بازگشت

پذيرش و مقبوليت حكومت معاويه از سوي مردم


معاويه با تبليغات گسترده اي كه صورت داده بود، با فريب افكار عمومي، به حكومت خود مشروعيت و در واقع مقبوليت بخشيده بود. هر چند از زواياي مختلف، حكومت معاويه پايه و اساس مشروعي نداشت و خلافتش غصبي و نامشروع تلقي مي شد، اما او با فريب و ترفندهايي كه به كار مي گرفت، شماري از مسلمانان و شاميان را براي پذيرش حكومتش آماده ساخت.


دلائلي كه معاويه براي مشروعيت حكومتش بدانها توسل مي جست، يكي ادعاي خونخواهي عثمان بود. او مدعي بود كه عثمان مظلوم كشته شده و من صاحب خون او هستم. بنابراين بايد حكومت به من برسد. دومين مسأله، حكميت و جرياني كه بعد از واقعه ي صفين روي داد، بود. حماقت ابوموسي اشعري و نيرنگ عمروعاص، باعث شد تا معاويه حكومت خود را مشروع بداند. مسأله سوم، پيمان صلح و معاهده ي منعقد شده با امام حسن عليه السلام در سال 41 هجري بود. و چهارم آنكه مي گفت مردم با من بيعت كرده اند و اين بيعت را دليلي بر قانوني بودن حكومت خود بشمار مي آورد.

در دوران خلافت معاويه، 20 سال امام حسين عليه السلام در مدينه، مظلومانه در ميان امت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم صبر كردند. ايشان نمي توانستند در خطبه ي نماز جمعه سخنراني كنند؛ چون چنين اجازه اي به او نمي دادند. خطيب جمعه بايد توسط معاويه انتخاب مي شد و موظف به لعن علي عليه السلام بود. امام هم بنشينند و گوش كنند! اگر اباعبدالله عليه السلام در چنين شرايطي قيام مي كرد، حداكثر نتيجه اي كه حاصل مي شد اين بود كه عده اي از مردم كه انسانهاي خوب و صالح را دوست مي داشتند، مي گفتند حيف شد كه امام حسين عليه السلام از دست رفت. بعد از چندي هم نام او فراموش مي شد. ما شيعيان چند بار نام عمرو بن حمق يا رشيد هجري را شنيده ايم و مي شناسيم؟ زيد بن علي بن الحسين عليه السلام چه شد؟ ما چه مقدار از تاريخ او را مي دانيم؟ با اينكه قيام او مقدس هم بود. اما آيا عزاداري براي او بر پا مي شود؟ اگر امام حسين عليه السلام در آن شرايط بر عليه معاويه قيام مي كرد، او نيز نهايتا سرانجامي مانند آنها پيدا مي كرد. البته اين سخن بدان معنا نيست كه قيام امام، براي شهرت و آوازه بود؛ بلكه منظور اين است كه در آن شرايط، قيام امام نمي توانست سرنوشت ساز باشد و تا جهان باقي است، الگو بوده و از نورش استفاده برند. به بيان ديگر، در آن شرايط امام نمي توانست به نحو كامل و اتم از اين قيام بهره برداري كند.

در زمان معاويه، مردم از حضرت استقبال نمي كردند، براي اينكه معاويه كارهاي خود را با شيطنت انجام مي داد و مثل يزيد بدون سياست اقدام نمي كرد. معاويه از روي شيطنت و رندي و با ژستي مقدس مأبانه، در جايي كه بين امام حسين عليه السلام و معاويه گفتگو و مجادله اي صورت گرفت، آن حضرت را از غيبت يزيد نهي مي كرد! معاويه گفت: اينكه


گفتي مادرت از مادر يزيد بهتر است، راست گفتي؛ چون اگر جز اين نبود كه فاطمه از قريش بود و مادر يزيد از قريش نيست، كافي بود. اين همان عصبيت ملي گرايي و قوم گرايي است. معاويه گفت: علاوه بر اينكه مادر تو از قريش است، دختر پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم هم هست، پس مسلما مادر تو بهتر است. اما اينكه گفتي پدر تو از پدر يزيد بهتر است، جاي تأمل دارد؛ چون مي داني كه پدر يزيد و پدر تو با هم مبارزه كردند، و خدا به نفع پدر يزيد حكم كرد و اما خودت كه گفتي از يزيد بهتر هستي، نه اينگونه نيست. يزيد براي جامعه ي اسلامي بهتر است. حضرت فرمودند: «مي گويي يزيد شرابخوار از من بهتر است؟» سياست معاويه را ببينيد. در جواب امام گفت: آقا! از پسر عمويت [1] غيبت نكن! دليل برتري يزيد اين است كه تو غيبت او را مي كني، ولي او غيبت تو را نمي كند! [2] . [3] .

لذا دليل اينكه امام حسين عليه السلام در زمان معاويه قيام نكرد، اين بود كه شرايط بگونه اي نبود تا امام بتواند رسالت خود را با مظلوميت و شهادت خود در تاريخ ثبت كند تا جاودانه بماند و در تاريخ گم نشود. اما در زمان يزيد مبادرت به چنين قيام حساب شده اي كرد. نقشه ي الهي و ماهرانه اي كه امام آنگونه به شهادت برسد و نامش الي الابد همچون چراغ فروزان همه عالم را در همه ي زمانها روشن كند. چنان كه كفار و بت پرستان و يهوديان و مسيحيان درباره ي امام عليه السلام سخنها گفته و اعمال ويژه اي را انجام دهند. [4] نقل است كه در بسياري از شهرهاي هندوستان در شب تاسوعا و عاشورا، هندوهاي بت پرست آتش روشن مي كنند و به ياد سيدالشهداء عليه السلام با پاي برهنه وارد آتش مي شوند. [5] .

بنابراين اگر جايي انسان در تكليف و وظيفه ي خويش متحير ماند، نور حسين بن


علي عليه السلام و چراغ هدايتي كه او برافروخت، تكليف انسان را مشخص مي كند. اگر همه چيز مورد تحريف و تقطيع واقع شده باشد - كما اينكه تفسير قرآن و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را مورد تحريف قرار داده و مي دهند - اما كشته شدن امام حسين عليه السلام بخاطر دينش، نمي تواند مورد تحريف واقع شود. و لذا دشمن درصدد است تا از راههاي گوناگون،اين نهضت عظيم را كم ارزش و بي اعتبار جلوه دهد. [6] .



پاورقي

[1] چون دو تيره از قريش بودند، به يکديگر پسر عمو مي‏گفتند.

[2] الفتوح ج 4، ص 240 الي 244.

[3] نظير همين مطلب را امروز بعضي از خناسان درباره‏ي يک مسئول ضد اسلامي مي‏گويند که او حافظ قرآن است. حافظ نهج‏البلاغه است. نماز شبش ترک نمي‏شود و... بايستي توجه نمود که اين سياست، همان سياست معاويه است.

[4] با اندک تلخيص و تغيير؛ آذرخشي ديگر از آسمان کربلا، مجلس پنجم.

[5] در پرتو آذرخش، ص 74.

[6] در چند سال اخير، عده‏اي سخناني بر زبان جاري ساختند که نه با تاريخ سازگار است و نه مي‏توان نام تحريف و تقطيع بر آن گذاشت. بلکه از مصاديق توهين و تمسخر بشمار مي‏رود. به عنوان نمونه:

عبائي خراساني: امام حسين عليه‏السلام براي مبارزه با قتلهاي زنجيره‏اي قيام کرد!! (روزنامه‏ي بامداد، 21 / 1 / 79).

ابراهيم يزدي: جنگيدن عبيدالله بن زياد با امام حسين عليه‏السلام، بخاطر اين بود که مي‏خواست مسجد درست کند!! (به نقل از هفته نامه‏ي صبح، ارديبهشت 78).

مدير آموزش و پروش استان مازندران: ثواب کف و سوت زدن براي تقويت يکي از نخبگان جامعه، کمتر از سينه‏زني و عزاداري براي امام حسين عليه‏السلام نيست! (به نقل از کيهان، 10 / 3 / 79).

روزنامه‏ي همشهري: - عبارت - (اشهد انک قد اقمت الصلوة و آتيت الزکوة و امرت بالمعروف و نهيت عن المنکر) مربوط به گذشته است و به جاي اين، زيارتنامه (اي) حاوي آزادي بگذاريد! (5 / 2 / 78).