بازگشت

كاروان اسراء در كوفه


كوفيان با اينكه خاطرات زيادي از محبت ها و مجاهدت هاي امام علي عليه السلام و فرزندانش داشتند و فضايل آنان را بخوبي مي دانستند، ولي از آنجايي كه از مردمي سست ايمان، پيمان شكن و نامهربان بودند، در زمان امام حسين عليه السلام نيز بي وفايي و بي ايماني و دنياطلبي خود را نشان دادند. در ابتدا نامه هاي فراواني از اشتياق خود به رهبري امام و برائت از حكومت يزيد براي امام نوشتند، ولي با تهديد و تطميع و تبليغات مسموم ابن زياد، خيلي زود همه چيز را فراموش كرده و فرستاده و پيك امام را غريبانه در كوفه و در چنگال يزيديان رها كردند، تا اينكه مظلومانه به شهادت رسيد. كار به همين جا ختم نشد، بلكه همين كوفيان بودند كه سپاه يزيد را براي جنگ با حسين بن علي عليه السلام تشكيل دادند و از ابتدا تا پايان كار كه حمله به خيام و به اسارت گرفتن اهل بيت عليهم السلام بود، اميران كفر و يزيديان روسياه را همراهي كردند تا كارنامه ي نامهرباني ها و بي وفايي خود را نسبت به خاندان علي عليه السلام تكميل نموده و خود را رسواي هميشه ي تاريخ نمايند. [1] .

مردم كوفه به محض ورود خاندان اهل بيت عليه السلام به آنجا، با فحش و بدگويي و نيز بي احترامي و سنگ پراكني، دل داغدار زينب عليهاالسلام و خاندان وحي را بيش از پيش آزردند. اهل كوفه سرمست از پيروزي خيالي خود، با جشن و هلهله و پايكوبي، غفلت و تباهي خود را نشان مي دادند.

ولي در همين كوفه، حضرت زينب عليهاالسلام حضرت فاطمه ي صغري عليهاالسلام، ام كلثوم عليهاالسلام و امام سجاد عليه السلام سخناني ايراد نمودند كه پس از هر خطبه، مردم دندان مي گزيدند و اشك مي ريختند و از ماوقع چنان تأسف مي خوردند كه نقل است پس از آن روز، هيچكس زن


و مرد بسياري را چون آن روز گريان نديد. [2] .


پاورقي

[1] براي شناخت بيشتر مردم کوفه، به فصل سوم مراجعه نماييد.

[2] قصه‏ي کربلا، ص 426 الي 439.