بازگشت

آيا دشمنان بخاطر محيط و وراثت از عاقبت نيك محروم شدند


آيا در مورد ابوسفيان، معاويه، يزيد، عمرسعد، ابن زياد، شمر و خولي و ديگر جنايتكاران و خيانت كاران چه در حادثه ي كربلا و چه در غير آن، مي توان گفت كه چون از پدران و مادران شقي و فاسدالاخلاق برخوردار بوده اند، پس عاقبت خير و خوشي نداشتند؟ اگر قائل به مسأله ي امتحان و اختيار انسان شويم، امثال اين حديث كه «السعيد سعيد في بطن امه و الشقي شقي في بطن امه» [1] يعني: خوشبخت كسي است كه در شكم مادرش خوشبخت باشد و بدبخت كسي است كه در شكم مادرش بدبخت باشد؛ چه توجيهي خواهد داشت؟

پاسخ:

روانشناسان و جامعه شناسان، عوامل شكل گيري شخصيت انسان را دو دسته كرده اند: عوامل وراثتي و عوامل محيطي. مثلا با مشاهده ي امام حسين عليه السلام، اميرالمؤمنين عليه السلام و ساير ائمه اطهار عليهم السلام، ملاحظه مي كنيم كه تمامي اين بزرگواران، افرادي شايسته و با فضيلت بوده اند؛ چون هم ارث و هم محيط كه در شكل گيري


شخصيت آنان مؤثر است، سالم و بدور از شرك و كفر بوده است. و يا گروهي بني اميه و امثال آنها، كه چون محيطي ناسالم و پدر و مادري فاسدالاخلاق و فاسد العقيده داشته اند، پس به انسانهاي منفور تبديل شده اند. لكن اين پاسخي كه در خصوص شكل گيري شخصيت انسان داده اند، كلي است. ايرادش آن است كه در بسياري از موارد هم، چنين نيست. ممكن است در ميان فرزندان پيامبر و ائمه عليهم السلام افراد نابابي وجود داشته باشند. فرزند نوح پيامبر عليه السلام يكي از معروفترين مصاديق آن است. همچنين جعفر كذاب، كه فرزند امام حسن عسكري عليه السلام و برادر حضرت مهدي (عج) بود. و نيز آسيه، همسر فرعوني كه مي گفت من خدا هستم. زني كه در قرآن بدان اشاره شده و براي مؤمنان، الگو و نمونه معرفي مي شود. در واقعه ي كربلا نيز از اينگونه موارد بسيار داريم. حر بن يزيد رياحي كه اولين كسي بود كه راه را بر امام بست و كار را به دستور عمرسعد، بر امام سخت گرفت و سپاه اسلام را در سرزمين بي آب و علف - كربلا - نگه داشت. اما در نهايت توبه كرد و جزء شهداي كربلا شد و از جمله افرادي بود كه امام حسين عليه السلام شخصا به بالين او آمدند و او را آزاده ي دنيا و سعادتمند در آخرت خواندند. [2] . زهير بن قين نيز از جمله كساني بود كه به طرفداري عثمان مشهور بود. در بين راه، زهير با امام برخورد كرد و انساني كه عمري را در مسير ديگر پيموده بود، طي چند لحظه گفتگو، جزو ياران امام و از اسوه هاي شهداي كربلا شد. بنابراين تأثيرگذاري عوامل ارثي و محيطي كليت ندارد.

شايد گفته شود كه عوامل شخصيتي اين بزرگواران ناشي از تأثير كلام امام حسين عليه السلام بوده است؛ اما با مشاهده ي موارد ديگر، متوجه مي شويم كه اينگونه نيست؛ مثلا حضرت با عبيدالله بن حر جعفي نيز ملاقات كرد و از او درخواست كمك نمود، ولي او فقط گفت اسبم را در اختيار شما مي گذارم! [3] بنابراين نمي توان شخصيت انسان را بر اساس عوامل ارثي و محيطي پيش بيني كرد. بلكه عوامل ديگري نيز در شكل گيري شخصيت انسان


دخالت دارند.

از سويي ديگر، اگر ما تأثير وراثت و محيط را كامل بدانيم، بايد به نوعي جبرگرايي قائل شويم. همانگونه كه در سؤال مطرح شده، حديثي نيز بر اين امر دلالت دارد. پس انسان، هر كار خوب يا بدي كه انجام مي دهد، به محيط يا پدر و مادرش نسبت داده مي شود؛ در حاليكه اين نظريه جبرگرايانه، با آنچه در قرآن در خصوص اختيار و امر به سعي و كوشش در سعادتمند شدن دنيا و آخرت آمده، منافات دارد. نه تنها قرآن، بلكه در تمامي كتب آسماني از اختيار انسان سخن رفته است. چرا كه در موارد بسياري از انذار و بشارت سخن به ميان آمده است. يا آمده است: مبادا كفر بورزيد؛ مبادا ظلم كنيد؛ مبادا به خدا شرك بورزيد؛ و يا مي فرمايد: با پيشوايان كفر مقاتله كنيد؛ كساني كه به عهد و پيمان خود پايبند نيستند، هر كجا يافتيد، بكشيد. اگر خوبي انسانها در اثر عوامل محيطي و ارثي بوده است، چرا از سوي خداوند، اين اندازه تشويق مي شوند و كافران معاند و ستمگر مورد سرزنش قرار مي گيرند؟ [4] .

اما در خصوص روايتي كه در سؤال ذكر شد، نكاتي را مختصرا متذكر مي شويم. اصل اين حديث كه: «السعيد من سعد في بطن امه و الشقي من شقي في بطن امه»، روايتي است مفصل، از امام محمد باقر عليه السلام، كه چگونگي پيدايش انسان را بيان مي كند.

آن حضرت مي فرمايند: بعد از گذشت چهار ماه، از زماني كه بين زن و شوهر مقاربت صورت گرفت، يعني درست در آغاز زندگاني كودك و دميدن روح در او، خداوند متعال به دو ملك دستور مي دهد كه يكي در داخل رحم، و ديگري در خارج از آن، تمام مقدرات بچه، اعم از روزي، زندگي، مرگ، تندرستي، بيماري و... را بنويسند. آن دو ملك عرض مي كنند: از كجا بنويسيم؟ خداوند مي فرمايد: به پيشاني مادر نگاه كنيد و از آنجا بنويسيد. در آخر روايت آمده است: «و يخفظان لله البدآء في جميع ذلك» [5] . يعني اين دو ملك، در تمام اين امور، حق بداء و تغيير و تبدل را براي خداوند محفوظ


مي دارند. [6] سپس، امام باقر عليه السلام از رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل مي كنند: «السعيد من سعد في بطن امه و الشقي من شقي في بطن امه» [7] ؛ به اين معنا كه تمام امور، اعم از خير و شر و سعادت و شقاوت، در شكم مادر مقدر مي شود. البته به شرط بداء براي خداوند متعال. بنابراين سعادت و شقاوت در شكم مادر ضرورت نمي آورد، بلكه فقط امكان بوده و قابل بداء و تغييرپذير است و سرنوشتي كه آن دو ملك نوشته اند، اقتضاي طبع است و ممكن است تغيير پيدا كند. بنابراين اختيار را از انسان سلب نمي كند.



پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج 5، ص 9 و 157.

[2] بحارالأنوار، ج 45، ص 14.

[3] مقتل الحسين مقرم، ص 189.

[4] با اندکي تغيير، برگرفته از در پرتو آذرخش.

[5] اصول کافي ج 6، ص 13. بحارالأنوار، ج 60، ص 344.

[6] 1 - «بداء»، يعني:

أ - ظاهر شدن نظر جديدي در انسان، به جهت عدم آگاهي به مصالح واقعي و پشيماني از گذشته؛ مانند: صرف نظر کردن از عملي که قرار بوده انجام دهد و اکنون به اين نتيجه رسيده که نبايد انجام دهد. که البته ظهور رأي، خصوصا رأي مخالف رأي قبلي، درباره‏ي خدا صحيح نيست.

ب - شي‏ء پنهاني است که اکنون آشکار شده و آيه شريفه «و بدالهم من الله ما لم يکونوا يحتسبون» (زمر /47) نيز همين را مي‏رساند. يا اينکه بگوييم به معناي ظهور شي‏ء بعد از عدمش است؛ مانند ظهور مرگ پس از حيات يا حيات بعد از مرگ.

بنابراين بداء، به دو معناي تبديل رأي و ظهور شي‏ء است.

بداء در مورد خداوند، به معناي ظهور در علم فعلي خداوند است؛ نه علم ذاتي. و اينکه براي خدا چيزي ظاهر شود، صحيح نيست؛ زيرا در او چيزي پنهان نبوده تا ظاهر شود؛ بلکه مردم اينگونه‏اند. پس ظهور از طرف خداست، براي مردم؛ نه از طرف خدا، براي خدا.

امکان تغيير به اذن و خواست خدا در مقدرات، امري ثابت است که امضاي سرنوشت‏ها در شبهاي قدر، مانع آن نيست؛ لذا همه چيز بدست خدا بوده و هر چه بخواهد انجام مي‏دهد.

نکته‏ي ديگر آنکه بداء در تقديرات است، نه در قضاء الهي؛ زيرا قضاء وقوع شي‏ء است که وقتي واقع شد، برنمي‏گردد.

پيرامون بداء و معاني و اقسام آن ر. ک: بداية المعارف، ج 1، ص 190 به بعد.

[7] بحارالأنوار، ج 5، ص 9 و ص 157.