بازگشت

مصداقي از تبيين روايي


تبيين هاي روايي متعددي را مي توان در دو اثر مؤلّف مشاهده كرد: يكي از اين نمونه ها تبيين سفر امام به عراق و علّت اين سفر است. مؤلّف در عرض تبيين عقلاني، از تبيين روايي هم در واقعه ي موردنظر (حركت امام به عراق) استفاده كرده است. (1381، فصل «گزارشي ديگر از رويكرد كربلا»)

اساس و بنيان تبيين هاي عقلاني تاريخي مؤلّف با توجه به عنصر آرمان و هدف در پديده ي تاريخي مذكور، «نظريه ي دفاع» و «نظريه ي اصلاح» است. بر اساس تحليل مؤلّف و با توجه به اتخاذ نظريه ي دفاع، امام حسين(ع) در تمام اوضاع و شرايط پيش آمده از مدينه تا كربلا موضع دفاعي داشت و پاسخ به نامه هاي بي شمار كوفيان و حركت به سمت كوفه نيز تدبيري دفاعي بود. با توجه به شواهد و مدارك تاريخيِ موجود، بني اميه با تكيه بر قدرت قهرآميزِ خود، امام حسين(ع) را در فشار قرار دادند و امام(ع) در قبال حالت هجوميِ يزيد و اطرافيانش مجبور به موضع دفاعي شد و حتي يكي از علل حركت امام از مكّه به سمت عراق همين بود. شايان ذكر است كه نظريه ي دفاع در صورتي درست است كه امكان نظريه ي انقلاب وجود نداشته باشد؛ و با توجه به شواهد و مستندات تاريخي، امكان براندازي حكومت اموي با يك انقلاب سريع و داخلي وجود نداشت؛ لذا تا حدودي اتخاذ نظريه ي دفاع در تحليل پديده ي تاريخي عاشورا، با توجه به عنصر هدف در حركت امام(ع)، درست به نظر مي رسد.

البته در كنار نظريه ي دفاع، نظريه ي اصلاح نيز مشاهده مي شود؛ به تعبيري، مؤلّف در تبيين تاريخي پديده ي عاشورا، با توجه به عنصر هدف جمع هر دو نظريه را مد نظر داشته است؛ لذا از ديدگاه نظريه ي اصلاح، در تمام حركت هاي امام حسين(ع)، حتي امتناع از بيعت و حركت به كوفه، نوعي اقدام اصلاحي ديده مي شود. فعاليت امام براي ايجاد نظم و هنجار اصلاحي در تفكر سياسي حاكم بر جامعه و سر و سامان دادن رفتار سياسي امت بود. امام حسين(ع) با توجه به عدم امكان براندازي حكومت اموي با يك انقلاب سريعِ داخلي، مي كوشيد با تغييرات بنيادين تدريجي به مرور در ساختار قدرت اموي تحول ايجاد نمايد. نظريه ي اصلاح هم مانند نظريه دفاع در صورتي امكان عقلي و عملي دارد كه امكان نظريه ي انقلاب وجود نداشته باشد. توجه به بيانات و اهداف و كنش هاي امام حسين(ع) در حركت تاريخي با نظريه ي اصلاح همساني دارد و با توجه به عنصر هدف، به نظر مي آيد حركت امام در كنار حركت دفاعي، يك نوع حركت اصلاحي تدريجي بود. (1381، 1372)