بازگشت

سقيفه بني ساعده


يكي از مهم ترين علل رخداد عاشورا حادثه اي بود كه همان روز رحلت پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم در سقيفه بي ساعده اتفاق افتاد و مسلمانان با فراموش كردن سفارش هاي پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم درباره علي عليه السلام، برخلافت ابوبكر اجماع كردند و به تعبير امام خميني:

بالاترين مصيبتي كه بر اسلام وارد شد، همين مصيبت سلب حكومت از حضرت امير - سلام الله عليه بود و عزاي او از عزاي كربلا بالاتر بود. مصيبت وارده بر اميرالمؤمنين و بر اسلام بالاتر است از آن مصيبتي كه بر سيدالشهداء وارد شد. اعظم مصيبت ها اين مصيبت است كه نگذاشتند بفهمند مردم اسلام يعني چه؟ [1] .

آن چه در سقيفه بني ساعده اتفاق افتاد، بازگشت دوباره اعراب به تفكرات و سنت قبيله اي پيش از بعثت بود. شيوه انتخاب جانشين پيامبر دقيقا طبق معيارها و سنن قبيله اي انجام شد. درباره مشروعيت خليفه و به طور كلي جانشيني پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم اختلاف نظرهاي اساسي بين شيعيان و اهل تسنن وجود دارد. شيعيان در انتخاب جانشين پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم برمبناي اشاره روشن و نص صريح آن حضرت در حجة الوداع تنها علي عليه السلام را شايسته اين مقام مي دانند و براي آن چه در سقيفه اتفاق افتاد و به انتخاب ابوبكر انجاميد، اعتباري قائل نيستند. در مقابل، اهل تسنن انتخاب جانشيني پيامبر را نه از جانب خود او، بلكه به عهده مسلمانان مي دانند كه بايستي با اجماع درباره آن تصميم بگيرند. اگر از نزديك، سقيفه را به عنوان يك «متن » در زمينه تاريخي خود بررسي كنيم به نتايج مهمي خواهيم رسيد:

فتح مكه توسط سپاه اسلام در سال هشتم هجري، بزرگ ترين پايگاه دشمنان پيامبر را فرو ريخت و با تصرف آن و تسليم رؤساي قريش، اسلام به عنوان حاكميت بلامنازع جزيرة العرب شناخته شد. قبايل ديگري كه تا اين زمان اسلام نياورده بودند، گروه گروه با فرستادن نمايندگان خود به مدينه، در پيشگاه پيامبر اسلام، مسلماني خود را اعلان كردند تا از اين طريق هم چنان به حيات قبيله اي خود ادامه دهند. در نتيجه سال نهم هجري با عنوان «عام الوفود» در تاريخ اسلام شناخته شد و بخش بزرگي از قبايل جزيرة العرب در اين سال به جرگه اسلام پيوستند. بي ترديد اسلام آوردن اين قبايل نه از روي ايمان قلبي، بلكه از روي ترس و به اقتضاي مصلحت زمانه بود. اين ها كه به طور تقريبي شايد هفتاد درصد كل قبايل شبه جزيره را شامل مي شدند، اعلان مسلماني كردند ولي به مباني و مبادي اسلام مؤمن نشده و آن را درك نكرده بودند.

براي اثبات اين ادعا دلايل زير را مي توان ارائه كرد:

1- قرآن كريم به طور صريح به اين مسئله اشاره كرده است:

قالت الاعراب امنا قل لم تؤمنوا و لكن قولوا اسلمنا و لما يدخل الايمان في قلوبكم...؛ [2] اي رسول! اعراب بر تو منت نهاده گفتند ما بي جنگ و نزاع ايمان آورديم به آن ها بگو شما كه ايمانتان از زبان به قلب وارد نشده است به حقيقت هنوز ايمان نياورده ايد، ليكن بگوييد ما اسلام آورديم....

2- واقعه اهل رده كه بلافاصله بعد از فوت پيامبر اتفاق افتاد، دليل ديگري براين مدعا مي تواند باشد. برخي از قبايل جزيرة العرب با آگاهي از فوت پيامبر اعلان كردند كه ديگر هيچ گونه ارتباط ديني و حكومتي با مدينه ندارند و بر اعتقادات و باورهاي قديم خود برگشته اند. ظهور پيامبران دروغيني همچون طليحة بن خويلد، سجاح، مسيلمه كذاب و اسود عنسي با انگيزه هاي حسادت به سيادت قريش، شركت در حاكميت متمركز جزيرة العرب، تصور باج گونه داشتن از حكم ديني زكات و... همه بيان كننده درك ناقص و ناتمام اين قبايل از دين اسلام و مباني آن مي باشد.

3- درخواست هايي كه نمايندگان اين قبايل از پيامبر در قبال قبول اسلام داشتند همانند حلال شمردن زنا، ربا، شراب و يا به دست گرفتن رهبري مسلمانان پس از پيامبر، نگهداشتن بت قبيله و... نيز همه مبين درك نادرست اين قبايل از مفاهيم و احكام شرع مقدس اسلام بود.

در چنين شرايطي كه مفاهيم عميق اسلامي در ذهن و دل اعراب كاملا رسوخ نكرده و آن ها را از درون متحول نكرده بود پيامبر دارفاني را وداع گفت و بلافاصله گروه هاي مختلف سياسي، با برداشت هاي متفاوت از نصوص ديني، براي تعيين جانشين پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم در سقيفه تجمع كردند.


پاورقي

[1] صحيفه نور، ج 1، ص 161.

[2] حجرات (49) آيه 14.