بازگشت

پيام انتخاب


يكي از خصوصيات قيام حسين بن علي عليه السلام و از پيامهاي عاشورا اين است كه آن حضرت علي رغم قلت ياران و كثرت دشمنانش كه بايد طبق محاسبات ظاهري به هر نحو ممكن، اصحاب و ياران خويش را براي كمك و ياريش دعوت و تشويق و در صورت نياز از جايگاه ولايت و امامت، آنان را مجبور و ملزم نمايد، ولي برخلاف اين روش، آن حضرت در موارد مختلف، گاهي به طور عموم و گاهي به طور خصوص، به آن اجازه انتخاب كارزار يا ترك آن را داده و حتي نزديكترين اهل بيت خويش را نيز در اين انتخاب نمودن مسير دلخواه و مورد نظرشان، مخير نموده است.

اين اصل اساسي است در ميان قيامهاي ظاهري و معنوي و يك فرق بارزي است كه پيشوايان و رهبران غير واقعي متمايز مي سازد؛ چون اين نوع رهبران، معمولا براي جلب و مساعدت ديگران، به هر حيله و تزوير متمسك مي گردند و براي به دست آوردن پيروزي، از توسل به هيچ عمل خلاف و غير انساني، امتناع نمي ورزند.

اينك متن اين پيامها:

1 / 13 - فمن احب منكم الانصراف فلينصرف، ليس عليه منا ذمام. [1] .

هر يك از شما (ياران من) بخواهد برگردد، آزاد است و از طرف ما بيعتي برگردنش نيست».

امام علي عليه السلام اين جمله را در «منزل زباله» خطاب به همه اصحاب و اهل بيتش فرمود، آنگاه كه از كشته شدن «مسلم وهاني» در كوفه، در اين منزل مطلع گرديد و شهادت آنان را با يارانش در ميان گذاشت و از بي وفايي مردم كوفه و دورويي آنان سخن گفت، سپس فرمود:«فمن احب منكم...».

2 / 13 - و اني قد اذنت لكم فانطلقوا جميعا في حل ليس ‍ عليكم مني ذمام، وهذا الليل قد غشيكم فاتخدوه جملا، وليأخذ كل رجل منكم بيد رجل من اهل بيتي،... و تفرقوا في سوادكم و مدائنكم. [2] .

«و من به همه شما اجازه دادم به وطنهاي خود برگرديد، همه شما آزاد هستيد و من بيعتي در گردن شما ندارم، اينك شب فرا رسيده، تاريكي آن را مركب خويش قرار دهيد و هر يك از شما دست يكي از اهل بيت مرا بگيريد و به سوي شهر و ديار خود متفرق شويد».

امام عليه السلام نزديك غروب تاسوعا يا پس از نماز مغرب شب عاشورا، خطاب به اهل بيت و اصحاب خود، خطبه اي ايراد فرمود، در آن خطبه ضمن سپاسگذاري از همه آنان خبر شهادت خويش را كه در كربلا واقع خواهد شد، از زبان رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم نقل فرمود و اين جمله را هم اضافه نمود كه اينك زمان اين شهادت فرا رسيده است، سپس به تمام اهل بيت و يارانش ‍ فرمود شما در رفتن و نجات جان خويشتن آزاد هستيد. و جمله ياد شده از فرازهاي همين خطبه است:

3 / 13 - حسبكم من القتل بمسلم، اذهبوا قد اذنت لكم. [3] .

«فرزندان عقيل! كشته شدن مسلم بن عقيل براي (خانواده) شما بس است، من شما را مرخص كردم از اين منطقه بيرون برويد».

امام عليه السلام در سخنراني شب عاشورا (در فراز قبل اشاره گرديد) پس از اجازه مرخصي عمومي و پس از شنيدن پاسخ ياران خويش كه دليل وفاداري و ايمان ثابت آنان بود، متوجه فرزندان عقيل گرديد و آنان را بالخصوص مورد خطاب قرار داد كه: «حسبكم من القتل بمسلم، اذهبوا قد اذنت لكم».

و آنان نيز جواب دادند اگر ما تو را ترك كنيم و از ما بپرسند چرا دست از آقا و مولاي خود برداشتيد چه پاسخي خواهيم داشت؟ نه، به خدا سوگند! جان و مال و فرزند و عيال خود را فداي تو خواهيم كرد و تا نفس آخر، در كنار تو خواهيم بود.

4 / 13 - يا جون! انت في اذن مني، فانما تبعتنا طلبا للعافية فلا تبتل بطريقنا. [4] .

«جون! من بيعت را از تو برداشتم؛زيرا تو به اميد عافيت و آسايش به همراه ما آمده اي، خود را در راه ما گرفتار و مصيبت مكن!».

امام عليه السلام اين جمله را در روز عاشورا و در اوج جريان جنگ خطاب به جون، غلام خود فرمود، آنگاه كه او براي خدا حافظي و اذن براي رفتن به ميدان جنگ، به خدمت آن حضرت شرفياب گرديد.

5 / 13 - رحمك الله انت في حل من بيعتي، فاعمل في فكاك ولدك. [5] .

«محمد بن بشير! خدا تو را رحمت كند، اينك تو از طرف من آزادي و من بيعت را از تو برداشتم تا درباره آزادي فرزندت، تلاش كني».

امام عليه السلام اين جمله را خطاب به «محمد بن بشير حضرمي» فرمودند؛ زيرا در همين روزها به وي خبر رسيده بود كه فرزندت در اطراف ري، گرفتار و زنداني شده است و چون اين جريان را آشنايان و دوستان محمد بن بشير با او در ميان گذاشتند، او از مفارقت فرزند پيامبر امتناع ورزيد؛ و چون آن حضرت او را اين گونه ديد، فرمود: «رحمك الله...».

پاسخ وي به امام عليه السلام اين بود كه:

«اكلتني السباع حيا ان فارقتك».

«درندگان بيابان مرا زنده پاره پاره كنند اگر از شما جدا شوم».

امام عليه السلام لباسهايي كه قيمت آنها به هزار دينار بالغ مي گرديد، در اختيار وي قرار داد تا آنها براي رهايي فرزندش، استفاده كند.


پاورقي

[1] طبري 6 / 226 و ارشاد مفيد / 231.

[2] مقتل مقرم / 213. طبري 6 / 238 - 239 و کامل 3 / 278 و 285.

[3] مقتل مقرم / 213.

[4] لهوف / 95.ابصارالعين / 105. مثير الاحزان / 63.

[5] مقتل مقرم / 214.