بازگشت

اسطوره سازي و افسانه پردازي


اسطوره سازي و قصه پردازي نيز يكي از عوامل تحريف است. از آنجا كه حس كمال جويي و قهرمان طلبي در نهاد انسان نهفته است، ناخواسته با اسطوره سازييها و افسانه پردازيها مي خواهد آن حس غريزي و فطري را ارضا و اشباع كند و از اينجاست كه مي بينيم اسطوره سازي عمري به قدمت تاريخ دارد بلكه پيشتر از تاريخ و ماقبل تاريخ هم بوده است. امروز هم در ميان ملل عقب مانده و در ميان عوام الناس، آنچه بيش از همه رونق و رواج دارد، همين اساطير است.

از اين حقيقت تلخ هم نمي توان گذشت كه بيشتر مردم در زندگي جدي نيستند، آن چنان كه گويي خود را مجبور به زنده ماندن مي دانند و در جهان جبر به سر مي برند و بيشتر با روياها و آرزوهاي دراز زندگي مي كنند؛ به همين دليل به اساطير و افسانه ها رو مي آورند و از گفتن و شنيدن آنها احساس لذت مي كنند. چرا كه روياها و آرزوهاي خود را در آئينه ي اساطير، تعبير شده و محقق تصور مي كنند.

و چنين است كه اساطير، هر روز گسترش بيشتري مي يابد و هر لحظه افسانه ي تازه اي به شمار افسانه ها افزوده مي شود و اين مخصوص به يك يا چند فرهنگ نيست كه در همه ي فرهنگهاي گوناگون سيطره ي اساطير را مي توان مشاهده كرد و فرهنگ عاشورا نيز به دليل گستردگي و مردمي بودن، در معرض انواع اساطير و افسانه ها بوده و هست. استاد شهيد مرتضي مطهري در اين باره مي گويد:


قسمتي از تحريفاتي كه در حادثه ي كربلا صورت گرفته، معلول حس اسطوره سازي است. اروپايي ها مي گويند: در تاريخ مشرق زمين مبالغه ها، اغراقها زياد است و راست هم مي گويند. ملا آقاي دربندي در اسرار الشهاده نوشته است: سواره نظام لشكريان عمر سعد ششصد هزار نفر و پياده نظامشان دو كرور بود و در مجموع يك ميليون و ششصد هزار نفر و همه اهل كوفه بودند! مگر كوفه چقدر بزرگ بود؟ كوفه يك شهر تازه ساز بود كه هنوز سي و پنج سال بيشتر از عمر آن نگذشته بود. چون كوفه را در زمان عمر بن خطاب ساختند. اين شهر را عمر دستور داد بسازند براي اينكه لشكريان اسلام در نزديكي ايران، مركزي داشته باشند. در آن وقت معلوم نيست همه ي جمعيت كوفه آيا به صد هزار نفر مي رسيده است يا نه؟ اينكه يك ميليون و ششصد هزار نفر سپاهي در آن روز جمع بشود و حسين بن علي هم سيصد هزار نفر آنها را بكشد، با عقل جور در نمي آيد. اين، قضيه را بكلي از ارزش مي اندازد. [1] .

استاد مطهري مثال ديگري هم در اين باره از زندگاني حضرت ابوالفضل عليه السلام مي آورد كه جالب است. اصولا يكي از مواردي كه حس قهرمان پرستي و اسطوره سازي افسانه پردازان را بشدت شكوفا مي سازد، همين رشادتها و دليريهاي قمر منير بني هاشم است كه جاي انكار نيست و در اينكه آن اسوه ي هميشه سبز وفا و پايداري «عبد صالح خدا، شهيد ممتاز، مرد غبطه ي همه ي شهيدان در روز جزا، پيشتاز شهادت، قله ي بلند فداكاري و ايثار، پدر فضيلتها، نزديكترين كس از ياران حسين، و ماه درخشان بني هاشم» [2] . است نمي توان هيچ ترديدي روا داشت. اما چيزي را كه اصالت ندارد و با عقل و تاريخ نمي خواند، چرا بايد گفت؟ آخر چه لزومي دارد با نقل داستانهاي بي اساس و نامعقول، دهان دشمنان را به استهزا باز كنيم. استاد مطهري (ره) با تجليل از دقت بيني و درد آشنايي محدث نوري، دومين مثال را به نقل از ايشان چنين مي آورد:

حاجي نوري، اين مرد بزرگ در كتاب لؤلؤ و مرجان ضمن انتقاد از جعل اين گونه افسانه ها مي گويد: براي شجاعت حضرت ابوالفضل نوشته اند كه او در جنگ صفين (كه اصلا شركت حضرت هم معلوم نيست، اگر شركت هم كرده باشد پانزده سال عمر داشت) مردي را به هوا انداخت، ديگري را انداخت. نفر بعدي


را، تا هشتاد نفر، نفر هشتادم را كه انداخت هنوز نفر اول به زمين نيامده بود! بعد اولي كه آمد دو نيمش كرد، دومي نيز همچنين تا نفر آخر! [3] .

اسطوره سازان گاهي چنان افراط مي كنند كه حتي مرزهاي عقيدتي را هم، به هم مي ريزند؛ مثل آن افترايي كه مي گويند: سالار شهيدان عليه السلام در روز عاشورا به برادرش ابوالفضل عباس پناه آورد! و يا افتراي ديگري كه مي گويند: اگر حضرت زينب نبود، امام سجاد عليه السلام، دق مرگ مي شد!

نقش اسطوره سازي در توليد تحريفات چنان چشم گير است كه با تحقيق گفته مي شود:

انگيزه هايي كه بتواند به جعل حديث و تحريف حقايق بينجامد در باب احكام عملي جدا اندك است و بيشتر درباره ي اصول عقايد و بيشتر از همه در باب فضايل و مناقب و اذكار است. [4] .


پاورقي

[1] حماسه‏ي حسيني، ج 1، صص 45 - 44.

[2] هر کلمه‏ي اين اوصاف که در ميان گيومه ترجمه شد، در متون معتبر موجود است. بنگريد: الخصال الصدوق، ص 68؛ قاموس الرجال، ج 6، ص 29؛ الارشاد المفيد، ج 2، ص 109، 95، 90؛ الملهوف علي قتلي الطفوف (لهوف)، ص 151؛ مناقب شهر آشوب، ج 4، ص 108؛ ابصار العين في انصار الحسين، ص 27؛ بحارالانوار، ج 44، ص 298.

[3] حماسه‏ي حسيني، ج 1، صص 45 - 44.

[4] مقياس الهداية، ج 6، ص 38.