بازگشت

مصداقي از تبيين روايي


در تصوير صحيح از علّت قيام امام(ع)، كه آن را در چهار مرحله بيان مي نمايد، در عين استفاده از اسلوب تبيين عقلاني، از تبيين روايي هم استمداد مي كند و قواعد و اسلوب تبيين روايي در آن ديده مي شود؛ يعني با استناد به وقايع قبلي، واقعه ي موردنظر (علّت قيام و مراحل آن) را تبيين مي نمايد.

توجه مؤلّف به عنصر هدف و آرمان در حركت تاريخي امام با توجّه به تبيين هاي عقلاني ايشان به اتخاذ نظريه ي انقلاب منتهي مي شود. وي در تحليل حركت امام(ع) اعتقاد جدّي دارد كه هدف آن حضرت تشكيل حكومت بود و با توجه به شواهدي امكان عمليِ تشكيل حكومت را ميسور مي داند. اما چنان كه گفته شد مستندات و شواهد تاريخي در آن برهه خلاف آن را نشان مي دهد؛ زيرا حكومت اموي از لحاظ قدرت سياسي و نظامي در حدّي بود كه با يك انقلاب امكان براندازي سريع آن نبود و توجّه به توزيع قدرت سياسي و نظامي از لحاظ جغرافيايي علاوه بر شام و حجاز، حتي عراق نيز در اختيار حاكمان اموي بود؛ لذا نظريه ي انقلاب با توجه به مستندات تاريخي، ديدگاه درستي به نظر نمي رسد.