بازگشت

انواع تبيين تاريخي


تبيين تاريخي را معمولاً به سه دسته تقسيم مي كنند: [1] الف) تبيين قانونمند؛ ب) تبيين عقلاني؛ ج) تبيين روايي. (نوذري، ص 36 و ادواز)

1. تبيين قانونمند: تبيين قانونمند ارزيابي و بررسي واقعه ي مورد نظر به عنوان يك پديده ي تاريخي و قراردادن آن در يك جريانِ كلي و تعميم بخشي به منظور ارائه ي يك قاعده ي نظام مند در تاريخ است؛ بدين معنا كه معمولاً واقعه ي مذكور در اوضاع و شرايط معيني رخ دهد. به تعبيري روان و رسا، تبيين قانونمند ارائه ي يك مدل عام و فراگير در تاريخ است، تا پديده هاي تاريخي را محصول و توليد همان قاعده و قانون كلي بداند. برخي فيلسوفان تاريخ، كه عمدتا داراي ديدگاه پوزيتيويستي اند، نوعي نگاه و گرايش تبعي به تاريخ دارند و آن را در تداوم علوم مي پندارند. آنان مدعي اند كه تبيين هاي مبتني بر قانون و يا قاعده مند در صدر انواع تبيين ها قرار دارند؛ به عنوان مثال، به كاهش مشروعيت حكومت و از دست دادن اعتبار و وجهه ي مردمي در اثر افزايش ماليات اشاره مي كنند، كه يك برداشت قانونمند از تاريخ است. از نكات ضعف اين نوع تبيين مي توان به عدم تدوين، توجيه و يا اثبات تعميم بخشي هايي مناسب اشاره كرد، مضافا بر اين كه خود مورخان دغدغه ي خاصي براي تدوين و اثبات قاعده و قانون كليِ حاكم بر تاريخ ندارند. از مخالفان و مدافعان اين نوع تبيين مي توان به كارل پوپر [2] و همپل [3] اشاره كرد. (نوذري، ص 37 ـ 38، پوپر، مصباح يزدي)

2. تبيين عقلاني: اين تبيين، تبيين كنش ها، واكنش ها، فعاليت ها و اعمال كارگزاران تاريخي از بعد خواسته ها، اعتقادات، نيات و معيارهاي آنهاست. نگاه به علل و دلايل انگيزه ها و اعمال آنها تبيين عقلاني تاريخ و يا برداشت عقلاني از تاريخ است. تبيين هاي عقلاني بيش تر در پديده هاي تاريخيِ سياسي مورد توجه قرار گرفته اند و اين نوع پديده ها انباشته از تبيين عقلاني اند. توجه به تفاوت هاي تاريخ و ساير علوم و عدم توجه به شباهت هاي ميان آنها از جمله مواردي است كه فلاسفه ي تاريخ در تبيين هاي عقلاني تحت تأثير آنها قرار گرفته اند. نقطه ضعف جدّي اين نوع تبيين ها اين است كه، علي رغم روشن و قابل فهم بودن تبيين هاي عقلاني به اندازه ي كافي، و آشكار بودن اعمال افراد در تاريخ، در موارد زيادي نمي توان با روش عقلاني آنها را تبيين نمود و پيامدهاي پيش بيني نشده و ناخواسته ي كنش هاي افراد را به هيچ وجه نمي توان ناديده گرفت؛ زيرا به آنها فكر نكرده بودند.

از جمله موانع و نقاط ضعف تبيين هاي عقلاني اين است كه گزارش عمده ي مورخان، تابع ساختار اجتماعي و محيطي و يا اوضاع و احوال اجتماعي است كه به هيچ وجه تحت تسلّط كنش هاي افراد انساني نيستند. تغييرات و نوسان هاي بلندمدت در فقر و ثروت، انقلاب صنعتي و نوسان هاي موجود در الگوي عام زندگي و تأمين معاش، مستعد پذيرشِ تبييني بر حسب اهداف و نيّات فردي نيستند؛ لذا تبيين هاي عقلاني، تنها راجع به تبيين بخشي از حقيقت تاريخي است. از پردازندگان نظريه ي تبيين عقلاني تاريخي مي توان به گالينگورد [4] و ويليام دري [5] اشاره كرد. (نوذري، زرين كوب، سيروفه يف، ادواز)

3. تبيين روايي: نوع سوم از تبيين تاريخي، تبيين روايي است كه، به زعم گروهي، مختص تاريخ است. بر اساس تبيين روايي، يك واقعه و پديده ي تاريخي با نقل و روايت كردن وقايع پيش از آن توضيح و تبيين مي شود. پس تبيين روايي، يعني توضيح دادن يك پديده و واقعه ي تاريخي با نقل واقعه ي پيش از آن. مشكل عمده ي تبيين هاي روايي اين است كه آيا روش هاي فوق اساسا به امر تبيين مي پردازند، يا آيا شرايط متناسبي را كه تبيين هاي مذكور بايد تابع آن باشند (زيرا تمام روايت ها يا تبيين هاي روايي بايستي گزينشي باشند) مي توان بدون قرار دادن آنها در رده ي تعميم بخشي هايي كه تبيين هاي قانونمند بدان ها متكي اند، مشخص ساخت. تبيين هاي روايي بايد در سطح جزئيات مناسب و گزينشي باشند و ممكن است شامل برخي تبيين هاي قانونمند و عقلاني باشند، ولي لزوما شامل كل اين قبيل تبيين ها نيستند. معضل عمده ي ديگر نظريه ي تبيين روايي تاريخ اين است كه نظريه ي فوق مبتني بر اين است كه تاريخ اساسا يك جريان روايي است؛ به مفهوم نقل حوادث، وقايع و اعمال مردمان گذشته، به خصوص در عرصه ي سياسي كه بر اساس ترتيب زمانيِ پديده هاي تاريخي، يعني به صورت كرونولوژيك يا گاه شماري تدوين شده است.

كم اهميت دانستن روايت و يا كاستن از اعتبار و ارزش آن و در عوض حركت به سمت تحليل موقعيت ها و شرايط تاريخي، زمينه را براي تبيين تحليلي و روايي آماده و آن را جاي گزين روايت كرده است. اكشات، [6] باترفيلد [7] و گالي [8] از صاحب نظران تبيين روايي اند. (زرين كوب، نوذري، والش)

با تفحّص در كتب و متون تاريخي به همه ي انواع تبيين مي توان برخورد كرد؛ امّا فلاسفه و نظريه پردازان تاريخ دست كم تبيين هاي سه گانه ي قانونمند، عقلاني و روايي را تبيين هاي مختص تاريخ مي دانند. در تبيين علّي تاريخ بين انديشمندان تاريخ اختلاف نظرهايي اساسي وجود دارد؛ حتي تبيين علّي را مي توان در ارتباط با تبيين قانونمند و يا يكي از رده هاي آن تلقّي كرد. مورّخان نوعا ميان دو مقوله ي «علّت» و «عقل» تمايز قاعده مندي قايل نشده و تفاوت آنها را به طور شفاف بيان نكرده اند؛ به عبارتي، علل موردنظر يك مورّخ ممكن است همان عقول و دلايلي باشد كه در تبيين هاي قانونمند و عقلاني مطرح است؛ لذا با امعان نظر به توضيحات فوق، از شرح و بسط «تبيين علّي» صرف نظر مي شود.


پاورقي

[1] در يک تقسيم‏بندي از تبيين تاريخي آن را به چهار نوع تبيين قانونمند، عقلاني، روايي و علّي تقسيم کرده‏اند. ر.ک: فلسفه تاريخ، روش‏شناسي و تاريخنگاري.

[2] K. R. Popper .

[3] C. G. Hempel .

[4] R. G. Collingwood .

[5] W. H. Dray .

[6] W. oakeshett .

[7] H. Butterfield .

[8] W. B. Gallie .