بازگشت

علت رفتن به مكه


امام نمي خواست به هيچ وجه موافقتي با يزيد و حاكميت او داشته باشد؛ حتي اگر اين مخالفت منجر به شهادت او بشود. در عين حال، در پي چاره بود تا در صورت امكان، انقلابي را عليه يزيد بر پا كرده و خود بر جامعه حاكميت پيدا كند. همه ي خواست امام در اين خلاصه مي شد؛ و لذا هر پيشنهادي كه به نحوي آن را خدشه دار مي كرد، از نظر امام محكوم و غير قابل پذيرش بود. دستيابي به حكومت مي توانست بالاترين موفقيتي باشد كه امام به آن مي انديشد. اگر چنين چيزي دست يافتني نمي شد، به هر روي امام به عنوان آمر به معروف و ناهي از منكر، رسالت خود را انجام داده بود. به فرض كه در اين حد نيز موفقيتي بدست نمي آورد، حداقل مي توانست مطمئن باشد كه با ريخته شدن خونش، درخت اسلام را آبياري كرده و مردم را آگاه ساخته است.

واقعيت موجود نيز چنين بود كه يزيد اجازه نمي داد كسي چون امام حسين عليه السلام با عدم بيعت با او، راحت به زندگي مشغول شود. امام حسين عليه السلام هم كسي نبود كه به آرامي زندگي كند. در اين صورت تنها انتخاب يزيد در صورت عدم بيعت، كشتن امام بود. از طرفي، گذشته از شام، مدينه و مكه و بطور كلي حجاز، در شرايطي نبود كه در برابر خواست يزيد مبني بر كشتن امام، مقاومتي از خود نشان دهند.

رفتن امام به مكه بصورت موقت پسنديده بود؛ زيرا به هر روي، اين شهر حرم تلقي مي شد و براي مدتي مي توانست امنيت داشته باشد، اما به هر حال اين شهر نمي توانست به عنوان سنگر دائمي مورد توجه قرار گيرد. علاوه بر اينكه مكه، هواداري خاصي از امام


نمي كرد.