بازگشت

تولي و تبري


ولايـت و بـرائت، از فـروع ديـن و از واجبات عملي اسلام است، يعني با دوستان خدا دوستي كردن و با دشمنان خدا دشمني كردن و از آنان برائت و بيزاري جستن. (موالات)، (ولايت)، (تولّي) همه از يك ريشه وداراي يك مفهوم است و نشان دهنده همبستگي خطّي، فكري، عملي و سياسي يك مسلمان بـا رهـبـران الهـي وپـيـشـوايـان حـق اسـت. كـسـي كـه ولايـت دارد، يـعـنـي خـدا و رسـول و امـام را (وليّ) خـويش مي داند وبا عمل صالح و تقوا و طاعت، به اولياي خدا تقرّب مي جويد و با آنان پيوند مي يابد.

به فرموده امام باقر(ع):

(لاتُنالُ وِلايَتُنا اِلاّ بِالْعَمَلَ وَالوَرَعِ) [1] .

به ولايت ما جز با عمل و پرهيزگاري نمي توان رسيد.

زنـدگـي مكتبي يك مسلمان ايجاب مي كند كه خطّ فكري و سياسي خود را در جامعه و نسبت به حق وبـاطـل مـشـخص كند و بي طرف نماند، بلكه پيرو جناح حق و مطيع (وليّ خدا) باشد و با دشمنان ديـن و امـامـت و رهـبـري صـالح، سـتـيـز ودشـمـنـي داشـتـه بـاشـد. پـيـونـد مـرامـي بـا اهـل بـيـت پيامبر، يك تكليف است و برائت از دشمنانشان يك وظيفه، آن هم نه تكليفي در حدّ شعار وگـفـتـار، بـلكـه در عـمـل و رفتـار. ايـن ولايـت و بـرائت، گاهي مسلمان متعهّد را به صحنه جهاد و شهادت هم مي كشد و باكي نيست، چرا كه در راه خدا است و پاداش دارد.

امام رضا(ع) فرموده است:

(كَمالُ الدّينِ وِلايَتُنا وَ الْبَرائَةِ مِنْ عَدُوِّنا) [2] .

كمال دين، (ولايت) ماست و (برائت) از دشمنانمان.

بـه امـام صـادق (ع) گـفـتـنـد: فـلاني دوستدار شماست، امّا در بيزاري و برائت از دشمنان شما ضعيف است و ناتوان. حضرت فرمود:

(هـيـهـات! دروغ مـي گـويـد كـسـي كـه مـدّعـيِ ولايـتِ مـاسـت، ولي از دشـمـنـان مـا (بـرائت) ندارد.) [3] .

در عـصـر امـام حـسـيـن (ع)، حـق در وجـود آن حـضـرت مـتـجـلّي بـود و بـاطـل در چـهـره يـزيـد. يـك مـسـلمان متعهّد، مي بايست كه (تولّي) با او و (تبرّي) از دشمنانش داشـتـه باشد. ياران امام، با شجاعت از فرزند پيامبر حمايت و نصرت مي كردند و مخالف جبهه يزيد و ابن زياد بودند. سخنان و رجزها و اشعارشان اين را نشان مي دهد.

ابوالشعثاءِ كندي در رجز خويش هنگام نبرد، چنين مي گويد:

(يارَبِّ اِنّي لِلْحُسَيْنِ ناصِرٌ

وَ لاِِبْنِ سَعْدٍ تارِكٌ وَ هاجِرٌ) [4] .

خدايا من ياور (حسين) و واگذارنده (ابن سعد)م.

برير بن خضير نيز اين گونه اظهار مي كند:

(اَللّهُمَّ اِنّي اَبْرَءُ اِلَيْكَ مِنْ فِعالِ هؤُلاءِ الْقَوْمِ) [5] .

خدايا من از كار اين گروه به پيشگاه تو تبرّي مي جويم.

شب عاشورا كه ياران امام، اظهار پشتيباني مي كنند، (نافع) برخاسته مي گويد:

(نُوالي مَنْ والاكَ وَ نُعادي مَنْ عاداكَ) [6] .

با هر كه دوستدار تو باشد دوستي مي كنيم و با هر كه دشمنت باشد، دشمني مي كنيم.

خـطّ تـولي و تـبـرّي تـنـهـا در عـصـر امـام حـسـيـن (ع) نبود. خطّ و مرام او پيوسته در تاريخ هست و اقـتـضـاي تـولي و تـبـرّي، بـه كـار بـسـتـن آن بـا هـمـراهـان و هـم مـسـلكـان امـام ودشمنان او در طول تاريخ است.

در زيـارتـنـامـه هـاي مـعـصـومـين، بويژه زيارت سيدالشهدا، بصورت مكرّر موضوع تولّي و تبري آمده وبه عنوانِ گامي جهت نزديك شدن به خدا به شمار آمده است.

در زيارت امام حسين (ع) مي خوانيم:

(اِنّي اَتَقَرَّبُ اِلَي اللّهِ بِزِيارَتِكُمْ وَ بِمَحَبَّتِكُمْ وَ اَبْرَءُ اِلَي اللّهِ مِنْ اَعْدائِكُمْ) [7] .

من با زيارت و محبت شما به خدا تقرب مي جويم و از دشمنانتان به خدا بيزاري مي جويم.

همه سلام ها، اظهار محبت و دوستي با امام حسين و ائمه معصوم (ع) كه در زيارتنامه هاست، نشانه (تولّي) است و همه لعنت ها، عذاب خواستن ها، ابراز ناخرسندي از دشمنانشان، گواه (تبرّي) از آنـان اسـت و زيـارتـهـا مـوج مـي زنـد از سـلام هـا و لعـنـتـهـا. ايـن نـفـريـن و لعـنـت، حـتـّي شامل آنان كه با رضايشان، در صف مخالفان امام قرار گرفتند، مي شود. از جمله مي خوانيم:

(لَعـَنَ اللّهُ قـاتـِلَكَ وَ لَعـَنَ اللّهُ خـاذِلَكَ وَ لَعَنَ اللّهُ مَنْ رَماكَ وَ لَعَنَ اللّهُ مَنْ طَعَنَكَ وَ لَعَنَ اللّهُ الْمـُعـيـنـيـنَ عـَلَيـْكَ وَ لَعـَنَ اللّهُ السّائِرينَ اِلَيْكَ... وَ لَعَنَ اللّهُ اَعْوانَهُمْ وَ اَتْباعَهُمْ وَ اَشْياعَهُمْ وَ اَنْصارَهُمْ وَ مُحبّيهِمْ...) [8] .

لعنت خدا بر قاتلان تو، بر آنكه تو را خوار كرد، به تو تير افكند، بر تو نيزه زد، آنان كه بر ضدّ تو ياري كردند، به جنگ تو شتافتند. لعنت خدا بر همه ياران و پيروان و كمك كنندگان و دوستدارانشان باد.

اين اوج برائت و فراگيري تبرّي را مي رساند.

در زيارت جامعه و زيارات ديگر از جمله زيارت حضرت عباس (ع) است:

(فـَمـَعـَكُمْ، مَعَكُمْ لامَعَ عَدُوِّكُمْ، اِنّي بِكُمْ مُؤمِنٌ وَ بِاَيابِكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَ بِمَنْ خالَفَكُمْ وَ قَتَلَكُمْ مِنَ الْكافِرينَ) [9] .

بـا شـمـايم، با شمايم، نه با دشمنانتان. به شما و بازگشت شما ايمان دارم و به مخالفان و قاتلان شما كفر مي ورزم.

كـسـانـي كـه حـسـين بن علي را ياري نكردند و فرياد استغاثه او را شنيدند ولي به نصرت او نپرداختند، مرتكب گناه شدند. اين فرياد (هل من ناصر) پيوسته به گوش مي رسد.

پـيـام عـاشـورا اين است كه در ميدانهاي مبارزه حق و باطل در هر جا و هر زمان، بي تفاوت نباشيد، بـلكـه بـه يـاري حـق و تـولاّي وليّ خـدا قـيـام كـنـيـد و از پـيـروان بـاطـل و مخالفانِ امام، تبرّي بجوييد. تا شهادتي كه در زيارت اربعين مي دهيد، راست باشد، نه دروغ وشعار، آنجا كه مي گويد:

(اَللّهُمَّ اِنّي اُشْهِدُكَ اَنّي وَلِيُّ لِمَنْ والاهُ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداهُ) [10] .

خدايا تو را شاهد مي گيرم كه من وليّ و دوستدار كسي هستم كه با او ولايت داشته باشد وبا

كسي كه با حسين بن علي دشمني كند، دشمنم.

امام امّت در تداوم اين خطّ در همه اعصار مي فرمايد:

(لعـن و نفرين و فرياد از بيداد بني اميّه لعنة الله عليهم با آنكه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شـده انـد، فـريـاد بـر سـر سـتـمـگـران جـهـان و زنـده نـگـهـداشـتـن ايـن فـريـاد سـتم شكن است.) [11] .


پاورقي

[1] وسائل الشيعه، ج 11 ص 196.

[2] بحارالانوار، ج 27 ص 58.

[3] همان.

[4] وقعة الطّف، ص 237.

[5] عنصر شجاعت، ج 1 ص 164.

[6] همان، ص 316.

[7] مفاتيح الجنان، زيارت امام حسين در نيمه رجب، ص 442.

[8] تهذيب الاحکام، ج 6 ص 72.

[9] التهذيب، ج 6 ص 76.

[10] مفاتيح الجنان، زيارت اربعين، ص 468.

[11] صحيفه نور، ج 21 ص 173.