بازگشت

بررسي تبيين قانونمند


تبيين قانونمندي پديده هاي تاريخي، فرع بر تعميمي [1] بودن دانش تاريخ است، نه تفريدي [2] بودن آن. مؤلّف در تبيين پديده ي تاريخي عاشورا، مثل دعوت كوفيان، واكنش شام در قبال آن، مقدّمات قيام امام حسين(ع)، طرح بيعت يزيد و سكوت شهرهاي بزرگ آن روز، به علّت هاي موردي و منفرد همان مقطع تاريخي استناد مي كند و اين بيانگر تفريدي بودن بينش ايشان در قبال دانش تاريخ است كه تبيين پديده ي تاريخي عاشورا را از قانونمند بودن خارج مي سازد.

بنابراين، نمونه هايي از تبيين قانونمند در اثر مذكور مشاهده نمي شود و اين ناشي از مبناي مؤلّف است.

نياز به ذكر است در تمامي متون انتخاب شده ي ذيل به علّت ذكر علل و عوامل اختصاصي و انفرادي براي تحليل پديده ي عاشورا و عدم اتخاذ مبناي تعميمي بودن دانش تاريخ، فاقد تبيين هاي قانونمند مي باشند؛ لذا از بررسي تبيين قانونمند در آن متون خودداري مي شود.

مصداقي از تبيين روايي: از نمونه هاي تبيين روايي مي توان به تشريح جريان فرمان دهي عمرسعد از سوي ابن زياد، سخت گيري در حادثه ي عاشورا و اجراي بي رحمانه ي آن اشاره كرد. قواعد و اسلوب تبيين روايي در نمونه ي مذكور مشاهده مي گردد و مؤلّف در تبيين واقعه ي مذكور با گزينش مناسب از حوادث قبلي و استناد به آن مصداقي از تبيين روايي را آورده است. (ص 163 ـ 170)

محصول و توليد تبيين هاي تاريخي مؤلّف با توجه به عنصر هدف، «نظريه ي دفاع» و احيانا «نظريه ي اصلاح» است. ايشان در تحليل حادثه ي كربلا و ايجاد آن، هدف امام حسين(ع) را مبتني بر نظريه ي دفاع مي داند. هر چند نظريه هاي دفاع و اصلاح را به نوعي جمع كرده است و جمع نظريه هاي مطرح درباب هدف امام حسين(ع) ممتنع نيست. براساس نظريه ي دفاع، امام حسين(ع) در همه حال، چه در مدينه، چه در مكّه و چه در متن حادثه ي عاشورا، موضع دفاعي داشت. اقدامات قهرآميز و خصمانه ي بني اميه براي تأييد خلافت خود از طرف امام(ع) و مشروعيت دادن به مباني آن آنها را واداشت تا در مقابل امام حسين(ع) موضع هجومي اتخاذ كنند؛ بنابراين پايه و اساس نظريه ي دفاع مبتني بر اثبات هجوم بني اميه است تا امام در قبال هجوم آنها موضع دفاعي بگيرد. روند حركتي مؤلّف در تحليل حادثه ي كربلا و تبيين عقلاني آن بيانگر اتخاذ نظريه ي دفاع است، اما در كنار التزام به نظريه ي دفاع، از نظريه ي اصلاح هم پيروي مي كند و امتناع امام حسين(ع) از بيعت و حتي حركت به سوي كوفه را نوعي اقدام اصلاحي، و فعاليت امام حسين(ع) در راستاي حركت خويش را، فعالّيتي براي تصحيح تفكر سياسي و هنجار بخشيدن به رفتار سياسي امّت مي داند.

البته علّت اين كه نظريه ي اصلاح را هم در متن تحليل پديده ي تاريخي با توجه به عنصر هدف تبيين كرده، اين است كه اقدام انقلابي و تشكيل حكومت را براي امام حسين(ع)، با توجه به موانع متعدد و فقدان امكان عملي آن، ميسّر نمي داند. به عبارتي نظريه ي اصلاح با «نظريه ي انقلاب» قابل جمع نيست؛ زيرا در صورت امكان نظريه ي انقلاب نيازي به نظريه ي اصلاح نيست؛ امّا شواهد تاريخي نشان مي دهد كه در زمان بروز حادثه ي كربلا، شرايط و امكان براندازي بني اميه، آن هم به صورت انقلابي فوري، محقق نبود؛ و از اين رو امام حسين(ع) به سمت حركت اصلاحي قدم برداشت تا به تدريج ساختار سياسي جامعه ي آن روز به تحوّل تفكر سياسي و تغيير ساختار حاكميت منتهي شود.


پاورقي

[1] دانش تعميمي، يعني ارائه‏ي قوانين و قاعده‏هاي عام که مختص دوران خاصي نبوده، قابل اطلاق در تمام دوران باشد.

[2] دانش تفريدي، يعني ارائه‏ي قاعده‏هايي که مختص دوراني خاص بوده، کليت نداشته باشد.