بازگشت

معيار ارزيابي


از مطالبي كه به اختصار بيان شد، يك نتيجه ي بسيار مهم به دست مي آيد و آن اين كه در داستان كربلا اين اصل معياري ست براي ارزيابي صحت و سقم مقتل ها و خبرهائي كه در مورد نهضت اباعبدالله نقل شده است، طبق اين اصل، هر گونه تاريخ، يا مقتل يا گزارش يا مضمون شعري كه حاكي از ذلت پذيري و خواهش امام حسين عليه السلام و يارانش و خاندانش در مقابل دشمن باشد، دروغ و تحريف غير قابل قبول است.



از آستان همت ما ذلت است دور

واندر كنام غيرت ما نيستش ورود






بر ما گمان بردگي زور برده اند

اي مرگ، همتي كه نخواهيم اين قيود



اكنون كه ديد هيچ نبيند به غير ظلم

بايد ز جان گذشت، كزين زندگي چه سود



بايد بدانيم كه حماسه ي خونين كربلا در تاريخ، بي گمان پرشكوه ترين و تأثير گذارترين حادثه اي است كه در استوار سازي مباني دين و دفاع از حق و حريت به وجود آمده است چهره ي خونين و منور سالار شهيدان اباعبدالله الحسين بر بلنداي تاريخ همچنان شكوهمند و ارجمند مي درخشد و راهيان حق و ديده وران عدالت و آزادي را به مقصد اعلي و مقصود والا رهنمون مي شود.

حادثه ي عاشورا درس غيرت و حميت و تحمل و بردباري به مردم داد و درس تحمل شدايد و سختيها را به مردم آموخت اينها براي ملت مسلمان درسهاي بسياري بزرگ بود حسين بن علي عليه السلام دين اسلام را زنده كرد و بر كالبد نيمه جان آن روح تازه دميد خونها را به جوش آورد غيرتها را تحريك كرد عشق ايده آل به مردم داد، ترس مردم را ريخت و همان مردمي كه تا آن روز مي ترسيدند، تبديل به يك عده مردم شجاع و دلاور شدند از آن به بعد هر كسي كه مي خواست در


مقابل ظلم قيام كند شعارش «يا لثارات الحسين» [1] بود. آري فاجعه ي كربلا وجدان ديني جامعه را بيدار كرد و تحول تازه اي به وجود آورد و همين كافي بود كه مردان آزاده را به دفاع از حريم شخصيت و شرافت خود وادارد و روح مبارزه را كه در جامعه ي اسلامي به خاموشي گرائيده بود، شعله ور سازد و به دلهاي مرده و پيكرهاي افسرده حياتي تازه دميد و آنها را به جنبش در آورد.

نهضت حسيني، انقلابي نه تنها در جهان اسلام، بلكه در جهان بشريت پديد آورد اين نهضت احياگرانه معنوي و انقلابي و شهادت طلبانه و آرمان خواهانه و در جهت رضاي پروردگار و اهداف عالي اسلامي است. نهضت حسيني هم نهضتي در نفوس بشري است و هم نهضتي در انديشه و آمال بشري. اين نهضت بر تارك تاريخ و بر اوج همه ي نهضتها و حركتهاي سازنده مي درخشد و حركت آفرين همه ي امتها و ملتها در راه احياي ارزشهاي انساني و آرمان ملكوتي آدمي است و از اين نهضت مقدس همواره بايد درسها آموخت.

مرحوم «سيد هبةالدين شهرستاني» مي گويد:

«تاريخ بشري، جز نهضتهاي جماعتهاي بشري و حركتهاي مردم در جهت نيل به مقاصد و غايات، چيز ديگري نيست. چنان كه هنگامي


نبرد بين «ابراهيم خليل» و «نمرود» و زماني «محمد صلي الله عليه و آله» و «ابوسفيان» و روزي «علي عليه السلام» و «معاويه» بوده است. هميشه پيشوايان هدايت در برابر، ائمه جور بوده اند و از بين تمام نهضتها، نهضت حسيني را در نفوس مردم شگفتي بيشتري است آن هم نه تنها از فضائلي كه در نهضت او به ظهور پيوسته و رذائلي كه از دشمنان او ناشي شده است، بلكه حسين عليه السلام در انكار جور و مخالفت با يزيد خود ممثل و شاخص احساسها و عواطف و آراي همه ي مسلمانان قرار گرفته است». [2] .

نهضت حسيني از اين رو، نمونه ي اعلاي نهضتها است كه حسين عليه السلام رمز موفقيت و مثال فضيلت است به قول شهرستاني:

«نهضت حسيني مظهر اتم حق و رفتار خصم و دشمنان او مظهر اتم زور و باطل است». [3] .

حقيقت ماجراي نهضت حسيني كه قيامي بي نظير در جهان، چه در مصداق و چه در مضمون است، تنها رفع يك نظام فاسد و پي افكندن نظام جديد نيست، بلكه افكندن شوري در وجدانهاي حساس و پرشور در همه ي تاريخ و همه ي زمانهاست. نهضت حسيني علاوه بر اين كه نهضتي ديني و احياگر اسلام ناب محمدي است، ولي روح


حق طلبي و فضيلت دوستي را در نهاد انسانها زنده كرد و مبدأ تمام حركتهاي اجتماعي و سياسي مترقي در ملل اسلامي و ساير ملتها گرديد. بي جهت نيست كه «مهاتما گاندي» درباره ي نهضت حسيني عليه السلام مي گويد:

«ما راه حسين عليه السلام را رفتيم».

«من براي مردم هند چيز تازه اي نياوردم. فقط نتيجه اي را كه از مطالعات و تحقيقاتم درباره ي تاريخ زندگي قهرمانان كربلا به دست آورده بودم، ارمغان ملت هند كردم اگر بخواهيم هند را نجات دهيم واجب است همان راهي را بپيماييم كه حسين بن علي عليه السلام پيمود». [4] .

«اقبال لاهوري» هم بر پايه ي همين حماسه و شور حسيني در شبه قاره ي هند و مبارزات مردمي اين خطه ي وسيع از جهان، در دفع استعمار خارجي مي گويد:



بر زمين كربلا باريد و رفت

لاله در ويرانه ها كاريد و رفت



رمز قرآن از حسين آموختيم

ز آتش او شعله ها اندوختيم



تار ما از زخمه اش لرزان هنوز

تازه از تكبير او ايمان هنوز



تا قيامت قطع استبداد كرد

موج خون او چمن ايجاد كرد [5] .




غرض، حسين عليه السلام در همه ي عصرها و در برابر همه ي نسلها در همه ي جنگها و در همه ي جهادها در همه ي صحنه هاي زمين و زمان حضور دارد در كربلا شهيد شده است تا در همه ي نسلها و عصرها حاضر شود. و براي ابلاغ پيام عاشورا، و شهيدان كربلا بهترين زبان، زبان حماسي است پس كساني كه مي خواهند درباره ي حادثه ي كربلا كتاب يا مقاله بنويسند يا درباره ي آن شعر بسرايند و زبانحال بگويند و يا سخنراني بكنند، بايد از اين نكته غفلت نكنند كه زبان اصلي فرهنگ عاشورا زبان حماسه است تنها با اين زبان مي توان شور و حركتي را كه در اين حادثه است، منعكس ساخت و راحت و بدون تكلف پيام عاشورا را ابلاغ نمود و كساني كه مي خواهند پيام امام را به نسلهاي بعدي برسانند، بايد از زبان حماسه استفاده كنند زيرا جوهره ي اين حادثه ي «حماسه» است.

شعراي زمان ائمه را مي بينيم كه اشعار خود را با شور عاشورائي و حماسي كربلائي از سر غيرت و عزت سروده و تحرك آفرين و عزت بخش شده اند. شاعراني كه حماسه با جوهر جانشان آغشته شده و بيدارگراني كه از خروش شعرشان خواب ستمگران هميشه آشفته است.

شاعراني كه ناشران هميشه جاويد عاشورايند، «كميت» و «فرزدق» نمونه اي از اين نوع شاعرانند.


في المثل اين يك بيت شعر جقدر مناسب زبانحال امام است:



ان كان دين محمد لم يستقم

الا بقتلي، يا سيوف خذيني



گر جز به كشتنم نشود دين حق بلند

اي تيغها بياييد بر قلب من فرود



گوينده ي اين شعر شاعر كربلا مرحوم «شيخ محسن ابوالحب كبير» است و اين شعر يكي از ابيات قصيده ي پر حماسه و شورانگيز است. امام با ريختن خون خود اين اشعار را اثبات كرد و دين پيامبر را پاسداري نمود.

مرحوم «سيد جعفر حلي» در مرثيه ي جدش مي گويد:



قد أصبح الدين منه يشتكي سقما

و ما الي احد غير الحسين شكا



فلم ير السبط للدين الحنيف شفا

الا اذا دمه في نصره سفكا



و ما سمعنا عليلا لا علاج له

الا بنفس مداويه ادا هلكا



بقتله فاح للاسلام طيب هدي

فكلما ذكرته المسلمون ذكا






وصان سترالهدي عن كل خائنة

ستر الفواطم يوم الطف اذ هتكا



نفسي الفداء لفاد شرع والده

بنفسه و باهليه و ما ملكا [6] .



از شعراي فارسي زبان هم هر كسي در سرودن شعر از شيوه ي حماسه استفاده كرده و به سبب قوت زبان حماسه در معرفي عاشورا سرفراز بيرون آمده است:



لب تشنه جان سپرد كنار دو نهر آب

نقش ستمگران همه نقش بر آب كرد



تن زير بار ذلت و زور خسان نداد

تا حشر بهر حق طلبان فتح باب كرد



گر عترتش خرابه نشين شد به شهر شام

با اين عمل بناي ستم را خراب كرد



مرغ دلش ز سوز عطش گر كباب شد

قلب جهانيان ز غم خود كباب كرد




شاعر ديگري مي گويد:



قامتت را چو قضا بهر شهادت آراست

با قضا گفت مشيت كه قيامت برخاست



راستي شور قيامت ز قيامت خبر است

بنگرد زاهد كج بين اگر از ديده ي راست



خلق در ظل خودي محو و تو در نور خدا

ماسوا در چه مقيمند؟ و مقام تو كجاست



دشمنت كشت ولي نور تو خاموش نگشت

آري آن جلوه كه فاني نشود، نور خداست



پرچم سلطنت افتاد كيان را ز كيان

سلطنت سلطنت تست كه پاينده لواست



زنده را زنده نخوانند كه مرگ از پي اوست

بلكه زنده است شهيدي كه حياتش ز قفاست



دولت آن يافت كه درياي تو سر داد ولي

پادشاهست فقيري كه در اين كوچه گداست






تو در اول سر و جان باختي اندر ره عشق

تا بدانند خلايق كه فنا شرط بقاست [7] .



«عمان ساماني» كه اغلب به ابعاد حماسي و اجتماعي واقعه توجهي ندارد، ولي در «گنجينة الأسرار» در چند مورد علاوه بر عرفان به جنبه ي حماسي نيز توجه كرده و چهره ي زيبائي از قهرمانان كربلا نشان داده است و آن معرفي لحظه اي است كه سالار شهيدان عزم ميدان نموده با ذوالجناح و ذوالفقار گفتگو مي كند:



پا نهاد از روي همت در ركاب

كرد با اسب از سر شفقت، خطاب



كاي سبك پر ذوالجناح تيزتك

گرد نعلت، سرمه ي چشم ملك



اي سماوي جلوه ي قدسي حرام

اي ز مبدأ تا معادت نيم گام



اي به صورت كرده طي آب و گل

وي به معني پويه ات در جان و دل






اي به رفتار از تفكر تيزتر

وز براق عقل، چابك خيزتر



رو به كوي دوست، منهاج منست

ديده وا كن، وقت معراج منست



بد به شب معراج آن گيتي فروز

اي عجب معراج من باشد به روز



تو براق آسمان پيماي من

روز عاشورا شب اسراي من



پس حقوقا كز منت بر ذمت است

اي سمت نازم زمان همت است



پس به چالاكي پشت زين نشست

اين بگفت و برد سوي تيغ دست



اي مشعشع ذوالفقار دل شكاف

مدتي شد تا كه ماندي در غلاف



آنقدر در جاي خود كردي درنگ

تا گرفت آيينه اسلام، زنگ



من ترا صيقل دهم از آگهي

تا تو آن آيينه را صيقل دهي






در مزاج كفر شد، خون بيشتر

سر برآور اي خدا را نيشتر [8] .



و در معرفي «زينب كبري عليها السلام» در ضمن ابياتي مي گويد:



زن مگو مرد آفرين روزگار

زن مگو بنت الجلال اخت الوقار



زن مگو خاك درش نقش جبين

زن مگو، دست خدا در آستين [9] .



خلاصه اگر اشعاري را كه درباره حادثه عاشورا سروده شده از نظر بگذرانيد، به وضوح خواهيد يافت كه موفق ترين آنها اثري است كه به عناصر تشكيل دهنده شخصيت امام حسين عليه السلام يعني عرفان، حماسه و عاطفي بودن عنايت كامل داشته است و آثار ديگر هر كدام به گونه اي شخصيت امام و حماسه سازان نهضت عاشورا را تحريف كرده اند. پس امام شناسي و توجه كامل به ابعاد شخصيت امام حسين عليه السلام قهرمان كربلا، جامع ترين و پربارترين شيوه اي است كه بايد در تحريف شناسي عاشورا به كار گرفته شود.

بنابراين مهمترين روش در تحليل واقعه عاشورا اين است كه بايد توجه داشته باشيم كه قهرمان حادثه امام حسين عليه السلام معصوم و مؤيد من عند الله است، حلقه واسطه بين خدا و خلق و واسطه فيض مي باشد و


هر چه به او نسبت داده شود، بايد با شئون امام معصوم وفق بدهد و بايد در تحليل و تحريف شناسي عاشورا از آن به عنوان «ميزان» و «معيار» استفاده كرد و تحريفهائي كه تاكنون از اين حادثه به عمل آمده، نوعا در اثر بي توجهي به اين موضوع بوده است.



پاورقي

[1] عيون اخبارالرضا، ج 1، ص 299.

[2] نهضة الحسين عليه‏السلام ص 9-10 طبع قم 1363.

[3] همان مدرک، ص 11.

[4] محمد يزدي، بيائيد حسين بن علي را بهتر بشناسيم، ص 223.

[5] اقبال لاهوري، کليات اشعار، ص 75، به کوشش احمد سروش.

[6] شهيد آگاه، آية الله صافي، ص 442 - 443.

[7] شعر شمع جمع فؤاد، به نقل مرحوم عماد زاده، زندگاني حضرت اباعبدالله الحسين، ج 1، ص 384.

[8] گنجينه الاسرار: ص 40 - 41.

[9] همان مدرک، ص 42.