بازگشت

شب عاشورا


مهلتي كه سيدالشهداء عليه السلام از دشمن در شب عاشورا خواسته بودند، براي امام و ياران گرامي شان فرصت مغتنمي بود تا اردوي اسلام و مجاهدان و شيفتگان شهادت و لقاي پروردگار، اندكي با خداي خود و محبوب ازلي خلوت نمايند و از لحاظ روحي خود را آماده سازند. لذا در آن شب عزيز، برخي مشغول عبادت و راز و نياز با معبود بودند؛ عده اي ديگر مشغول قرائت قرآن؛ بعضي داخل خيمه ها، رسيدن به فيض عظيم شهادت در فردا را به يكديگر تبريك مي گفتند و نيز توفيق ديدار رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و اميرالمؤمنين عليه السلام و امام حسن عليه السلام را به همديگر مژده و نويد مي دادند. از خيمه ها صداي راز و نياز به آسمان بلند بود. بگونه اي كه اين نجواي عاشقانه، به صداي كندوي زنبور عسل تعبير شده است. [1] .

در همان شب بود كه امام حسين عليه السلام خطبه ي معروف خود را قرائت نمود و فرمود: «من ياراني بهتر و باوفاتر از اصحاب خود سراغ ندارم و اهل بيتي فرمانبردارتر و به صله ي رحم پاي بندتر از اهل بيتم نمي شناسم. خدا شما را بخاطر ياري من جزاي خير دهد. من مي دانم كه فردا كار ما با اينان به جنگ خواهد انجاميد. من به شما اجازه مي دهم و بيعت خود را از شما برداشتم تا از سياهي شب استفاده كرده؛ براي دور شدن از خطر اقدام كنيد... اين مردم مرا مي خواهند و چون به من دست يابند، با شما كاري ندارند». [2] .

ياران امام من جمله برادران و فرزندان و برادرزادگان و فرزندان عبدالله بن جعفر - فرزندان حضرت زينب عليهاالسلام - فرزندان عقيل، مسلم بن عوسجه، زهير بن قين و گروه ديگري از اصحاب امام، در جواب عرايض امام و براي ابراز وفاداري و ارادت و اعلام جانفشاني، هر كدام به نحوي كلماتي آميخته با عشق و محبت به سيدالشهداء عليه السلام بر زبان جاري نمودند؛ كه امام در حق آنان دعاي خير نمود و به خيمه ي خود بازگشت. [3] در همان


جمع، قاسم بن الحسن عليه السلام - فرزند سيزده ساله ي امام حسن عليه السلام - از امام سؤال كرد كه: آيا من هم شهيد مي شوم؟ امام فرمودند: «فرزندم! مرگ در نظر تو چگونه است؟» قاسم جواب داد: اي عمو! مرگ در كام من از عسل شيرين تر است. كه امام فرمودند: «عمويت به فداي تو باد! آري؛ تو با شهيدان خواهي بود. آنهم پس از رنجي سخت و پسرم عبدالله نيز كشته خواهد شد». حضرت ماجراي شهادت طفل شيرخواره را به تفصيل بيان نموده و از شهادت خود به قاسم خبر مي دهند. [4] .


پاورقي

[1] بحارالأنوار، ج 44، ص 394.

[2] کامل ابن‏اثير ج 4، ص 57.

[3] ارشاد شيخ مفيد ج 2، ص 92 - موسوعة کلمات الامام الحسين عليه‏السلام، ص 400 - بحارالأنوار، ج 44، ص 393.

[4] نفس المهموم، ص 230.