كه در روز عاشورا شعار آن حضرت بود و تا امروز هم فراتر و رساتر از همه ي فريادها در گوش تاريخ مانده است كه سرور آزادگان عليه السلام مي فرمود:



الموت اولي من ركوب العار

و العار اولي من دخول النار [7] .



بزرگ فلسفه ي قتل شاه دين اين است

كه مرگ سرخ به از زندگي ننگين است



نه ظلم كن به كسي نه به زير ظلم برو

كه اين مرام حسين است و منطق دين است



حسين رهبر آزادگي و آزادي است

خوشا كسي كه چنينش مرام و آيين است



همين نه گريه بر آن شاه تشنه لب كافي است

اگر چه گريه بر آلام قلب تسكين است



ببين كه مقصد عالي او چه بود اي دوست

كه درك آن سبب عز و جاه و تمكين است



ز خاك مردم آزاده بوي خون آيد

نشان شيعه و آثار پيروي اين است




ابن ابي الحديد معتزلي در شرحي كه بر نهج البلاغه نوشته است، به مناسبتي سخن از عزت روحي انسانها گفته و فصلي را با عنوان «ذلت ناپذيري و اخبار آن در تاريخ» گشوده است ولي با آنكه شيعه نيست، نخستين جملاتي كه مي نويسد چنين است:

سيد و سرور كساني كه تن به ذلت ندادند، و كسي كه غيرت و حميت را، كشته شدن در زير سايه ي شمشيرها به مردم آموخت و چنين مرگي را بر پستي و ذلت ترجيح داد، ابوعبدالله حسين بن علي بن ابي طالب عليهاالسلام بود، به او و يارانش امان داده شده اما او از اين ذلت سر باز زد و از آنجا كه مي ترسيد كه ابن زياد اگر هم او را نكشد، به نوعي وي را خوار و ذليل سازد، مرگ را برگزيد.

از نقيب، ابوزيد يحيي بن علوي بصري شنيدم كه مي گفت: مثل اينكه اشعار ابوتمام درباره ي محمد بن حميد طايي، گفته نشده است مگر در حق حسين عليه السلام:



و قد كان فوت الموت سهلا فرده

اليه الحفاظ المر و الخلق الوعر



و نفس تعاف الضيم حتي كانه

هو الكفر يوم الروع ادونه الكفر



فاثبت في مستنقع الموت رجله

و قال لها: من تحت اخمصك الحشر



تردي ثياب الموت حمرا فما اتي

لها الليل الا وهي من سندس خضر



- رهايي از مرگ به آساني امكان داشت اما اين كار را نكرد؛ چرا كه ماندن با مرارت خواري و ذلت، براي او بسيار صعب و سخت بود.

- چنان روح بلند و عزيزي داشت كه با سختي و صلابت از ستم پذيري سر بر مي تافت، تو گويي پيش او تن به ذلت دادن حتي در هنگام ناچاري و گرفتاري، كفر بود.

- چنين بود كه در برابر امواج شكننده ي مرگ، پايدار ماند و به مرگ گفت: حشر و رستاخيز از زير دامان تو خواهد بود، (از دامان مرگ و از ميادين مرگ، سر خواهم آورد.)

- پگاهان لباس سرخ مرگ، به تن كرد و هنوز شب هنگام فرا نرسيده بود كه ديباي سبز بهشتيان زينت بخش پيكرش بود. [8] .

ابن ابي الحديد در ادامه مي نويسد:

و آنگاه كه ياران مصعب فرار كردند و او را در ميان چند تن از ياران پايدارش تنها گذاشتند، مصعب غلاف شمشيرش را شكست و چنين سرود:




فان الالي بالطف من آل هاشم

تاسوا فسنوا للكرام التآسيا [9] .



ياران مصعب از اين شعر فهميدند كه او به پيشواز مرگ مي رود. [10] .

ابن ابي الحديد در ادامه، سخني را كه امام حسين عليه السلام در ضمن آن مي فرمايد: «هيهات منا الذلة» به عنوان گواه سخن، از امام زين العابدين عليه السلام نقل مي كند. [11] .


پاورقي

[1] موسوعة کلمات الامام الحسين عليه‏السلام، ص 423 به نقل از مقتل خوارزمي و تاريخ ابن‏عساکر و بحار و عوام و...

[2] مناقب ابن‏شهر آشوب، ج 4، ص 68؛ بحارالانوار، ج 44، ص 192 و...

[3] همان، ج 4، ص 68.

[4] الملهوف [لهوف]، ص 100.

[5] تاريخ الطبري، ج 5، ص 425؛ البداية و النهاية، ج 194، 8؛ الارشاد، ج 2، ص 98 و انساب الاشراف، ص 188، با عبارت «و لا افر فرار العبيد» آمده است.

[6] مروج الذهب، ج 3، ص 58.

[7] مناقب ابن‏شهر آشوب، ج 4، ص 68.

[8] شرح نهج‏البلاغه، ج 3، ص 249.

[9] آل هاشم در کربلا پايدار ماندند تا کشته شدند و استقامت و پايداري را رسم و سنت کريمان ساختند.

[10] شرح نهج‏البلاغه، ج 3، ص 249.

[11] همان، ج 3، صص 250 -249.