بازگشت

گريه هاي شوق


گريه هاي لايق حسين عليه السلام گريه مادري كه از ديدن فرزند دلبند گمشده خويش پس از چندين سال، سرزده مي شود، از شوق گريه مي كند. قسمت زيادي از حماسه هاي كربلا شوق آفرين و شور انگيز است و به دنبال آن سيلاب اشك شوق به خاطر آن همه رشادتها، فداكاريها، شجاعتها، آزاد مرديها و سخنرانيهاي آتشين مردان و زنان به ظاهر اسير، بي اختيار از ديدگان شنونده سرازير مي گردد، آيا اين گريه دليل بر شكست است؟!

8- گريه پيوند هدف: گاهي قطرات اشك پيام آور هدفهاست، آنها كه مي خواهند بگويند با مرام امام حسين عليه السلام همراه و با هدف او هماهنگ و پيرو مكتب او هستيم، ممكن است اين كار را با دادن شعارهاي آتشين، يا سرودن اشعار و حماسه ها ابزار دارند، اما گاهي ممكن است آنها ساختگي باشد ولي آن كسي كه احيانا با شنيدن اين حادثه جانسوز قطره اشكي از درون دل، بيرون مي فرستند، صادقانه تر اين حقيقت را بيان مي كند. اين قطره اشك اعلان وفاداري به اهداف مقدس ياران امام حسين و پيوند دل و جان با آنهاست، مسلما اين نوع گريه - بدون آشنائي به اهداف پاك او - ممكن نيست [1] .


پس گريه بر حسين عليه السلام اشك ريختن بر مرده نبوده و از روي خواري و درماندگي و عجز و زبوني، غم و اندوه نيز نمي باشد، بلكه آن فقط دليلي است كه نداي حق طلبان را به گوش جهانيان رسانيده و زنگ خطر را براي باطل و اهل آن به صدا در مي آورد و صاعقه هائي است كه بر روي سر سركشان و ستمگران در هر زمان و در هر مكان فرو مي ريزد و شاهد صادق و گواه زنده اي است از اخلاص در راه حق و دشمني بر بيداد و ستم و بزرگداشتي است براي فداكاري و حق و دليري و انجام وظيفه و نهراسيدن از مرگ و تكريمي است براي امتناع از قبول ظلم و شكيبائي در محنت و سختيها.

به قول علامه مغنيه: كساني كه در مجالس تعزيه مي خوانند:



لا تطهر الأرض من رجس العدا ابدا

ما لم يسل فوقها سيل الدم العرم [2] .



«روي زمين از پليدي دشمنان پاك نخواهد شد تا زماني كه بر روي آن سيل درهم شكننده خون روان نگردد».

غرض، شيعيان بر امام حسين عليه السلام از روي خواري و درماندگي نمي گريند، بلكه از اشك ديده خويش سرود حماسه مي سازند و با آه و


حسرت خود بانگ حق و عدالت را به گوش جهانيان مي رسانند:



همين نه گريه بر آن شاه تشنه لب كافي است

اگر چه گريه، بر آلام قلب تسكين است



ببين كه مقصد عالي وي، چه بود اي دوست

كه درك آن، سبب عز و جاه و تمكين است



زخاك مردم آزاده، بوي خون آيد

نشان شيعه و آثار شيعه و آثار پيروي، اين است [3] .



«ماربين» مورخ آلماني مي گويد: «هيچ چيز مانند عزاداري حسين نتوانست حس سياسي در مسلمانان ايجاد كند» [4] .



اي اشك ماتمت به رخ ملت آبرو

وي از طفيل خون تو، اسلام سرخ رو



دين را تو زنده كردي و خود، كشته گشته اي

وين يافته زفيض تو، دين نبي علو



گر آب را به روي تو، بستند كوفيان

آوردي آب رفته اسلام را به جو [5] .



قطره هاي اشكي كه شيعه در ماتم امام حسين عليه السلام و يارانش


مي ريزند، عهد و پيماني است با قطره هاي خون شهداي كربلا كه با لب تشنه و محروم از «قطره هاي آب» بر سر احياي دين و ارزشهاي راستين مكتب جان باختند. و اين اشك ها اين نهضت الهي را به جانها پيوند زده و جاودان ساخته است. و اين بسيار ساده انديشي است كه كسي تنها توجيهي عاطفي براي اين گريه ها داشته باشد چرا كه داغ، هر قدر هم شديد باشد، بالاخره گذشت زمان از حرارت آن مي كاهد. در حالي كه عزاداران حسيني از اول عمر تا آخر عمر پس از گذشت قرنها با شور و شوق و حرارت بيشتر در سوك سيدالشهداء مي گريند. اين گريه ها، فرياد مداوم و خروش بر ضد ستمگران و ابلاغ پيام خون است اگر اين گريه ها تنها جنبه ي عاطفي داشت، مسلما به مرور زمان حادثه ي عاشورا از خاطره ها محو مي شد و يا از طراوت و نشاط آن كاسته مي شد.

9- گريه كردن براي از دست دادن چيزي و يا تحمل دردي: انسان زماني گريه مي كند كه چيزي را از دست بدهد يا دردي را متحمل بشود. پس عامل عمده ي گريه (سواي شوق و چند مورد نادر) درد و فقدان منفعت است ما وقتي از چيزي نفع مي بريم به مجرد از دست دادن آن گريه سر مي دهيم و يا دردي به ما روي مي كند ناله مي كنيم.

در روايات مي خوانيم كه همه چيز بر حسين عليه السلام گريه كردند ماه و


ستارگان و خورشيد شن هاي بيابان، و حتي بادي كه مي وزيد و حتي الحوت في البحر، چرا؟ شن بيابان چرا گريه كرد؟ ماهيان دريا چرا سوگواري كردند؟ ماه و ستارگان و خورشيد چرا تار شدند و بي تابي كردند؟ مسلما آنان به ظاهر متحمل درد و رنجي نشدند چون تير و خنجرهائي كه بر آن پيكر شريف وارد مي شد دردش بر خورشيد و ماهيان دريا نمي رسيد، پس چرا آنان گريه كردند و آن هم بكاء شديدا پس حتما آنها متضرر گرديدند و از چيزي كه نفع مي بردند، بي نصيب شدند و منفعتي را از دست دادند و آن منفعت چه چيزي بالاتر از امامت. همه از امام نفع مي بردند و از فقدانش رنج مي بينند و متضرر مي شوند. امام قطب و قلب عالم است و هر كه در عالم است در سايه ي اوست وقتي او را از دست مي دهند، متحمل رنج و به دنبال اين رنج صاحب درد مي شوند اين است كه آن موجوداتي كه ناپاكي بر آنان رخنه نكرده ونمي تواند بكند، (مثل شن هاي بيابان، ماهيان دريا و...) بر او مي گريند و آلوده ها از انس و جن، از فقدان چنين ذي نفعي بيخبر مي مانند و شادي مي كنند، و اين است تفسير آن حديثي كه مي فرمايد: براي حسين عليه السلام در قلب مؤمنان حرارتي است كه... مؤمنان اگر هم ذكر مصيبتي نشنوند، چون متوجه از دست دادن كه قطب و محور عالم هستند، ناله مي كنند...

مرحوم علامه ي مغنيه مي گويد: كسي گفت: آيا شيعه جز گريه و


اشك راهي ندارند كه بدان محبت خويش را براي اهل بيت عليهم السلام بيان نمايند؟ گفتم:

«آري شيعيان علاوه بر گريه براي اين كه مودت قلبي خود را براي اهل بيت به ثبوت رسانند، به راههاي گوناگوني متوسل مي شوند از جمله درود و تحيت بر اهل بيت تقديم داشته و از فضائل ايشان در مجالس و محافل سخن رانده و به سوي اماكن مقدس آنها بار سفر بسته و به ضريح هاي شريف آنان تبرك مي جويند» [6] .


پاورقي

[1] فلسفه شهادت، از آية الله مکارم.

[2] شيعه و عاشورا، نوشته: محمد جواد مغنيه: ترجمه فيروز حريرچي: ص 57.

[3] خوشدل تهراني، اشگ شوق، ج 1، ص 207.

[4] سياسة الحسينية: ص 44.

[5] شعر از شمس لنگرودي.

[6] شيعه و عاشورا ترجمه‏ي فارسي: ص 56.