بازگشت

چرا اصحاب، سخن امام حسين را در شب عاشورا اطاعت نكردند


در تاريخ آمده است كه امام حسين عليه السلام در شب عاشورا بيعت خود را از اصحابش برداشت و به آنها اجازه ي ترك كربلا را داد، ولي آنها نپذيرفتند و همچنان ماندند. حال با توجه به اينكه برداشتن بيعت از آنها، امري خلاف ضروري دين است، چگونه امام آنها را امر به رفتن مي كند و بيعت خود را از آنها برمي دارد؟ علاوه بر اين، آيا همراهي با امام در جهاد، بر آنها واجب نبوده است؟ آيا حفظ امام بر امت واجب نيست؟ اگر چنين است، پس چگونه امام آنها را امر به ترك واجب مي كند؟ اگر اطاعت امام واجب است، پس چرا طبق فرمايش امام عليه السلام آنها متفرق نشدند؟ اين مسأله نيز روشن است كه امام قصد آزمايش آنها را نداشت و از حال آن انسانهاي متقي و مؤمن آگاه بود.

پاسخ:

امام حسين عليه السلام مي دانست كه دشمن فقط طالب شخص او مي باشد و اگر بر او پيروز شوند، به ديگران كاري ندارند. همچنين آگاه بودند كه اصحاب فداكارش، نمي توانند جان او را نجات دهند، اگر چه به حد اعلي سعي و كوشش نمايند؛ لذا همراهي آنها با امام در جهاد با دشمن اثري نداشت و امام فقط از اين جهت آنها را مخير به ترك كربلا


كرد. وجوب جهاد، وقتي است كه انسان احتمال پيروزي و غلبه بر دشمن را بدهد، ولي اگر يقين داشته باشد كه نتيجه ي جنگ، هلاكت و مغلوبيت او مي باشد، جنگ براي او به حكم اتلاف نفس و بدون هيچ فايده مي باشد. بنابراين جهاد بر آن افراد واجب نبود. برداشتن بيعت نيز به اين معني اشكالي ندارد؛ و لذا امام حسين عليه السلام وجوب جهاد را از آنها برداشت و آنها را مخير كرد بين رفتن و ماندن.

در خصوص بيعت نيز بايد گفت كه معناي برداشتن بيعت اين نيست كه اعتقاد به امامت او را از قلب ها بيرون كنند، كه در اين صورت بنابر تصريح احاديث، اگر بميرد به مرگ جاهلي مرده است [1] .

شايان ذكر است كه امام حسين عليه السلام امر به رفتن نكردند، تا اصحاب آن حضرت كه نرفتند، كار حرامي را مرتكب شده باشند؛ بلكه امام فرمودند: «من به شما اجازه مي دهم و بيعت خود را از شما برداشتم تا از سياهي شب استفاده كرده و براي دور شدن از خطر اقدام كنيد». [2] .

شهيد مطهري رضي الله عنه در اين خصوص مي فرمايند: حالا كه حسين بن علي عليه السلام به هر حال كشته مي شود، ماندن اين همه افراد چه تأثيري دارد، جز اين كه اينها هم كشته بشوند؟... اباعبدالله عليه السلام چرا اجازه داد كه اينها بمانند؟ چرا اينها را مجبور نكرد كه بروند؟... چرا - امام عليه السلام - اين كار را نكرد و بر عكس اعلام آمادگي آنها را براي شهادت تقديس و تكريم كرد؟ معلوم مي شود منطق، منطق ديگري است. شهيد احيانا براي حماسه آفريني براي تزريق خون به جامعه، براي نوربخشي به جامعه، براي حيات دادن به جامعه بايد شهيد شود. اين مورد از آن موارد بود. شهادت تنها براي اين نيست كه دشمن مغلوب بشود؛ در شهادت حماسه آفريني هم هست. اگر آنها در آن روز شهيد نمي شدند، اين يك دنيا حماسه كي بوجود مي آمد؟ اگر چه هسته ي مركزي، شهادت شخص اباعبدالله عليه السلام هست، اما... اگر آنها ضميمه نشده بودند، شهادت حسين بن


علي عليه السلام اين عظمت و اهميت و شكوه را پيدا نمي كرد كه دهها و صدها و بلكه هزارها سال زنده بماند، مردم بيايند و گوش كنند و درس بياموزند و روح بگيرند و به حركت آيند. [3] .



پاورقي

[1] دلائل الصدق ج 2، ص 6 - الغدير ج 10، ص 360.

[2] کامل ابن‏اثير ج 4، ص 57.

[3] قيام و انقلاب مهدي (عج) به ضميمه‏ي شهيد، ص 133 و 134.