بازگشت

مصاديقي از تبيين هاي عقلاني


1. يكي از مصاديق تبيين تاريخي عقلاني، ماهيت قيام حسيني است. قيام حسيني يك انقلاب آگاهانه و يك نهضت چند ماهيتي است نه تك ماهيتي. حادثه ي عاشورا به عنوان يك پديده ي تاريخي و اجتماعي، خلاف پديده هاي طبيعي، منافاتي با چند ماهيتي بودن ندارد؛ زيرا عوامل مختلف در آن اثر داشته اند. ماهيت اين قيام از يك جهت، به خاطر عدم پذيرش بيعت با يزيد عكس العمل منفي، و به خاطر جواب مثبتي كه به دعوت كوفيان مي دهد عكس العمل مثبت و از حيث عملش تعاون و از جهتي عنصر امر به معروف و نهي منكر ماهيتي تهاجمي است و از حيث تهاجمي بودن يك انقلابي و ثائر است. تشريح و تبيين مؤلّف از ماهيت قيام حسيني، با توجه به نگاه ايشان به انديشه ها و انگيزه هاي امام در حركت تاريخي اش و رفتار و عملكرد امام در قبال بني اميه و كوفيان و داشتن رفتارهاي ويژه ي امام در اين پديده ي تاريخي نشان دهنده ي وجود شاخصه هاي تبيين عقلاني تاريخي است. (ص 137 ـ 140)

2. بررسي عامل تقاضاي يزيد براي بيعت، يكي از مصاديق تبيين عقلاني تاريخي است. به نظر مؤلّف، عامل مذكور يكي از عواملي است كه در ايجاد پديده ي تاريخي عاشورا دخالت داشته و به يك اعتبار (از نظر زماني) اولين عامل است. بيعت امام نه تنها تأييد خلافت يزيد و صحّه گذاشتن بر آن بود، بلكه تأييد سنّتي بود كه معاويه پايه گذاري كرده بود. عكس العمل امام در قبال تقاضاي يزيد منفي است و ماهيت اين عكس العمل تقوايي كه در مقابل تقاضاي نامشروع ايجاد شده است، يكي از زمينه هاي شكل گيري پديده ي تاريخي عاشوراست. مؤلّف در تشريح و تبيين عامل تقاضاي بيعت، آن را در قالب عقلاني ساخته و پرداخته است كه اركان تبيين عقلاني در آن مشاهده مي شود. (ص 141 ـ 142)

3. عامل دعوت مردم كوفه، يكي از عوامل ديگر قيام عاشوراست كه مردم كوفه، با انگيزه هاي مختلف، از جمله ايجاد قطبي به وسيله ي امام حسين(ع) در مقابل شام اموي، از خود نشان دادند. عكس العمل امام در مقابل اين عامل، مثبت و ماهيت عملش ماهيت تعاون است. واكنش امويان در قبال اقدام كوفيان از عوامل ايجاد پديده ي تاريخي عاشوراست كه مؤلّف در قالب پرداختِ تبيين عقلاني با توجه به انگيزه ها و آرمان هاي كوفيان و كنش و واكنش هاي آنان و امام انجام داده است. (ص142ـ143)

4. حركت امام تنها به خاطر عدم پذيرش بيعت و يا دعوت كوفيان نبود، هرچند اين دو عامل بي تأثير نبودند، عامل اصلي حركت امام، امر به معروف و نهي از منكر بود. منكرات دنياي اسلام را فراگرفته بود و به حكم وظيفه ي ديني و مسئوليّت شرعي، قيام الهي طبيعي ترين واكنش عليه ساختار حاكم بر جامعه ي دينيِ آن روز بود. اين عامل به اعتقاد مؤلّف داراي ماهيت تهاجمي است كه امام(ع) متوجه حكومت وقت كرده است. مؤلّف به صورت تبيين عقلاني به عامل سوّم پرداخته و به انگيزه ها و اهداف امام با توجه به عنصر امر به معروف و نهي از منكر، و عملكرد و رفتار ويژه ي امام در اين زمينه، متمركز شده است. (ص 145 ـ 146)