بازگشت

دعا و نفرين در پيام امام


مواردي در كلام حسين بن علي عليه السلام ملاحظه مي شود كه داراي مفهوم دعا و يا جنبه نفرين مي باشد. اين نوع پيامها همانگونه كه از لحاظ مفهوم، داراي ويژگي است، از جهت شرايط زمان و انگيزه بيان نيز داراي ويژگي و خصوصيت است؛ زيرا پيام دعاي امام، متوجه كساني است كه از آنان علاوه بر وفاداري و شجاعت كه همه ياران آن حضرت از آن برخوردار بودند، نوعي شهامت و ثبات قدم و ايثار به وقوع پيوسته كه نظر فرزند پيامبر صلي الله عليه و آله را به تحسين بيشتر كه در قالب دعا و تحقيق پذيرفته است، جلب نموده است.

و همچنين آن حضرت افرادي را مورد نفرين قرار داده است كه از آنان علاوه بر عداوت و دشمني عمومي، نوعي حالت عناد و لجاجت و كينه عميق و خصومت بيش از حد، مشاهده فرموده است.

و اينك دعاهاي آن حضرت:

1 / 20 - اللهم اجعل لنا و لهم الجنة، و اجمع بيننا و بينهم في مستقر من رحمتك و رغائب مذخور ثوابك. [1] .

«خدايا! بهشت را براي ما و آنان قرار بده و آنان را در پايگاه رحمتت به مرغوبترين ثوابهاي ذخيره شده ات، نايل بگردان».

امام هنگام ملاقات با «طرماح بن عدي» و همراهانش، در نزديكي كربلا اين دعا را فرمود، آنگاه كه آنان خبر شهادت «قيس بن مسهر صيداوي»، پيك حسين عليه السلام را به اطلاع آن حضرت رسانيدند، امام عليه السلام اول اين آيه شريفه را قرائت نمود:

فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا. [2] .

آنگاه چنين دعا كرد: «اللهم اجعل لنا و لهم الجنة...».

2 / 20 - جزاك الله من ولد خير ما جزي ولدا عن والده. [3] .

«خداوند بهترين پاداشي را كه فرزند از سوي پدر دريافت مي كند به تو عطا فرمايد».

امام عليه السلام اين دعا را درباره فرزندش علي اكبر عليه السلام فرمود، آنگاه كه در «قصر بني مقاتل» هنگام حركت، پس از خواب سبك، فرمود: انا لله و انا اليه راجعون و الحمدلله رب العالمين.

حضرت علي اكبر عليه السلام از استرجاع پدرش سؤال نمود، امام پاسخ فرمود:

خواب ديدم كه هاتفي مي گويد: اين گروه شبانه در حركتند و مرگ نيز در تعقيب آنان است.

حضرت علي اكبر عليه السلام عرضه داشت:

«لا اراك الله بسوء، السنا علي الحق؟».

«خدا تو را بد ندهد آيا ما بر حق نيستيم؟»

فرمود: چرا؟، عرضه داشت: «فاذا لانبالي ان نموت محقين».

«اگر در راه حق بميريم از مرگ ترسي نداريم».

در اينجا بود كه آن حضرت فرمود: جزاك الله من ولد خير ما جزي ولدا عن والده.

3 / 20 «ذكرت الصلاة جعلك الله من المصلين الذاكرين». [4] .

متن و توضيح اين فراز در بخش پيام نماز، از نظر خواننده عزيز گذشت و اين دعا كه خطاب به «ابوثمامه صائدي» است، بيانگر اهميت نماز است كه او فرا رسيدن وقت نماز ظهر را به اطلاع امام عليه السلام رسانيد و آن حضرت وي را به نيل بزرگترين مقامات معنوي كه مقام نمازگزاران و ذاكرين خداوند است دعا نموده است.

4 / 20 - اما بعد، فاني لا اعلم اصحابا اوفي و لاخيرا من اصحابي، ولا اهل بيت ابر و لا اوصل من اهل بيتي، فجزاكم الله عني خيرا. [5] .

اين فراز از گفتار و دعاي امام كه خطاب به ياران و اهل بيت آن حضرت است، جزء سخنراني شب عاشوراست كه در ضمن شجاعت ملاحظه فرموديد و در اينجا دعاي آن بزرگوار، مجددا نقل نموديم.

5 / 20 - جزا كما الله يا ابني اخي بوجدكما من ذلك و مواساتكما اياي بانفسكما احسن جزاء المتقين. [6] .

اين فراز نيز در پيام شجاعت، با ترجمه و توضيح و اشاره به منابع آن نقل گرديد كه هم پيام شجاعت دو جوانمرد سيف و مالك و هم ادعاي امام درباره آنان است به پاس وظيفه و درك مسووليتشان كه حضرت براي آنان بهترين پاداش متقيان را از پيشگاه خداوند درخواست نموده است.

6 / 20 - رحمك الله يا مسلم! فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا. [7] .

«مسلم! خدا رحمتت كند، (سپس حضرت اين آيه شريفه را تلاوت فرمود:)

بعضي از آنان به پيمان خود وفا نمودند و بعضي ديگر به انتظار نشسته اند و تغيير و تبديلي در پيمانشان نداده اند».

آنگاه كه «مسلم بن عوسجه» آن صحابه پير رسول خدا صلي الله عليه و آله با تن آلود بر روي خاك افتاد و هنوز رمقي از حيات در او بود، حسين بن علي عليه السلام به همراه حبيب بن مظاهر به بالينش آمد و چنين گفت: «رحمك الله يا مسلم...».

و «حبيب بن مظاهر» هم چنين گفت: «مسلم! به خدا سوگند كشته شدن تو براي من سخت است اما به تو مژده مي دهم كه چند لحظه ديگر وارد بهشت خواهي شد».

مسلم با صدائي كه به سختي شنيده مي شد در پاسخ وي گفت: بشرك الله بخير...اوصيك بهذا رحمك الله - و اوما الي الحسين عليه السلام - ان تموت دونه.

«خداوند خيرت دهد، مسلم ضمن اينكه اشاره به امام حسين عليه السلام مي كرد، گفت: وصيتم درباره اين حضرت است؟ درياريش تا سر حد جانبازي فداكاري كني».

7 / 20 - جزتم من اهل بيت خيرا، ارجعي رحمك الله الي النساء، فاجلسي معهن فانه ليس علي النساء قتال. [8] .

«عبدالله بن عمر مكي» يكي از ياران با وفاي امام عليه السلام در دفع حمله دشمن، استقامت به خرج داد و دست راست و يكي از پاهايش قطع گرديد و به اسارت دشمن درآمد و در مقابل صفوف دشمن، بدنش قطعه - قطعه گرديد و به «قتل صبر» به شهادت رسيد و سر او را بريدند و به سوي خيمه ها انداختند. مادر عبدالله سر بريده فرزندش را برداشت و خاك و خون آن را پاك كرد و در حالي كه عمود خيمه را به دست گرفته بود، به سوي دشمن حمله نمود. امام عليه السلام دستور داد تا او را به خيمه برگردانيدند و خطاب به وي فرمود:

«جزيتم من اهل بيت خيرا...».

«شما در راه حمايت اهل بيت (من)، به پاداش نيك نايل گرديد، خدا رحمتت كند، به خيمه برگرد كه جهاد از شما زنان برداشته شده است».

8 / 20 - «اللهم سدد رميته و اجعل ثوابه الجنة». [9] .

«خدايا! تير او «ابوشعثاء» را به هدف برسان و پاداشش را بهشت قرار بده».

«ابوشعثاء» كه نامش «يزيد» است، از تك تيراندازان و كمانداران معروف كوفه است كه پس از سخنراني امام عليه السلام و قبل از حر، توبه كرده و به ياران امام پيوست. او اول سواره به ميدان رفت اما چون اسبش پي شد، به خيمه بازگشت و در مقابل خيمه ها زانو بر زمين زد و يكصد چوبه تير كه داشت همه را به سوي لشكر كوفه انداخت.

امام چون توبه و شهامت او را ديد، فرمود؛ اللهم سدد رميته و اجعل ثوابه الجنة.

9/ 20 - لا يبعدنك الله يا زهير، ولعن الله قاتلك لعن الذين مسخهم قردة و خنازير. [10] .

«زهير! خداوند تو را از رحمتش دور نگرداند و كشندگان تو را لعنت كند مانند كساني كه انسانيت خود را از دست داده و به صورت ميمون و خوك درآمده اند».

«زهير بن قين» از ياران امام پس از يك حمله و جنگ شديد، به حضور امام برگشت در حالي كه دستش را روي دوش آن حضرت گذاشته بود، مجددا براي رفتن به ميدان اذن گرفت در حالي كه دو بيت شعر هم در هدايت يافتنش به وسيله امام مي سرود، پس از آنكه از پاي در آمد، امام عليه السلام در بالينش حاضر گرديد و با جمله قبلي او را دعا نمود و دشمنانش را مورد لعن قرار داد.

10 / 20 - رحمك الله، انهم قد استوجبوا العذاب حين ردوا عليك.... [11] .

«حنظله! خدا رحمتت كند! اين مردم، آنگاه كه به سوي حق دعوتشان نمودي و پاسخ مثبت ندادند، سزاوار عذاب گرديدند...».

اين دعا را امام عليه السلام در حق «حنظله شبامي» فرمود كه وي پس از موعظه و نصيحت اهل كوفه، به سوي خيمه ها برگشت و امام عليه السلام در تقدير و تشويق وي، مطالبي فرمود كه در ابتداي سخن، حضرت دعاي فوق را در حقش نمود.

11 / 20 - اللهم بيض وجهه، وطيب ريحه، و احشره مع الابرار، و عرف بينه و بين محمد و آل محمد. [12] .

خدايا او «جون» را رو سفيد، بدنش را خوشبو و با ابرار و نيكان محشورش گردان و در ميان او و محمد و اهل بيتش، و آشنايي قرار بده».

به طوري كه در بخش پيام انتخاب آورديم، از جمله كساني كه حسين بن علي عليه السلام به وي اذن خصوصي داد «جون» غلام آن حضرت بود كه فرمود: جون! خود در راه ما مبتلا نكن، به همراه ما به اميد راحتي آمده اي.

«جون» چون اين جمله را شنيد، خود را به روي قدمهاي آن حضرت انداخت و عرضه داشت: «يا بن رسول الله! آيا سزاوار است كه من در هنگام راحتي و رفاه بر سر سفره شما بنشينم و در ايام ناراحتي و پيشامدها، دست از شما بردارم؛ بدن من بدبو، خاندانم ناشناخته و رنگم سياه است، با رفتنم به بهشت برين، بر من منت بگذار تا بدنم خوشبو و رنگم سفيد و حسب من به شرف و عزت نايل گردد».

امام، اين صفا و صميميت را كه از وي مشاهده فرمود، اجازه ماندن و شهادت را به او داد.

زماني كه «جون» در روي خاك گرم كربلا قرار گرفت، فرزند اميرمؤمنان در كنار او نشست و با اين جملات وي را دعا نمود؛ سخناني كه ياد آور گفتار و درخواست خود «جون» بود:

اللهم بيض وجهه، وطيب ريحه، و احشره مع الابرار.

12 / 20 - رب ان تك حبست عنا النصر من السماء فاجعل ذلك لما هو خير، و انتقم لنا من هولاء الظالمين [13] ،الهي تري ما حل بنا في العاجل فاجعله ذخيرة لنا في الاجل. [14] .

پروردگارا! اگر در دنيا نصر و پيروزي آسماني را بر ما نازل نكردي، در عوض اين پيروزي بهتر از آن را نصيب ما بگردان و انتقام ما را از اين ستمگران بگير پرودگارا! تو خود شاهدي آنچه در دنيا برما وارد شد پس آن را ذخيره آخرتمان قرار بده».

اين جمله را حضرت در حالي كه يكي از اطفالش را در آغوش ‍ گرفته و «حرمله پسر كاهل اسدي» با انداختن تيري، گلوي او دريد و حسين عليه السلام دستش را از خون گلوي او پر نموده و به طرف آسمان پاشيد، ايراد فرمود.

اين بود دعاي پيام حسين بن علي عليه السلام كه در دوازده فقره و به مناسبتهاي مختلف از آن بزرگوار در جنگ و ستيز بودند و گاهي نيز جنبه خصوصي دارد و مورد خطاب و نفرين او اشخاص ‍ خاصي بودند.

و اينك از نفرين عمومي آن حضرت شروع مي كنيم:

13 / 20 - لا افلح قوم اشتروا مرضاة المخلوق بسخط الخالق. [15] .

«رستگار مباد: گروهي كه خشنودي خلق را به خشم خالق مقدم مي دارند».

«ابن زياد» از ورود امام حسين عليه السلام به سرزمين كربلا به وسيله «حربن يزيد،» و مطلع، و طي نامه اي به آن حضرت چنين نوشت:

«اما بعد، من از ورود شما به كربلا آگاهي يافتم و اميرمؤمنان (يزيد) به من دستور داده است كه سر به بالين راحت نگذارم و شكم از غذا سير ننمايم تا اينكه يا تو را به قتل برسانم، و يا فرمان من و حكومت يزيد را بپذيري و السلام».

هنگامي كه اين نامه به دست امام عليه السلام رسيد، آن را بر زمين انداخت و فرمود:

«لا افلح اشتروا مرضاة المخلوق بسخط الخالق».

14 / 20 - اللهم احبس عنهم قطر السماء، و ابعث عليهم سنين كسني يوسف، و سلط عليهم غلام ثقيف يسقيهم كأسا مصبرة، فلا يدع فيهم احدا، قتله بقتلة و ضربة بضربة، ينتقم لي و لاوليائي و اهل بيتي و اشياعي منهم، فانهم غرونا و كذبونا و خذلونا و انت ربنا، عليك توكلنا و اليك انبنا و اليك المصير. [16] .

«خدايا! قطرات باران را از آنان قطع كن و سالهايي «سخت» مانند سالهاي (گرسنگي اهل مصر) در دوران يوسف را بر آن بفرست و غلام ثقفي را بر ايشان مسلط فرما تا با كاسه تلخ، سيرابشان كند و كسي را از آنان بدون مجازات رها نسازد، در مقابل قتل، به قتلشان برساند و ضاربين را با ضرب و جرح، مجازات كند، انتقام من و خاندانم و پيروانم را از آنان بستاند؛ زيرا آنان مكر كرده و ما را تكذيب و در مقابل دشمن، رها نمودند و تويي پروردگار ما، بر تو توكل كرده ايم و بر گشت ما به سوي توست».

امام عليه السلام در روز عاشورا پس از آنكه دومين بار در طي خطبه اي اهل كوفه را موعظه و نصيحت فرمود و گذشته آنان را ترسيم نمود و از آينده تلخ و بدبختي آنان خبر داد، ولي آنان به موعظه و نصيحت فرزند رسول خدا اعتنايي ننمودند و در تصميمشان بر كشتن آن حضرت، ترديدي به خود راه ندادند، امام عليه السلام دستهاي خود را به آسمان بلند كرد و آنان را با جملاتي كه نقل نموديم، نفرين كرد.

«اللهم احبس عنهم قطر السماء...».

15 / 20 - اللهم انا اهل بيت نبيك و ذريته و قرابته، فاقصم من ظلمنا و غصبنا حقنا، انك سميع قريب. [17] .

بنابر نقل «خوارزمي» امام عليه السلام اين نفرين را در عصر تاسوعا خطاب به عمر سعد و لشكريانش ايراد فرمود:

«خدايا! ما اهل بيت پيامبر تو و فرزندان عشيره او هستيم. خدايا! كساني را كه به ما ظلم نمودند و حق ما را غصب كردند، هلاكشان كن كه تو بر دعاي بندگانت شنوا و به آنان نزديك هستي».

خوارزمي اضافه مي كند «محمد بن اشعث» كه در صف مقدم سپاهيان دشمن بود و نفرين امام را مي شنيد، جلو آمد و به آن حضرت چنين گفت:

«اي قرابة بينك و بين محمد؟!!».

«در ميان تو و محمد چه قوم و خويشي هست؟!!».

امام عليه السلام كه اين انكار صريح و لجاجت را در راه او مشاهده نمود، اين چنين نفرينش كرد:

16 / 20 - «اللهم فارني فيه هذا اليوم ذلا عاجلا». [18] .

«خدايا! همين امروز، ذلت عاجل و زود رس او را بر من آشكار كن».

«محمد بن اشعث» پس از چند دقيقه براي قضاي حاجت از صف لشكريان فاصله گرفت و در گوشه اي نشست، در اين هنگام عقربي او را نيش زد و در حالي كه لباسش آلوده به نجاست شده، بود رهايش نمود»


پاورقي

[1] مقتل مقرم / طبري 6 / 230. و کامل ابن اثير 3 / 281.

[2] احزاب / 23. «بعضي (مومنان) پيمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشيدند)، و بعضي ديگر در انتظارند؛ و هرگز تغيير و تبديلي در عهد پيمان خود ندادند».

[3] مقتل مقرم / 191. طبري 6 / 232. کامل ابن اثير 3 / 282.

[4] مقتل مقرم / 244. طبري 6 / 251 و کامل 3 / 291.

[5] ارشاد مفيد / 231. تاريخ طبري 6 / 238. و مقتل خوارزمي 1 / 247 و مقاتل الطالبيين / 82.

[6] بحار الانوار 45 / 29. طبري 6 / 253 و ابن اثير 3 / 292.

[7] مقتل خوارزمي 2 / 15. طبري 6 / 249. لهوف / 46 و ابن اثير 3 / 290.

[8] طبري 6 / 246. ابصار العين / 107.

[9] مقتل خوارزمي 2 / 25.

[10] مقتل خوارزمي 2 / 20 و ابصار العين / 99.

[11] مقتل مقرم / 251. طبري 6 / 254 و کامل 3 / 292.

[12] بحار الانوار 45 / 23 و ابصار العين / 105.

[13] طبري 6 / 257.

[14] تظلم الزهرا / 203.

[15] مقتل خوارزمي 1 / 239 و بحار الانوار 44 / 383.

[16] مقتل خوارزمي 2 / 8. لهوف / 43. بحارالانوار 45 / 10 و عوالم 17 / 252.

[17] مقتل خوارزمي 1 / 249.

[18] مقتل خوارزمي 1 / 249.