بازگشت

مفهوم اراده، مشيت و تقدير


پاسخ اين است كه منشأ و انگيزه ي اين سؤال، غفلت از مفهوم وسيع واژه هاي «اراده» و «مشيت» و «تقدير» و مانند آن است.

مشيت و تقدير خداوند، گاهي «تكويني» و گاهي «تكليفي» يا «تشريعي». تقدير و اراده ي تكويني خداوند از اختيار بندگان خارج و انسانها در مقابل اين مشيت، مجبور و ناچارند. مانند تولد و مرگ انسانها، خلقت آسمانها و زمين و...؛ اما اراده ي تكليفي و يا تشريعي عبارت از اين است كه خداوند انجام و يا ترك عملي را صلاح بداند و وقوع و يا ترك آن را بخواهد و بنابر همان خواست و صلاحديد و «تقدير»، به انجام دادن آن، امر و يا از آن نهي نمايد؛ ولي با اين وجود اختيار انجام و يا ترك آن را به اراده ي خود افراد محول مي كند. مانند تكاليف شرعي از قبيل روزه، نماز، خمس، جهاد، حج، و... كه مورد مشيت خداوند است كه همه انجام شود؛ ولي اين نوع اراده و مشيت خدا، غيرمستقيم و باواسطه بر اين امور تعلق گرفته؛ يعني با وجود اراده و مشيت از طرف خداوند، تحقق پذيرفتن اين امور را به اراده و خواست بندگان واگذار نموده است.

نمونه اي از اين حقيقت در قرآن مجيد بدين صورت منعكس است: «ان الله يأمر بالعدل و الاحسان و ايتاء ذي القربي و ينهي عن الفحشاء و المنكر و البغي يعظكم لعلكم تذكرون» [1] . يعني خداوند به عدل و احسان و دلجويي از اقوام، امر؛ و از فحشا و منكر و تجاوز به ديگران نهي مي كند. او به شما موعظه مي كند، شايد شما متذكر شويد. طبق اين آيه ي شريفه، خداوند تحقق عدل و نيكي و دستگيري از خويشان و از بين


رفتن بساط هر نوع فحشاء و منكر و زورگويي از ميان انسانها را مي خواهد. ولي مي دانيم همانگونه كه در خود همين آيه آمده است، اين خواست را به صورت امر و نهي بيان نموده است و تحقق آن را به اراده و خواست مردم واگذار نموده است. بندگان خدايند كه بايد اين تقدير و اراده ي خداوند را آزادانه انتخاب نموده و به آن جامه ي عمل بپوشانند. اگر راه مخالفت نيز بپيمايند، باز هم آزادند و هيچ اجباري در انتخاب نمودن يكي از دو راه ندارند؛ اما بايد توجه نمود كه كدام راه مورد رضايت و خواست خداوند است.

حسين بن علي عليه السلام اوضاع و شرايط را چنان مي بيند كه خود را مشمول فرمان الهي «كتب عليكم القتال» [2] مي داند. بايد قدم به ميدان جنگ بگذارد. او كه مي گويد: «با تسلط يزيد بر مسلمانها، بايد فاتحه ي اسلام را خواند»، [3] حال بايد فاتحه ي دنيا و مافيها را بخواند. خود و ياران و فرزندانش را قرباني كند تا اسلام در حال نزع را جان تازه اي بخشد و قرآن فراموش شده را حياتي نو دهد. و اين همان واقعيتي است كه حسين بن علي عليه السلام در يك جمله بيان مي كند: «ان الله شاء ان يراني قتيلا و ان يراهن سبايا» [4] خدا خواسته كه مرا كشته ببيند و آنان را اسير. يعني اين واقعه مورد رضايت خدا و خواست اوست.

آري؛ اين همان خواست و مشيت خداوند است و حسين بن علي عليه السلام مأمور اجراي آن. اين مسأله ي با عظمت و تاريخ ساز، گاهي نيز در عالم خواب با ديدن رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و تأكيد و تأييد آن بزرگوار همراه است. [5] .

به بيان ديگر، اينكه علم آن حضرت موجب جبر شود، چنين نيست؛ چرا كه همانند علم خداوند به عاقبت امور در نتيجه عذاب و پاداش بر اساس اعمال انسانهاست. يعني مي توان اينگونه گفت كه پس خدا هم كه علم به عاقبت ما دارد و مي داند چه كسي جهنمي و چه كسي بهشتي است، پس ما را براي چه در اين دنيا آزمايش مي كند و


مي ميراند؟ پاسخ آن اين است كه علم خداوند تأثيري در اعمال اختياري ما ندارد. مانند اينكه ما علم داريم كه فلان هواپيما در ساعت شش بر زمين مي نشيند. اما آيا اين علم ما اختيار را از خلبان سلب مي كند؟ آيا خلبان نمي تواند با تأخير يا زودتر بر زمين بنشيند؟ همينگونه است علم خداوند نسبت به اعمال ما و نيز علم امام به آنچه اتفاق مي افتد؛ چون اين عمل امام بخاطر علمش نبود، بلكه بخاطر انجام وظيفه اش بود. حال اگر عاقبت كار را به او بگويند، باعث نمي شود كه عملش هم جبري شود.



پاورقي

[1] نحل / 90.

[2] بقره / 216.

[3] لهوف، ص 20 - مثيرالاحزان، ص 10 - مقتل عوالم، ص 53 - مقتل خوارزمي ج 1، ص 185.

[4] لهوف، ص 65.

[5] سخنان حسين بن علي عليه‏السلام، از مدينه تا کربلا، ص 65.