بازگشت

عامل تطميع


عامل دوم، تطميع بود. معاويه با جعل حديث و بهره برداري از جذابيت و اعتبار شعر و قرآن، مي توانست عده اي را فريب دهد، اما همه ي افراد تحت تأثير قرار نمي گرفتند. لذا معاويه بزرگان و رؤساي قبايل را كه خوب و بد را مي فهميدند و داستان خلافت و خيانت معاويه برايشان امري مجهول نبود، با تطميع، وعده ي پست و مقام، دادن هدايا و جوايز نفيس و سنگين و نيز كيسه هاي طلا، مي خريد و به اين صورت آنها را مجذوب خود مي كرد. گذشتن از مال دنيا آسان نيست. گفتن يك كيسه ي طلا يا 100000 دينار طلا و شبيه اين ارقام آسان است، ولي كمتر كسي در مقابل آن مقاومت مي كرد، آنهم در آن زمان. ولي معاويه با پرداخت هزينه هاي سنگين، رؤساي قبايل را به آمال و اهداف ننگين خود مي رساند و در اين راه كمتر كسي داراي ايستادگي و مقاومت بود و اكثرا گرفتار


مي شدند. نمونه ي آن رشوه به شريح قاضي [1] بود كه فتواي وي تأثير بسزايي در به شهادت


رساندن امام حسين عليه السلام و برگرداندن رأي كوفيان داشت.


پاورقي

[1] شريح بن حارث، از مردم يمن، در سال 22 هجري از سوي عمر بن خطاب به قضاوت کوفه منصوب گشت و تا زمان حجاج بن يوسف - 60 سال - قاضي اين شهر بود. جز در ايام عبدالله زبير که سه سال اين کار را ترک کرد. در زمان اميرالمؤمنين عليه‏السلام نيز مدتي بر منصب قضاوت بود. وقتي امام او را به اين منصب گماشتند، بر او شرط کرد که هيچ حکمي را اجرا نکند، مگر آنکه آن را بر حضرت عرضه دارد. امام علي عليه‏السلام يک بار بر او خشم گرفت و از کوفه بيرونش کرد. وي علاوه بر شعر، شوخ‏طبع نيز بود. (بحارالأنوار، ج 42، ص 175).

شريح در کوفه محبوبيت و شخصيت کم‏نظيري پيدا کرد و مردم نيز به او اعتماد نموده و نظرش را مي‏پذيرفتند. حتي زماني که اميرالمؤمنين عليه‏السلام خواستند او را از اين منصب بردارند، مردم اعتراض نموده و همهمه‏ي «وا عمراه» بلند شد. آن حضرت به طور مشروط پذيرفت که وي بکار خود ادامه دهد.

شريح در قتل حضرت هاني بن عروه و مسلم بن عقيل شريک بود؛ زيرا بعد از دستگيري هاني و قيام قبيله‏ي مذحج، او با هاني ديدار کرد و بدنش را خون‏آلود و زخمي ديد و آثار شکنجه و ضربات ابن‏زياد را با چشم خود مشاهده کرد، ولي هنگامي که دارالاماره را در محاصره‏ي هواداران هاني و مسلم ديد، بيرون آمد و خطاب به مردم گفت: امير شما هاني، مشغول مذاکره است و هيچ خطري او را تهديد نمي‏کند. صلاح بر اين است که به خانه‏هاي خود برگرديد. او از اين طريق مردم را فريب داد و نيروهاي به پاخاسته را خنثي نمود و باعث شد تا ابن‏زياد، هاني و مسلم را به شهادت برساند. (سفينة البحار ج 1، ص 649 - ارشاد شيخ مفيد ج 2، ص 50 - مروج الذهب ج 3، ص 57).

معروف است که وي به دستور عبيدالله، فتوا داد که چون حسين بن علي بر خليفه‏ي وقت خروج کرده، دفع او بر مسلمين واجب است.

وي سرانجام در سال 87 - يا 97 - هجري در سن 167 سالگي به درک واصل گرديد. (اسد الغابة ج 2، ص 214 - شرح نهج‏البلاغه‏ي ابن ابي‏الحديد ج 14، ص 28).

چهره‏ي شريح قاضي به عنوان عالم وابسته به دربار ستم و در خدمت زور و تزوير شناخته شده و نشان مي‏دهد که دشمن هميشه براي کوبيدن حق، از چهره‏ي افراد مذهبي و موجه، که سخن آنها در نزد مردم از اهميت ويژه‏اي برخوردار است، استفاده مي‏کند. همانگونه که گفته‏ايم، نبايد فراموش کنيم که تاريخ در حال تکرار است و شيوه‏ها و عواملي که در بوجود آوردن حادثه‏ي کربلا نقش داشت، امروز و فردا نيز نقش دارد و ما بايد در برابر اين توطئه‏ها هوشيار باشيم و نصايح ولي را با گوش جان پذيرا باشيم؛ نه تندروي کنيم تا از ولايت و رهبري جلوتر رويم، و نه کندي و سستي کنيم تا از خط ولايت و رهبري فاصله بگيريم؛ دشمن از فرصتهاست که نهايت استفاده را مي‏برد.