بازگشت

ظهر عاشورا و شهادت ياران امام


هنگام ظهر، ابوثمامه ي عمرو بن عبدالله صائدي وقت نماز را يادآور شد و به امام عرض كرد: جانم به فدايت! من پيش از شما شهيد خواهم شد، اما دوست دارم امروز نماز ظهر را با شما بخوانم. امام حسين عليه السلام نيز از او تمجيد كرد و دعا نمود كه در پيشگاه خدا، از نمازگزاران باشد. آن حضرت به نماز ايستادند و اين يكي از عاشقانه ترين و زيباترين نمازهاي تاريخ است كه با جماعت قليلي از برگزيدگان امام برگزار شد. دو ركعت نماز ظهر بصورت خوف، كه در فاصله ي چند دقيقه برگزار شد. براي حفاظت از امام عليه السلام و جلوگيري از تيرها، سعيد بن عبدالله و زهير بن قين اعلام آمادگي كردند تا سپر حضرت شوند. [1] سعيد بن عبدالله علاوه بر زخم نيزه ها و شمشيرها بر اثر سيزده تير، به شهادت مي رسد. زهير نيز زخمي شد و بعد از نماز در حملات بعدي توسط سپاه شقاوت و عداوت به افتخار شهادت نائل آمد [2] .

با تدبير امام عليه السلام داخل خندق پر از آتش بود تا مبادا دشمن از پشت، به خيام حرم تعرضي بكند.

پس از اينكه ياران امام حسين عليه السلام يك به يك شربت شهادت نوشيدند، نوبت به اهل بيت خاص، يعني سادات بني هاشم رسيد. اولين كس علي بن الحسين عليه السلام يعني علي اكبر عليه السلام بود. در روز عاشورا به محض اينكه اين جوان برومند و خوش سيما از پدر


اذن جهاد خواست، امام بي درنگ به او اجازه دادند. نقل است كه آن حضرت با رشادت خود، 200 نفر از دشمنان را به هلاكت رساند. [3] تا اينكه مرة بن منقذ عبدي، آنجناب را از اسب به زير انداخت و گروهي از دشمن به آن حضرت حمله كرده و با شمشير او را به شهادت رساندند. [4] در اين حال علي اكبر عليه السلام خطاب به امام حسين عليه السلام فرياد برآورد: «السلام عليك يا ابتاه». اين جدم رسول خداست كه مرا سيراب كرد و او امشب در انتظار توست. [5] سيدالشهداء عليه السلام به بالين فرزند دلبندش آمد. حضرت زينب عليهاالسلام نيز خود را بر روي علي اكبر عليه السلام انداخت و بعد از آن، امام دستور دادند پيكر او را از ميدان بيرون بردند. [6] .

بعد از شهادت علي اكبر عليه السلام، خاندان عقيل بن ابيطالب كه 6 نفر بودند، عازم ميدان شدند و يكي پس از ديگري به شهادت رسيدند. بعد از آن خاندان جعفر بن ابيطالب كه 4 نفر بودند، به ميدان رفتند. سپس فرزندان امام حسن مجتبي عليه السلام كه 4 نفر بودند به ميدان رفته و بعد از آن فرزندان اميرالمؤمنين عليه السلام كه 8 نفر بودند، و هفتمين آنها حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام بود، به شهادت رسيدند. [7] .

هنگامي كه ابوالفضل العباس عليه السلام [8] . از مولا و برادر خود اذن جهاد خواستند، امام از او


خواست تا براي اهل حرم و كودكان تشنه، قدري آب تهيه كند. چون حضرت در روزهاي گذشته نيز از نهر علقمه آب آورده بودند، لقب سقاء به او دادند. ايشان پس از آنكه 80 نفر از سپاهيان دشمن را در مسير نهر علقمه به هلاكت رساند، به داخل آب رفته و دست بردند تا مقداري آب بنوشند، اما وقتي به ياد تشنگي و مظلوميت اهل بيت عليهم السلام افتادند، آب را رها كرده و مشك را پر از آب نمودند و به سرعت برگشتند. در مسير بازگشت، عده اي از پشت نخلها به حضرت يورش بردند، كه ايشان در نهايت به محاصره ي ناجوانمردانه ي دشمن درآمدند. يكي از سپاهيان كفر بنام نوفل ارزق دست راست آنجناب را قطع كرد. حضرت مشك آب را به دوش گرفته و با دست ديگر، پرچم را نگهداشتند؛ كه لحظه اي بعد حكيم بن طفيل، دست چپ ايشان را قطع كرد. ابوالفضل العباس عليه السلام با آن رشادت مثال زدني، گرچه عده ي زيادي را به درك واصل كرد، ولي در اثر هجوم انبوه آنان و بر اثر برخورد تير و نيزه ها، صورت و چشم به شدت مجروح شده و مشك آب نيز سوراخ شد. مشك از دهان حضرت رها شد و بر زمين افتاد. عمودي آهنين از پشت، بر سر حضرت زدند و ايشان از روي اسب به زمين افتادند. امام حسين عليه السلام از دور ناظر اين


واقعه بود كه به سرعت خود را رساندند، لشكر دشمن را متفرق نموده و بر بالين برادر حاضر شدند. حضرت در حاليكه پيكر خونين برادر را در آغوش گرفته بودند، فرمودند: «الان انكسر ظهري و قلت حيلتي و شمت بي عدوي» [9] يعني الان ديگر كمرم شكست و اميدم نااميد شد. نقل است كه چون خبر شهادت ابوالفضل العباس عليه السلام به اهل خيام رسيد، فرياد برآوردند كه واي بر اسيري؛ چرا كه شجاعت و فداكاري آن حضرت بي نظير بود و اگر به شهادت نمي رسيدند، تعرض به خيمه ها و به اسارت گرفتن اهل بيت عليهم السلام توسط دشمن، امري محال بود.

بعد از اينكه ياران امام حسين عليه السلام به شهات رسيدند و جز اهل حرم كسي باقي نماند، حضرت براي خداحافظي و وداع با اهل بيت عليهم السلام به خيمه ها آمدند. حضرت در روز عاشورا چند بار وداع نمودند. وداع اول زماني بود كه به خيمه آمدند و از خواهرش زينب عليهاالسلام پيراهني كهنه طلبيدند تا زير لباس بپوشند و در همين مرحله بود كه علي اصغر عليه السلام را به آغوش گرفت تا با او نيز وداع كند. [10] وداع دوم آن حضرت، خداحافظي با فرزندش حضرت سجاد عليه السلام بود كه بعلت بيماري داخل خيمه بستري بودند. حضرت وداعي هم با دخترشان سكينه عليهاالسلام داشتند كه بسيار جانسوز بود و سرانجام آخرين وداع، زماني بود كه حضرت زخمهايي برداشته بودند و براي خداحافظي با اهل بيت عليهم السلام آمدند و خطاب به آنها فرمودند: «آماده ي بلا باشيد و بدانيد كه خداوند پشتيبان و نگهبان شماست» و در ادامه اهل بيت عليهم السلام را دعوت به صبر نمودند. [11] و هنگامي كه عازم ميدان بودند، خطاب به همه اهل حرم اينگونه فرمودند: «يا سكينة يا فاطمة يا زينب و يا ام كلثوم! عليكن مني السلام» [12] و اين نشان از ديدار آخرين


بود. اهل خيام نيز چون يقين كردند كه ديگر حضرت را زنده نخواهند ديد، به شدت متأثر شده و بسيار گريستند.

همانطور كه اشاره شد، حضرت در يكي از وداعهاي خود با اهل بيت عليهم السلام، طفل شيرخواره ي خود علي اصغر عليه السلام را گرفتند تا سيراب كنند. امام حسين عليه السلام در حاليكه علي اصغر عليه السلام را روي دستان خود قرار داده بودند، خطاب به دشمن فرمودند: «اگر به من رحم نمي كنيد، به اين كودك ترحم كنيد» [13] كه در همين هنگام به دستور عمرسعد، حرمله (لعنت الله عليه) تير سه شعبه اي را كه توان از پاي درآوردن مرد قوي هيكل را داشت، گلوي نازنين علي اصغر عليه السلام را هدف و آنرا گوش تا گوش بريد. امام حسين عليه السلام با قلبي شكسته، خون علي اصغر عليه السلام را مشت كردند و به آسمان پاشيد و از خدا تقاضا كردند كه اين قرباني نيز مورد قبول او واقع شود. [14] .


پاورقي

[1] بحارالانوار ج 45، ص 21.

[2] مقتل الحسين مقرم، ص 246 - تنقيح المقال ج 2، ص 28.

[3] نفس المهموم، ص 308.

[4] ارشاد شيخ مفيد ج 2، ص 106.

[5] ابصار العين، ص 23 - مقاتل الطالبين، ص 116.

[6] ارشاد شيخ مفيد ج 2، ص 107.

[7] قصه‏ي کربلا، ص 335 الي 343.

[8] عباس بن علي، فرزند اميرالمؤمنين عليه‏السلام، برادر سيدالشهداء عليه‏السلام، فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسين عليه‏السلام در روز عاشورا بود. مادرش فاطمه‏ي کلابيه بود، که بعدها با کنيه‏ي ام‏البنين شهرت يافت.

امام علي عليه‏السلام پس از شهادت حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام، با ام‏البنين ازدواج کرد. عباس، عبدالله، جعفر و عثمان ثمره اين ازدواج بودند و عباس، بزرگترين فرزند ام‏البنين بود. همه‏ي فرزندان ام‏البنين در کربلا و در رکاب امام حسين عليه‏السلام به شهادت رسيدند.

ولادت عباس بن علي عليه‏السلام را در چهارم شعبان، سال 26 هجري نوشته‏اند. وقتي اميرالمؤمنين عليه‏السلام شهيد شد، عباس 14 سال داشت. کنيه‏اش ابوالفضل و ابوفاضل بود؛ و از معروفترين لقب‏هايش، قمر بني‏هاشم، سقا، صاحب لواء الحسين، علمدار، ابوالقربه، عبد صالح، باب الحوايج و... است.

عباس با لبابه، دختر عبيدالله بن عباس - پسرعموي پدرش - ازدواج کرد و از اين ازدواج، دو پسر به نامهاي عبيدالله و فضل يافت. نامگذاري کنيه‏ي عباس بن علي عليه‏السلام به اباالفضل، به اين جهت است که وي داراي فرزندي بنام فضل بود.

آن حضرت قامتي رشيد، چهره‏اي زيبا و شجاعتي کم‏نظير داشت. و به خاطر سيماي جذابش، او را قمر بني‏هاشم مي‏گفتند.

در حادثه کربلا، سمت پرچمداري سپاه امام حسين عليه‏السلام و سقايي خميه‏هاي اطفال و اهل بيت امام عليه‏السلام را داشت و در رکاب برادر، غير از تهيه‏ي آب، نگهباني خميه‏ها و امور مربوط به آسايش و امنيت خاندان حسين بن علي عليه‏السلام نيز بر عهده‏ي او بود و تا زنده بود، دودمان امامت، آسايش و امنيت داشتند (فرهنگ عاشورا، ص 316 و 317).

[9] بحارالأنوار، ج 45، ص 42 - مقتل خوارزمي ج 2، ص 30 - معالي السبطين ج 1، ص 446.

[10] در کتب مقتل، از اين طفل شيرخواره به علي اصغر عليه‏السلام، طفل رضيع يا عبدالله ياد شده است؛ و اين نظر که هر دو يکي باشد، ظاهرا صحيح به نظر مي‏رسد. (به نقل از فرهنگ عاشورا، ص 323 و ص 348).

[11] مقتل الحسين عليه‏السلام مقرم، ص 337.

[12] معالي السبطين ج 2، ص 25 - نفس المهموم، ص 346.

[13] معالي السبطين ج 1، ص 423 - نفس المهموم.

[14] ارشاد شيخ مفيد، ج 2، ص 108 - نفس المهموم، ص 349.