بازگشت

خطبه اول


1 / 14 - ايها الناس! اسمعوا قولي و لا تعجلوا حتي اعظكم بما هو حق لكم علي و حتي اعتذر اليكم من مقدمي عليكم فان قبلتم عذري و صدقتم قولي و اعطيتموني النصف من انفسكم كنتم بذلك اسعد و لم يكن لكم علي سبيل و ان لم تقبلوا مني العذر و لم تعطوا النصف من انفسكم فاجمعوا امركم و شركائكم ثم لا يكن امركم عليكم غمة ثم اقضوا الي و لا تنظرون ان وليي الله الذي نزل الكتاب و هو يتولي الصالحين.

«اي مردم! گناه مرا بشنويد و در جنگ و خونريزي شتاب نكنيد تا امن وظيفه موعظه كه حق شما و به عهده من است، را انجام بدهم و انگيزه سفر به سوي شما را بيان كنم، اگر دليل مرا پذيرفتيد و با من منصفانه رفتار ننمودديد، همه شما متحد شويد و هر انديشه باطل كه درباره من داريد اجرا كنيد و مهلتم ندهيد، ولي به هر حال، امر بر شما مشتبه نباشد، و در نهايت يار و ياور من خدايي است كه قرآن را فرو فرستاد و اوست ياور صالحان».

2 / 14 - عباد الله! اتقوا الله و كونوا من الدنيا علي حذر، فان الدنيا لو بقيت علي احد او بقي عليها احد لكانت الانبياء احق بالبقاء و اولي بالرضا و ارضي بالقضاء، غير ان الله خلق الدنيا للفناء، فجديدها بال، و نعينها مضمحل، و سرورها مكفهر، و المنزل تلعة، و الدار قلعة فتزودوا فان خير الزاد التقوي، و اتقوا الله لعلكم تفلحون.

«اي بندگان خدا! از خدا بترسيد و از دنيا برحذر باشيد كه اگر بنا بود همه دنيا از آن كسي باشد و او نيز براي هميشه در دنيا بماند، پيامبران براي بقا سزاوارتر و جلب خشنودي آنان بهتر و چنين حكمي خوش آيندتر بود، ولي هرگز! زيرا سرور و شاديش به غم و اندوه مبدل خواهد گرديد. دون منزلي است و موقت خانه اي، پس ‍ براي آخرت خود توشه اي برگيريد و بهترين توشه تقواست، و تقوا پيشه كند اميد است رستگار شويد».

3 / 14 - ايها الناس! ان الله تعالي خلق الدنيا فجعلها دار فناء و زوال متصرفه باهلها حالا بعد حال، فالمغرور من غرته، و الشقي من فتنته فلا تغرنكم هذه الدنيا، فانها تقطع رجاء من ركن اليها و تخيب طمع من طمع فيها.

«اي مردم! خدا دنيا را محل فنا و زوال قرار داده كه اهل خويش را تغيير مي دهد و وضعشان را دگرگون مي سازد، مغرور و گول خورده كسي است كه فريب دنيا را بخورد و بدبخت كسي است كه مفتون آن گردد، پس دنيا شما را گول نزند كه هر كه بدو تكيه كند نااميدش سازد و هر كس بر وي طمع كند، به يأس و نااميدش كشاند».

4 / 14 - و اراكم قد اجتمعتم علي امر قد اسخطتم الله فيه عليكم، واعرض بوجهه الكريم عنكم، و احل بكم نفمته، فنعم الرب ربنا، و بئس العبيد انتم، اقررتم بالطاعة و آمنتم بالرسول محمد صلي الله عليه و آله وسلم ثم انكم زحفتم الي ذريته و عترته تريدون قتلهم، لقد استحوذ عليكم الشيطان فانساكم ذكر الله العظيم، فتبا لك ولما تريدون، انا لله و انا اليه راجعون، هولاء قوم كفروا بعد ايمانهم، فبعدا للقوم الظالمين.

«و اينك مي بينم شما به امري هم پيمان شده ايد كه خشم خدا را بر انگيخته و به سبب آن خدا از شما اعراض كرده و غضبش را بر شما فرو فرستاده است، چه نيكوست خداي ما و چه بندگان بدي هستيد شما كه به فرمان خدا گردن نهاديد و به پيامبرش حضرت محمد (ص) ايمان آورديد، سپس براي كشتن اهل بيت و فرزندانش ‍ هجوم آورديد، شيطان بر شما مسلط شده كه خداي بزرگ را از ياد شما برده است، ننگ بر شما و بر هدفتان! ما از خداييم و به سوي او باز مي گرديم.

اين قوم ستمگر از رحمت خدا دور باشند كه پس از ايمان، به كفر گراييدند».

5 / 14 - ايها الناس! انسبوني من انا، ثم ارجعوا الي انفسكم وعاتبوها، و انظروا هل يحل لكم قتلي و انتهاك حرمتي؟ الست ابن بنت نبيكم و ابن وصية و ابن عمه و اول المومنين بالله و المصدق لرسوله بما جاء من عند ربه؟ اوليس حمزة سيد الشهداء عم ابي؟ اوليس جعفر الطيار عمي، اولم يبلغكم قول رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم لي ولاخي: هذان سيدا شباب اهل الجنة؟.

«مردم! نسب مرا بشناسيد كه من چه كسي هستم، سپس بخود آييد و خويشتن را ملامت كنيد و ببينيد آيا كشتن من و درهم شكستن حريم حرمت من براي شما جايز است؟ آيا من فرزند دختر پيامبر شما نيستم؟ آيا من فرزند وصي و پسر عم پيامبر شما نيستم؟ آيا من فرزند كسي هستم كه وي اولين كسي است كه به خدا ايمان آورد و رسالت پيامبرش را تصديق نمود؟ آيا حمزه سيد الشهداء عموي پدر من نيست؟ آيا جعفر طيار عموي من نيست؟ آيا سخن رسول خدا را درباره من و برادرم نشنيده ايد كه فرمود: اين دو سرور جوانان بهشتند؟».

6 / 14 - فان صدقتموني بما اقول و هو الحق و الله ما تعمدت الكذب منذ علمت ان الله يمقت عليه اهله و يضر به من اختلفه و ان كذبتموني فان فيكم من ان سالتموه عن ذلك اخبركم، سلوا جابربن عبدالله الانصاري و ابا سعيد الخدري و سهل بن سعد الساعدي وزيد بن ارقم و انس بن مالك يخبروكم انهم سمعوا هذه المقالة من رسول الله و لاخي، اما في هذا حاجز لكم عن سفك دمي.

«اگر مرا در گفتار تصديق كنيد كه حق است، به خدا سوگند از روز اول دروغ نگفته ام، چون دريافته ام كه خداوند به دروغگو غضب كرده و ضرر دروغ را به خود دروغگو بر مي گرداند و اگر مرا تكذيب مي كنيد، اينك در ميان مسلمانان از صحابه پيامبر، كساني هستند كه مي توانيد از آنان سؤال كنيد كه همه آنان گفتار پيامبر را درباره من و برادرم شنيده اند و شما را از آن آگاه خواهند نمود و همين گفتار مي تواند مانع خونريزي شما گردد».

از جابر بن عبدالله و ابوسعيد خدري و سهل بن سعد ساعدي و زيد بن ارقم و انس بن مالك بپرسيد كه همه آنان به شما خواهند گفت كه اين گفتار را از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم درباره من و برادرم شنيده اند كه فرمود: «آنها سرور جوانان بهشتند» و همين گفتار مي تواند مانع ريختن خون من گردد.

7 / 14 - فان كنتم في شك من هذا القول افتشكون اني ابن بنت نبيكم فوالله ما بين المشرق و المغرب ابن بنت نبي غيري فيكم و لا غيركم، و يحكم اتطلبوني بقتيل منكم قتلته او مال لكم استهلكته او بقصاص جزاحة.

...يا شبث بن ربعي! و يا حجار بن ابجر! و يا قيس بن الاشعث! و يا زيد بن الحارث! الم تكتبوا الي ان قد اينعت الثمار و اخضر الجنات، و انما تقدم علي جند لك مجندة؟ [1] .

«اگر در گفتار پيامبر درباره من و برادرم ترديد داريد، آيا در اين واقعيت نيز شك مي كنيد كه من فرزند پيامبر شما هستم و در همه دنيا نه در ميان شما و نه در جاي ديگر، براي پيامبر فرزندي بجز من وجود ندارد. واي بر شما! آيا كسي را از شما كشته ام كه به قصاص او مرا مي كشيد؟ آيا مال كسي از شما را تباه ساخته ام؟ آيا جراحتي بر كسي وارد كرده ام تا مستحق مجازاتم بدانيد؟!

... اي شبث بن ربعي! اي حجار بن ابجر! اي قيس بن اشعث! و اي يزيد بن حارث! آيا شما نبوديد براي من نامه نوشتيد كه ميوه هاي ما رسيده و درختان ما سر سبز و خرم است و در انتظار تو دقيقه شماري مي كنيم و در كوفه لشكرياني مجهز و آماده در اختيار تو مي باشد!».

اين بود هفت فقره از اتمام حجت بن علي عليه السلام كه مجموعا اولين خطبه آن حضرت را كه در روز عاشورا ايراد فرموده است، تشكيل مي دهد آري هفت فقره اتمام حجت در ضمن يك سخنراني و كيفيت ايراد اين خطبه به طوري كه در منابع نقل شده بدين صورت بوده است كه امام عليه السلام پس از تنظيم صفوف لشكر خويش، سوار بر اسب گرديد و از خيمه هاي خود فاصله گرفت و با صداي بلند و رسا به ايراد اين خطبه پرداخت. [2] .

خطبه دوم:

خطبه و سخنراني دوم حسين بن علي عليه السلام نيز كه مجموعه ديگري است از اتمام حجت آن بزرگواري، داراي هفت فراز است و مشتمل بر دلايل و بيانات مختلف و اتمام حجت در ابعاد گوناگون و در كيفيت ايراد اين سخنراني «خطيب خوارزمي» مي گويد: روز عاشورا پس از آنكه هر دو سپاه كاملا آماده گرديد و پرچمهاي لشكر عمر سعد بر افراشته شد و صداي طبل و شيپور آنان در بيابان كربلا طنين افكن گرديد، به طرف خيمه هاي حسين بن علي حركت كرده و خيمه ها را احاطه نمودند، حسين بن علي از ميان خيمه و از داخل لشكر خويش بيرون آمد و در برابر صفوف لشكر دشمن قرار گرفت و از آنان خواست تا سكوت كنند و به سخنان او گوش فرا دهند، ولي آنان همچنان سر و صدا و هلهله مي كردند و صداي قهقهه و شاديشان بلند بود كه آن حضرت با اين جملات، به آرامش و سكوتشان دعوت نمود:

8 / 14 - ويلكم ما عليكم ان تنصتوا الي فتسمعوا قولي، و انما ادعوكم الي سبيل الرشاد، فمن اطاعتي كان من المرشدين و من عصاني كان من المهلكين، و كلكم عاص لامري غير مستمع لقولي، قد انخزلت عطياتكم من الحرام، و ملئت بطونكم من الحرام، فطبع الله علي قلوبكم، ويلكم الا تنصتون؟ الا تسمعون؟!. [3] .

«واي بر شما! چرا گوش فرا نمي ندهيد تا گفتار را كه شما را به رشد و سعادت فرا مي خوانم بشنويد، هر كس از من پيروي كند، خوشبخت و هر كس عصيان و مخالفت ورزد، از هلاك شدگان است و همه شما عصيان و سركشي نمود، و با دستور من مخالفت مي كنيد كه به گفتارم گوش فرا نمي دهيد. آري، در اثر هداياي حرامي كه به دست شما رسيده، و در اثر غذاها و لقمه هاي غير حلال ك شكمهاي شما از آنها انباشته شده، خدا بر دلهاي شما اين چنين زده است. واي بر شما! چرا آرام نمي شويد؟! چرا گوش فرا نمي دهيد؟!».

9 / 14 - تبا كم ايتها الجماعة و ترحا! افحين استصرختمونا و لهين متحيرين فاصرخناكم مودين مستعدين، سللتم علينا سيفا في رقابنا، وحششتم علينا نار الفتن التي جناها عدوكم و عدونا، فاصبحتم البا علي اوليائكم و يدا عليهم لا عدائكم بغير عدل افشوه فيكم، و لا امل اصبح لكم فيهم الا الحرام من الدنيا انالوكم، و خسيس عيش طمعتم فيه من غير حدث كان منا ولا رأي تفيل لنا.

«اي مردم! ننگ و عار و حزن ذلت بر شما باد كه با اشتياق فراوان در حالي كه سرگردان بوديد. ما را به ياري خود خوانديد و چون به فرياد شما پاسخ مثبت داده و با سرعت به سوي شما شتافتيم، شمشيرهايي كه از خود ما بود، بر عليه ما به كار گرفتيد و آتش ‍ فتنه اي را كه دشمن مشترك برافروخته بود، بر عليه ما شعله ور ساختيد، به حمايت از دشمنانتان بر عليه پيشوايانتان به پا خاستيد بي آنكه ما در ميان شما عدالتي را بر قرار سازند. و يا اميد چيزي در آنان داشته باشيد به جز طعمه حرامي كه به شما رسانيده اند و مختصر زندگي ذلت باري كه چشم طمع به آن دوخته ايد و شما آنگاه بر عليه ما به پا ساختيد كه نه خطايي از ما سرزده و نه عقيده و انديشه نادرستي از ما مشاهده كرده ايد».

10 / 4 - فهلا لكم الويلات! اذكرهتمونا تركتمونا فتجهز تموها و السيف لم يشهر و الجاس طامن و الراي ام يستحصف، ولكن اسرعتم علينا كطيرة الدباء، و تداعيتم اليها كتداعي الفراش، فقبحا لكم فانما انتم من طواغيت الامة و شذاذ الاحزاب و نبذة الكتاب ونفثة الشيطان و عصبة الاثام و محرفي الكتاب و مطفئي السنن و قتلة اولاد الانبياء و مبيري عترة الاوصياء و ملحقي العهار بالنسب و موذي المومنين و صراخ ائمة المستهزئين الذين جعلوا القران عضين.

«هان! واي بر شما كه با ناخوشايندي روي از ما برتافتيد و از ياري ما سرباز زديد و آماده جنگ با ما شديد، آنگاه كه شمشيرها در غلاف و دلها آرام و رأيها نيكو نبود، با اين وصف مانند ملخ از هر سو به ما ياري روي آورديد و چون پروانه از هر طرف فرو ريختند، رويتان سياه باد كه شما از سركشان امت و از بازماندگان احزاب منحرف هستيد كه قرآن را پشت سر انداخته و از دماغ شيطان در افتاده ايد. شما از گروه جنايتكار و تحريف كنندگان كتاب و خاموش كنندگان سنتها مي باشيد كه فرزندان پيامبر را مي كشيد و نسل اوصيا را از بين مي بريد. شما از گروه ملحق كنندگان زنازادگان به نسب و آزار دهندگان مومنان و فرياد رس پيشوايان استهزاكنندگان مي باشيد، همانان كه قرآن را پاره پاره كردند (آنچه را به سودشان بود پذيرفتند، و آنچه را بر خلاف هوسهايشان بود رها نمودند)!».

11 / 4 - و انتم ابن حرب و اشياعة تعتمدون و ايانا تخذلون، اجل والله، الخذل فيكم معروف، وشجت عليه عروقكم و توارثته اصولكم و فروعكم، و نبتت عليه قلوبكم، وغشيت به صدوركم، فكنتم اخبث شي ء سنخا للناصب و اكلة الغاصب، الا لعنة الله علي الناكثين الذين ينقضون الايمان بعد توكيدها، و قد جعلتم الله عليكم كفيلا فانتم و الله هم.

«و شما اينك به فرزند حرب و پيروانش اتكا و اعتماد نموده و دست از ياري ما بر مي داريد، بلي به خدا سوگند! غدر و خذل از صفات بارز شماست كه رگ و ريشه شما بر آن استوار، تنه و شاخه شما آن را به ارث برده، دلهايتان با اين عادت نكوهيده رشد نموده و سينه هايتان با آن مملو گرديده است. شما به آن ميوه نامباركي مي مانيد كه درگلوي باغبان رنجيده اش گير كند و در كام سارق ستمگرش، لذتبخش باشد. لعنت خدا بر پيمان شكنان كه پيمانشان را پس از تاكيد و توثيق آن، درهم مي شكنند و حال آنكه شما خدا را بر عهد و پيمان خود ضامن قرار داده بوديد و به خدا سوگند! كه شما همان پيمان شكنان هستيد».

12 / 4 - الا وان الدعي بن الدعي قد ركز بنين اثنتين، بين السلة و الذلة، و هيهات منا الذلة، يأبي الله لنا ذلك و رسوله و المومنون، وحجور طابت و طهرت، و اتوب حمية، و نفوس ابية، من ان نؤثر طاعة اللئام علي مصارع الكرام، الا واني زاخف بهذه الاسرة علي قلة العدد و خذلان الناصر.

«آگاه باشيد! كه اين فرومايه (ابن زياد) و فرزند فرومايه مرا در بين دو راهي شمشير و ذلت قرار داده است ما كجا و ذلت كجا چرا كه خدا و پيامبرش و مومنان از ذلت پذيري ما ابا دارند و دامنهاي پاك مادران و مغزهاي با غيرت و نفوس با شرافت پدران، روا نمي دارند، كه اطاعت افراد لئيم و پست را بر قتلگاه كرام و نيك منشان مقدم بداريم. آگاه باشيد! كه من با اين گروه كم و با قلت ياران و عقب نشيني كنندگان، براي جهاد آماده ام».

13 / 4 -



فان نهزم فهزامون قدما

و ان نهزم فغير مهزمينا



و ما ان طبنا جبن و لكن

منايانا و دولة آخرينا



فقل للشامتين بنا افيقوا

سيلقي الشامتون كما لقينا



اذا ما الموت رفع عن اناس

بكلكله اناخ بآخرينا



«اگر ما پيروز شويم، در گذشته هم پيروز بوديم و اگر شكست بخوريم، باز هم شكست واقعي از آن ما نيست».

«ترس، از شؤون ما نيست، ولي حوادثي به ظاهر بر عليه ما رخ داده و سودي به ديگران رسيده است».

«شماتت كنندگان ما را بگو به هوش باشيد كه آنان نيز مانند ما مورد شماتت قرار خواهند گرفت».

«و اين مرگ هر وقت شترش را از كنار دري بلند كرد، در كنار خانه ديگري خواهد خوابانيد».

14 / 4 - اما و الله لا تلبثون بعدها الا كريما يركب الفرس ‍ حتي تدور بكم دور الرحي و تقلق المحور عهد عهده الي ابي عن جدي رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم فاجمعوا و شركاء كم ثم لا يكن امركم عليكم غمة ثم اقضوا الي تنظرون اني توكلت علي الله و ربكم، ما من دابة الا هو آخذ بناصيتها، ان ربي علي صراط مستقيم. [4] .

«آگاه باشيد! به خدا سوگند! پس از اين جنگ به شما مهلت داده نمي شود كه بر مركب مراد خويش سوار شويد مگر به اندازه مدت كوتاهي كه شخص سواره بر اسب خويش سوار است (كه به زودي بايد پياده شود). آنگاه آسباب حوادث شما را به سرعت بچرخاند و مانند محور و مدار سنگ آسياب، مضطربتان گرداند و اين عهد و پيماني است كه پدرم از جدم رسول خدا (ص) براي من بازگو نموده است و اينك، همه شما پس از آنكه امر بر شما روشن گرديده است، دست به دست توكل مي كنم كه پرودگار من و شماست و اختيار هر جنبده اي در دست اوست و خداي من بر صراط مستقيم است».

و اين بود هفت فراز از اتمام حجت امام در دومين خطبه عاشوراي آن حضرت.

15 / 14 - و يحكم يا شيعة آل ابي سفيان! ان لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا احرارا في دنياكم، هذه وارجعوا الي احسابكم ان كنتم عربا كما تزعمون... انا الذي اقاتلكم و تقاتلوني، والنساء ليس عليهن جناح، فامنعوا عتاتكم و طغاتكم و جهالكم عن التعرض لحرمي مادمت حيا. [5] .

«واي بر شما اي شيعيان آل ابي سفيان! شما اگر دين نداريد و از روز جزا نمي هراسيد (لا اقل) در زندگي خود آزار مرد باشيد و اگر خود را عرب مي پنداريد، به نياكان خود بينديشيد و شرف انساني خود را حفظ كنيد من با شما جنگ مي كنم و شما با من و اين زناني گناهي ندارند، تا من زنده هستم از تعرض ياغيان و تجاوزگرانتان به حريم اهل بيت من جلوگيري كنيد».

«خوارزمي» مي گويد: امام حسين عليه السلام جنگ سختي نمود و در هر حمله عده اي از دشمن را به هلاكت رسانيد دشمن خواست با وارد كردن ضربه روحي آن حضرت را تضعيف كند و با حايل شدن در خيمه ها و قتلگاه، حمله به خيمه ها را شروع كرد، در اينجا بود كه آن حضرت لشگريان كوفه را با اين جملات مورد خطاب قرار داد: «يا شيعة آل ابي سفيان...».


پاورقي

[1] مقتل مقرم / 227 - 228.

[2] اين دو سخنراني با اختلاف جزئي در طبري 6 / 242 - 243. کامل ابن اثير 3 / 287 - 288، ارشاد مفيد / 234 و مقتل خوارزمي 1 / 253 و 2 / 6 - 8 آمده است.

[3] مقتل خوارزمي 2 / 6.

[4] مقتل مقرم / 234 - 235.

[5] مقتل خوارزمي 2 / 33.