بازگشت

خرابه ي شام


بعد از افشاگري هايي كه توسط حضرت زينب عليهاالسلام و امام سجاد عليه السلام در مجلس يزيد صورت گرفت و منجر به رسوائي يزيد شد، يزيد اهل بيت عليهم السلام را در خرابه اي در كنار قصر خويش جاي داد كه چند روزي در اين مكان اقامت داشتند.

نقل است كه زنان اهل بيت عليهم السلام جريان شهادت امام حسين عليه السلام و ساير اصحاب را از كودكان مخفي داشتند و هرگاه بچه ها سراغ پدران خود را مي گرفتند، به آنان مي گفتند كه پدرانشان به مسافرت رفته اند [1] .

شب اول در خرابه ي شام، حضرت رقيه عليهاالسلام خواب پدر را مي بيند. وقتي از خواب بيدار شد، رو به اطرافيان نموده و سراغ پدر را گرفتند. بانوان حرم وقتي اين سخن را شنيدند،


گريستند و نوحه سرايي كردند كه صداي آنان توسط نگهبانان به اطلاع يزيد رسيد. يزيد دستور داد سر مقدس امام حسين عليه السلام را براي آنها ببرند. سر مبارك امام را زير پوششي قرار داده و در مقابل آن كودك نهادند. رقيه عليهاالسلام پرسيد، «اين چيست؟» گفتند: سر پدرت حسين است. دختر وقتي پارچه را كنار مي زند و چشمانش به سر مبارك مي افتد، ناله اي از دل كشيده و بي تاب شده و مي گويد: «اي پدر! چه كسي تو را به خونت رنگين كرد؟ چه كسي رگهاي تو را بريد؟ پدر! چه كسي مرا در كودكي يتيم كرد؟ و...». آنگا لب كوچك خود را بر لبان پدر نهاده، گريه ي شديدي كرد و جان داد و به شهادت رسيد. [2] .

نقل است كه ام كلثوم عليهاالسلام شخصي را نزد يزيد فرستاد تا اجازه دهد براي امام حسين عليه السلام مدتي سوگواري كنند؛ يزيد نيز اجازه داد. اهل بيت عليهم السلام، به مدت سه روز در آن خرابه به سوگواري مشغول بودند، كه زنان ديگر نيز مي آمدند و شركت مي كردند. بعد از اين مدت، يزيد احساس كرد اگر اينان در شام بمانند، با انقلابي كه ايجاد كرده اند، حكومتش سرنگون خواهد شد. لذا دستور داد آنان را به سمت مدينه روانه سازند. [3] .

وقتي يزيد چنين تصميمي را گرفت، امام سجاد عليه السلام از يزيد سه درخواست نمود: يكي آنكه يكبار ديگر مي خواهم صورت مبارك پدرم را ببينم. دوم آنكه آنچه از ما به يغما برده اند، به ما بازگردانند و سوم آنكه اگر تصميم بر كشتن من داري، فردي مطمئن را همراه زنان كن تا آنان را به حرم جدشان برساند. يزيد با خواسته ي اول امام مخالفت كرد و با خواسته ي دوم موافقت نمود. در رابطه با خواسته ي سوم نيز گفت كه كسي جز تو همراه زنان نخواهد بود. بعد از اينكه يزيد آنچه را كه غارت شده بود، به اهل بيت عليهم السلام بازگرداند، دستور داد تا اسيران را به وطن خود - مدينه - بازگردانند. [4] .



پاورقي

[1] نفس المهموم، ص 456 - الدمعة الساکبه ج 5، ص 141. برخي نيز اين سخن را که تا آنروز شهادت پدران را از کودکان مخفي نگهداشته بودند، قبول نداشته و بر اين عقيده‏اند که ورود سرها به داخل کاروان و چند روز مسافرت در اين حال و نيز مجالسي که در آن شرکت مي‏جستند، طفلان را از شهادت پدرانشان آگاه ساخته بود.

[2] همان؛ و نيز کامل الزيارات، ص 179.

[3] مقتل خوارزمي ج 2، ص 74 - عوالم، ص 414 - رياض القدس ج 2، ص 292؛ قول ديگري نيز هست مبني بر اينکه اهل بيت عليهم‏السلام هفت شبانه روز در خرابه‏ي شام ماندند و به عزاداري پرداختند. (قمقام زخام، ص 579).

[4] لهوف، ص 82 - قمقام زخام، ص 579 با اندکي اختلاف.