بازگشت

اهل بيت در مجلس يزيد


بعد از آنكه كاروان اسراء وارد شام شد، آنان را روانه ي مسجد جامع كردند تا اجازه ي ورود به مجلس يزيد را بگيرند. بعد از مدتي، اجازه ي ورود به مجلس يزيد داده شد. در حالي كه اسيران همه به هم زنجير شده بودند، وارد مجلس يزيد شدند. يزيد بعد از سخناني كه با امام سجاد عليه السلام و بنابر نقل هاي ديگر با فاطمه عليهاالسلام دختر امام حسين عليه السلام صورت داد، دستور داد سر مقدس امام را در حالي كه شستشو داده بودند و محاسن مبارك آن حضرت را شانه زده بودند، در تشتي از طلا قرار دهند. يزيد با چوبدستي خود بر دندانهاي مبارك امام مي زد. آنگاه به امام سجاد عليه السلام رو كرد و با حضرت به مشاجره


پرداخت. [1] .

بعد از لحظاتي مردي شامي در حالي كه به فاطمه دختر امام حسين عليه السلام اشاره مي كرد، به يزيد گفت: اين كنيز را به من ببخش! فاطمه عليهاالسلام در حالي كه مي لرزيد، خود را به سوي عمه اش زينب عليهاالسلام كشانيد و گفت: عمه جان! بعد از يتيمي، كنيز هم بشوم؟ [2] سخناني بين حضرت زينب عليهاالسلام و يزيد (لعنت الله عليه) رد و بدل شد، كه سرانجام يزيد با اين جمله ي حضرت زينب عليهاالسلام كه: تو به ظاهر اميري و ظالمانه ناسزا مي دهي و با قدرت و سلطه اي كه داري زور مي گويي، خاموش شد.

مرد شامي گفت: مگر اين دختر كيست؟

يزيد گفت: او فاطمه دختر حسين و آن زن زينب دختر علي بن ابيطالب است.

مرد شامي گفت: حسين پسر فاطمه و علي؟

يزيد گفت: آري.

مرد شامي گفت: اي يزيد! خدا تو را لعنت كند كه خاندان پيامبر را مي كشي و فرزندان او را اسير مي گيري. بخدا سوگند من گمان مي كردم اينان اسيران روم هستند.

يزيد رو به مرد شامي كرد و گفت: بخدا سوگند تو را هم به آنها ملحق مي كنم. و دستور داد تا گردن وي را بزنند. [3] .

در تاريخ نقل است كه: در اين موقع، يزيد دستور داد چوبدستي اش را بياورند و با آن بر لب و دندان امام مي زد. زينب با ديدن اين صحنه فرياد زد: «يا حسيناه؛ يا حبيب رسول الله؛ يابن مكة و مني؛ يابن فاطمة الزهراء سيدة النساء؛ يابن بنت المصطفي» كه ناله ي جانسوز حضرت، اطرافيان را به گريه واداشت.

با حركت جسارت آميز يزيد، ابوبرزه ي اسلمي - از صحابه ي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم - و يكي از كنيزان، به رفتار يزيد اعتراض كردند؛ كه يزيد دستور داد ابوبرزه ي اسلمي را از مجلس


خارج و سر كنيزك را از تنش جدا كنند.

يزيد در آن مجلس، آبجو طلب كرد. [4] وي بعد از اينكه شراب را آوردند، گفت: اين شرابي است مبارك و از بركت آن اين است كه اولين باري كه ما از آن مي نوشيم، سر دشمن ما در سفره ي ماست و خوان طعام ما، به همين خاطر گسترده است و با خيالي راحت و مطمئن غذا مي خوريم و شراب مي نوشيم. سكينه عليهاالسلام مي فرمايد: بخدا سوگند! من كافرتر، ستمكارتر، سنگدلتر از يزيد نديدم. [5] .


پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج 45، ص 135.

[2] ارشاد شيخ مفيد ج 2، ص 120.

[3] بحارالأنوار، ج 45، ص 136.

[4] از امام علي بن موسي الرضا عليه‏السلام نقل است: اولين کسي که دستور ساخت آبجو را داد، يزيد بود و لذا شيعيان ما هرگز آبجو نمي‏خورند، چون مخصوص دشمنان ماست. (عيون اخبار الرضا عليه‏السلام ج 2، ص 22).

[5] قمقام زخار، ص 577.