بازگشت

سه پيام تهديدآميز


طبق دلايل فراوان از جمله آيه شريفه؛ يا ايها الذين امنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم. [1] .

اطاعت از اوامر ائمه معصومين عليه السلام همانند اطاعت از اوامر پيامبر صل الله عليه وآله وسلم بر مسلمانان واجب و مخالفت با آن حرام و موجب عذاب الهي است؛ زيرا اطاعت در هر دو مورد مانند اطاعت خداوند به طور مطلق و بدون هيچ قيد و شرطي بر مومنان واجب گرديده است.

ولي در آنجا كه امر و دستور امام، جنبه استغاثه و استمداد پيدا كند، مخالفت با آن تنها حرام است، بلكه حرمت آن تشديد و مجازات آن هم مضاعف و كيفر آن شديدتر خواهد گرديد؛ زيرا استمداد و استغاثه امام، حاكي از مظلوميت خط كلي اسلام و نياز شديد قرآن به حمايت و بيانگر حساسيت شرايط و اوضاع است و بايد مسلمانان نداي مظلوميت او را دريابند و با تمام توان حتي با نثار خون و بذل جان به دفاع از آن بشتابند و لذا مسامحه در اين امر مهم و عدم استجابت به اين استغاثه كه تضعيف حق و تقويت باطل را در پي خواهد داشت، موجب شديدترين مجازات و سخت ترين عذاب اخروي خواهد گرديد؛ مثلا فاصله و فرق زيادي است بين موعظه و امر حسين بن علي عليه السلام كه فرمود: اعتبروا ايها الناس بما وعظ الله به اولياء من سوء ثنائه علي الاحبار.... [2] .

«اي مردم از به بدي ياد نمودن خداوند علماي يهود را كه به وسيله آن اولياي خود را پند داده است، عبرت بگيريد».

با استغاثه آن حضرت كه در روز عاشورا فرمود:

هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله صل الله عليه وآله وسلم؟... هل من مغيث يرجو الله باغاثتنا؟.... [3] .

«آيا كسي هست كه از حرم رسول خدا دفاع كند؟ آيا فرياد رسي هست كه به اميد پاداش خداوندي به فرياد ما برسد».

با اين مقدمه، اهميت اين نوع پيام حسين بن علي عليه السلام و انگيزه تهديد نمودن كساني كه به نداي آن حضرت پاسخ مثبت نداده اند، با جملات:

«اكبه الله في نار جهنم» و: «يكبه عل منخريه في النار» آيا كسي هست كه از حرم رسول خدا دفاع كند؟ آيا فرياد رسي هست كه به اميد پاداش خداوندي به فرياد ما برسد». روشن مي گردد چرا كه كلمه «اكب» به مفهوم شدت ذلت و خواري مي باشد.

و در اينجا تذكر اين نكته را لازم مي دانيم كه مقاومت و رهبري امت در زمان غيبت و عدم حضور ائمه معصومين عليه السلام بر اساس ‍ دلايل قطعي به جانشينان آنان يعني علما و فقهايي كه داراي شرايط ولايت و رهبري امت هستند واگذار گرديده است. و طبعا اوامر آنان نيز از لحاظ وجوب اطاعت و كيفر مخالفت، مانند اوامر ائمه معصومين خواهد بود.

1 / 11 - يابن الحر!... ان استطعت ان لا تسمع صراخنا و لا تشهد وقعتنا فافعل، فوالله لا يسمع و اعيتنا احد و لا ينصر نا الا اكبه الله في نار جهنم. [4] .

«پسر حر!...حالا كه حاضر نيستي در راه ما از جان بگذري، اگر مي تواني از اين منطقه دور شو تا صداي استغاثه ما را نشنوي و جنگ ما را نبيني؛ زيرا به خدا سوگند! اگر كسي استغاثه ما را بشنود و بر ما ياري نكند، خداوند او را با ذلت به آتش جهنم خواهد كشيد».

حسين بن علي عليه السلام اين جمله را در «منزل بني مقاتل» در نزديكي كربلا به «عبيدالله حر جعفي» ايراد نمود، هنگامي كه در ميانشان ملاقاتي به وقوع پيوست دعوت آن حضرت را در توبه نمودن از خطاهاي گذشته اش و ياري نمودن به فرزند پيامبر، رد نمود و خواست اسب معروف خود را نام «ملحقه» را در اختيار آن حضرت قرار دهد، در اينجا بود كه امام عليه السلام فرمود:

لا حاجة لنا في فرسك و لا فيك، و ما كنت متخذ المضلين عضدا.

«ما نه تو نياز داريم و نه به اسب تو، زيرا كه من از افراد گمراه براي خود نيرو نمي گيرم».

پس به عنوان نصيحت و موعظه فرمود: ان استطعت ان لا تسمع صراخنا و لا تشهد وقعتنا فافعل....

2 / 11 - انطلقا فلا تسمعا لي واقعة و لا تريالي سوادا، فانه من سمع واعيتنا او رأي سوادنا فلم يجبنا او يغثنا كان حقا علي الله عزوجل ان يكبه علي منخريه في النار. [5] .

«شما (دو نفر) از اين منطقه دور شويد تا صداي استغاثه مرا نشويد و اثري از من نبينيد؛ زيرا هر كس استغاثه ما را بشنود و سياهي ما را ببيند پس پاسخ ما را ندهد و به فرياد ما نرسد، بر خداوند است كه او را با ذلت تمام به دوزخ وارد كند».

امام حسين عليه السلام اين جمله را نيز در «منزل بني مقاتل» خطاب به «عمروبن قيس مشرقي» و پسر عمويش، فرمود آنگاه كه اين دو نفر به حضور امام رسيدند، آن حضرت از ايشان سؤال فرمود كه آيا براي نصرت و ياري امام خود به اينجا آمده ايد؟ آنان عذر آورده و خود را در ظاهر براي رفتن به كوفه مجبور دانستند.

اينجا بود كه امام عليه السلام با اين جملات به ارشاد و راهنمايي آنان پرداخته و فرمود كه اگر بناست به كوفه برگرديد، هر چه سريعتر اين كار را انجام دهيد، و از منطقه خارج شويد.

3 / 11 - فول هربا حتي لاتري مقتلنا فوالذي نفس حسين بيده لا يري اليوم مقتلنا احد ثم لا يعيننا الا دخل النار. [6] .

«هرثمه از اين منطقه فرار كن تا جنگ ما را نبيني زيرا سوگند به خدايي كه جان در يد قدرت اوست هر كس جنگ ما را نبيند و ياريمان نكند به آتش داخل خواهد شد».

ابن ابي الحديد از نصر بن مزاحم با اسناد، از هرثمه نقل مي كند كه من در جنگ صفين به همراه علي عليه السلام بودم در مراجعت به كوفه راه ما از سرزمين كربلا بود و در همان سرزمين توقف نموده و با آن حضرت نماز بجاي آورديم امير مومنان عليه السلام پس ‍ از نماز مشتي از خاك كربلا را برداشت و آن را بوييد و گفت چه خوش خاكي هستي تو اي خاك كربلا زيرا مردمي از درون تو محشور مي شوند كه بدون حساب داخل بهشت مي گردند.

هرثمه مي گويد: چون به خانه ام بازگشتم براي همسرم «جرداء» دختر سمير كه از شيعيان خالص علي عليه السلام بود خاطرات سفر جنگ را تعريف و آنچه را كه از علي بن ابيطالب در كربلا ديده و شنيده بودم براي او نقل و اضافه نمودم كه اي جرداء تو كه علي عليه السلام را اين همه دوست داري بگو ببينم: آيا او به غيب آگاه است كه اينگونه كربلا را توصيف مي كند؟ همسرم گفت دست از سرم بردار و اين حرفها را كنار بگذار و يقين بدان كه به جز حق بر زبان علي عليه السلام جاري نمي گردد.

هرثمه مي گويد: سالها از اين جريان گذشت تا اينكه عبيدالله بسيج عمومي بر عليه حسين بن علي عليه السلام اعلام نمود و من نيز در سپاهي بودم كه بر عليه آن حضرت گسيل گشته بود، چون به امام حسين و يارانش رسيدم، محلي را كه قبلا به همراه علي عليه السلام در آن بوديم و جايگاهي كه حضرت از خاكش ‍ برداشته بود، شناختم و به ياد فرمايش امير المومنين عليه السلام افتادم، لذا از آمدنم با لشكر ابن زياد نادم گشته و سوار بر اسب شده در مقابل حسين عليه السلام قرار گرفتم و آنچه را از پدرش علي عليه السلام در اين منزل شنيده بودم اظهار نمودم، حسين بن علي عليه السلام فرمود: حالا حامي ما هستي يا دشمن ما؟ عرض كردم يابن رسول الله نه حامي شما هستم و نه دشمن شما زيرا من زن و فرزندم را در كوفه رها كرده ام و از ابن زياد بر آن بيمناكم. حسين عليه السلام فرمود اي هرثمه: «فول هربا حتي لاتري متلنا...» هرثمه گويد با شنيدن اين جمله بسرعت به سوي كوفه حركت كردم و از خيمه ها دور شدم تا شاهد جنگ و كشته شدن آن حضرت نباشم.


پاورقي

[1] نساء / 59.

[2] تحف العقول / 237.

[3] لهوف / 50.

[4] مقتل مقرم / 189 با اختلاف مختصر در متن طبري 7 / 306. کامل ابن اثير 3 / 282 و امالي صدوق، مجلس 30.

[5] مقتل مقرم / 190. عقاب الاعمال، شيخ صدوق، به پاورقي آقاي غفاري / 409. رجال کشي / 74.

[6] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد 3 / 170 و وقعه صفين / 140.